Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all 1413 articles
Browse latest View live

چین: تحریم آمریکا غیرمنطقی است

$
0
0
چین: تحریم آمریکا غیرمنطقی است

 

روز پنج شنبه اعلام شد که آمریکا یکی از شرکت‌های چینی طرف قرارداد با ایران را تحریم کرد تا به این شکل نارضایتی خود از عدم حمایت چین از تحریم‌های نفتی علیه ایران را نشان دهد.

چین اما عکس‌العمل سریع نشان نداد و امروز، یکشنبه، تنها اعلام کرد که از این تصمیم آمریکا ناراضی است.

به گزارش رویترز، چین با انتقاد از تحریم شرما نفتی خود، این عمل آمریکا را یک حرکت غیر منطقی و فرای تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران دانست. سخنگوی وزارت خارجه چین گفت که وضع تحریم براساس یک قانون داخلی کاملا غیرمنطقی است. 

به گفته سخنگوی وزارت خارجه چین، لیو ویمین، روابط چین در ایران در حوزه‌های مختلف اقتصادی با ایران مانند بسیاری از کشورها «عادی» است و چین کاملا با تحریم های یک جانبه آمریکا مخالف است.

گفتنی است که شرکت ژوهای ژنروگ اتهام آمریکا مبنی بر صادرات نفت پالایش شده به ایران را «تخیلی»خواند.

 


عفو عمومی در سوریه؛ تلاش بشار اسد برای آرام کردن اوضاع

$
0
0
عفو عمومی در سوریه؛ تلاش بشار اسد برای آرام کردن اوضاع

 این عفو عمومی برای تمامی جرایمی است که در مدت ده ماه یعنی از ۱۵ مارس ۲۰۱۱ تا ۱۵ ژانویه ۲۰۱۲ روی داده است.

خبرگزاری رسمی سوریه، گزارش داده است این عفو عمومی شامل شرکت کنندگان در تظاهرات، دارندگان سلاح بدون مجوز که سلاح خود را تا دو هفته‌ی دیگر تحویل دهند، و همچنین نظامیان ترک خدمت کرده که تا دو هفته‌ی دیگر به محل خدمت بازگردند می‌شود.

این دومین بار است که بشار اسد عفو عمومی اعلام می‌کند؛ طی ده ماه گذشته حدود چهارهزار زندانی مشمول عفو شده و آزاد شده‌اند.

همزمان بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل به لبنان سفر کرده و از بشار اسد خواسته تا کشتار مردم را متوقف کند.

همچنین دیروز امیر قطر خواستار اعزام ارتش‌ کشورهای عربی برای متوقف کردن سرکوب غیرنظامیان در سوریه شده بود. وی  اولین رهبر یک کشور عربی است که به طور علنی درباره اعزام ‏نیرو به سوریه اظهار نظر می‌کند.‏

به نظر می‌رسد بشار اسد، تلاش می‌کند با صدور فرمان عفو اوضاع سوریه را آرام کند.

تا کنون بیش از پنج هزار نفر در اعتراضات مردم سوریه کشته شده‌اند.

 

خاتمی «قدرت‌های زورگو» را حامی ترور احمدی روشن دانست

$
0
0
خاتمی «قدرت‌های زورگو» را حامی ترور احمدی روشن دانست

خاتمی در پیام خود به مناسبت ترور مصطفی احمدی روشن نوشته است: «ترور انسان فاضل و تلاش‌گر عرصه پژوهش و دانش و فن‌آوری و خدمتگزار صادق ملت بزرگوار ایران، جناب آقای احمدی روشن - که رحمت خداوند بر او باد! - به دنبال ترورهای صورت گرفته طی یکی دو سال گذشته نسبت به دانشمندان بزرگ، نشانه توطئه برنامه‌ریزی شده علیه این ملت و لطمه زدن به پیشرفت این کشور است که از طریق علم و آگاهی حاصل می‌شود.»

رییس‌جمهور پیشین ایران تأکید کرده است: «تردید نکنیم که دست‌های پلیدی به این جنایت آلوده می‌شوند که مستظهر به برنامه‌ریزی و حمایت قدرت‌هایی زورگو هستند که دشمنان اصلی ملت‌هایند.»

خاتمی سازمان‌های بین‌المللی حقوق‌بشر و صلح را «مدعی پاسداری از صلح و امنیت» توصیف کرده و از دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی خواسته است که «با دقت تمام در شناسایی عوامل این جنایت و برخورد عادلانه و قاطع با آن و پاسداری از جان و امنیت سرمایه‌های کشور، اهتمام کنند که خواهند کرد.»

متهم کردن قدرت‌های بزرگ جهانی به دست داشتن در ترورهای اخیر ایران از سوی خاتمی در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی کشورهای غربی به ویژه آمریکا، بریتانیا و اسرائیل را به مقابله به مثل تهدید کرده‌اند.

 

همسر تاج‌زاده، همسر مجتبی خامنه‌ای را هم وارد معرکه کرد

$
0
0
همسر تاج‌زاده، همسر مجتبی خامنه‌ای را هم وارد معرکه کرد

فخرالسادات محتشمی‌پور این نامه را در صفحه فیس‌بوک خود منتشر کرده است.

همسر تاجزاده در این نامه نوشته است: «در واقع علت اصلی نگارش این نامه معرفی آقازاده ای است که به عقیده و طبق اظهار همسرجان، پرونده او و من که همسرجانش باشم، به دست اوست و این آقازاده کسی نیست جز همسرشما، شاگرد پانزده سال یا شانزده سال پیش منِ معلم تاریخ در مدرسه فرهنگ!»

فخرالسادات محتشمی پور همچنین در این نامه به تبلیغات غیرقانونی غلامعلی حداد عادل، پدر همسر مجتبی خامنه‌ای، در زمان انتخابات دوم خرداد در مدرسه‌ای که او معلم آن بوده اشاره کرده است.

در بخش دیگری از این نامه آمده است: «بار دیگر تاریخ را به رخت می کشانم. و درس های تاریخ را برایت مرور می کنم. درس شاهانی که پدرت می خواهد نشانشان را از کتاب های درسی محو کند تا لابد هرگز کسی هوس پادشاهی به سرش نزند! و یا شاید کسی عاقبت ستم و گردنکشی ها و عصیان گری های آنان  را نداند.»

محتشمی‌پور افزوده است: «می‌توان در خانه شاهان، پیامبرگونه و خدایی زیست! شاید تنها با پرسشی از همسری که آقازاده است در مورد جوانان گمنامی که به ستم در بندِگران اسیرند و فرزندانی که از آغوش پرمهر پدر یا مادر محرومند و پدران و مادرانی که چشمانشان از گریه‌های مدام چون چشمان یعقوب به سپیدی گراییده و همسرانی که نور و گرما از خانه‌هایشان به یغما رفته است. پرسش از سلول‌های انفرادی و شکنجه‌های روحی و فیزیکی. پرسش از شکنجه سپید و عواقب و تبعات آن. پرسش از خون‌های به ناحق ریخته شده. پرسش از امنیت به تاراج رفته و آرمان‌های به غفلت سپرده شده و آرزوهای به محال گراییده. پرسش از خانواده‌های فروپاشیده و ارزش های پایکوب شده و انسانیت‌های له شده و کرامت‌های لگدمال شده و عزت کتمان شده و ذلت فراگیر شده.»

 

بیانیه بیش از ۲۳۰ نفر از مخالفان فعال جنگ در محکومیت ترور کارشناسان و مدیران برنامه هسته‌ای

$
0
0
بیانیه بیش از ۲۳۰ نفر از مخالفان فعال جنگ در  محکومیت ترور کارشناسان و مدیران برنامه هسته‌ای

ما به عنوان مخالفان فعال جنگ، ترور مصطفی احمدی روشن از مدیران تاسیسات هسته‌ای نطنز را که در ۲۱ دی ماه در تهران اتفاق افتاد، بمانند هر ترور دیگری شدیدا محکوم می‌کنیم. چنین روش‌هایی درتقابل با سیاست‌های رسمی مذاکره وگفتگوست که می‌توانند به نتایج سودمندی بیانجامند و خطر جنگ را کاهش دهند. ترور در هر شکلی محکوم است و با هر هدفی صورت گیرد، اقدامات صلح طلبانه را خنثی می‌کندو مشروعیت و دستاویزی برای خشونت و ترور متقابل  بوجود می‌آورد.

مامعتقدیم جنگ اطلاعاتی با جمهوری اسلامی و اقدامات خرابکارانه که در صورت های مختلف از جمله ترور فرماندهان ارشد و کارشناسان و نابودی تاسیسات موشکی و هسته‌ای ایران جریان دارد،حلقه‌ای از زنجیره لطمه ها و ضایعه هایی است که جمهوری اسلامی با ماجراجویی هسته‌ای خود به منافع ملی و سرمایه های علمی مردم ایران تحمیل کرده است.

نیروهای امنیتی ایران که تمام تلاش خود را صرف سرکوب مخالفان حتی در داخل حاکمیت و بستن دهان معترضان و رسانه ها کرده اند، در مقابله با این تهدیدها سخت ناتوان مانده اند. این ناتوانی ها  نشانه نگران کننده‌ای است از اینکه ایمنی برنامه هسته‌ای هم با همین ضعف های فاحش روبرو شود و فجایع بزرگی را رقم زند. مسئولین نظام و بخصوص وزیر اطلاعات باید پاسخگوی سهل انگاری در خصوص حفظ جان کارشناسان و پژوهشگران ایرانی باشند.

 به نظر ما امنیت و رشد اقتصادی و علمی ایران و مناسب ترین راه غلبه برمخاطرات خارجی در گرو مدیریتی بر اساس منافع ملی ایران و تنش زدایی با همسایگان و جامعه جهانی و از همه مهمتر آشتی با مردم کشور و انتقال قدرت به آنان است.

امنیت واقعی مردم وقتی تضمین می‌شود که سیاست و مدیریت کشور از انزواطلبی و سرکوب داخلی و تنش زایی خارج شود و به سمت کاستن از شمار دشمنان و افزودن بر شمار دوستان ومشارکت موثر و صلح آمیز در منطقه حرکت کند و همچنین فضای سیاسی داخل را باز نماید و به اقتصادایران نیز مجال نفس کشیدن و تماس با جهان بدهد.

ما ضمن محکوم کردن این ترور از سوی هر دولت و نیرویی که باشد، از فعالان جامعه مدنی و کنشگران سیاسی دموکراسی خواه می‌خواهیم تا ضمن تاکید بر حق مردم ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی  و مرزبندی با بحران سازی هسته‌ای حکومت، مخالفت خود را با اعمال خشونت و هر گونه ترور ابراز کنند. جمهوری اسلامی باید با تعلیق غنی سازی اورانیوم ، نخستین گام را برای جلوگیری از تحریم ها و زدودن خطرات جنگ های پنهان و آشکار بردارد.همچنین به برخی  اراده‌های خارجی که علی رغم مخالفت ظاهری با تروریسم هر جا که منافعشان ایجاب کند توسل به  ترور را تجویز می‌کنند هشدار می‌دهیم که مردم ایران نسبت به هر اقدامی که جان شهروندان ایرانی را به خطر بیاندازد، حساس بوده و  تعرض به امنیت ملی ایران را تحمل نمی کنند.

اسامی امضاء کنندگان

مهرداد  احمد زاده، حامد ابراهیمی، حامد ابراهیمی نژاد، عبدالرضا احمدی، بهزاد احمدی نیا، جعفر اردبیلی، ابوالفضل اردوخانی، محمد استکی، آزاده اسدی، رشید اسماعیلی، مرتضی اصلاحچی، امیر حسین اعتمادی، بیژن افتخاری، علی افشاری، مریم اکبری، دنیا اکبری، محمد جواد اکبرین، نصیر امامی، منوچهر امیری، مهدی امینی، آسیه امینی، فریبا امینی، شاهین انزلی، محمد انصاری، سولماز ایکدر، آرش آباد پور، بهزاد آذر هوشنگ، کمال آذری، فرشید آذری نوش، احمد آزاد، روشنک آستراکی، سعید آگنجی، رحیم باجغلی، فاریا بارلاس، عبدالعلی  بازرگان، ایرج باقرزاده، حسین باقرزاده، پروین بختیار نژاد، احسان بداغی، علی برازنده، مقداد بریمانی، وحیدالدین بزرگ تبار بائی، خسرو بندری، سیروس بنگیان، مازیار بهاری، کامیار بهرنگ، بهروز بیات، عباس بیگدلی، شهرنوش پارسی پور، مهناز پراکند، بهزاد پرنیان، کتایون پزشکی، سعید پور حیدر، بیژن پیرزاده، سعید پیوندی، حبیب تبریزیان، علی تقی پور، نیره توحیدی، محمد علی توفیقی، کیانوش توکلی، مجید تولایی، فرشاد توماج، ستاره ثابتی، مهدی جامی،، جهانشاه جاوید، رضا جعفریان، مهدی جلالی، محمد جلالی چیمه، آرش جنتی عطایی، پویا جهاندار، گیسو جهانگیری، علی حاج قاسمی، سعید حبیبی، مهرداد حریری، میلاد حسینی، بیژن حکمت فعباس حکیم زاده، علیرضا خادمی، ناصر خدایاری، سارا خرمن بیز، مصطفی خسروی، آریا خسروی، مهراوه خوارزمی، فواد دانا، محمد جواد دردکشان، مهرداد درویش پور، آزاده دواچی، سهراب رزاقی، امیر رشیدی، شیده رضایی، پوریا رها، اردوان روزبه، مریم روزبهانی، محسن زمانی، مهین زندی، گیو زندی، حمید زنگنه، حسین سبحان اللهی، فواد سجودی فریمانی، نسیم سرابندی، امیر سراجی، مهدی سعید پور، صدرا سمنانی رهبر، سپیده سهرابی، سعیده سهرابی، رضا سیاووشی، هیمن سیدی، رحیم شامبیاتی، کریم شامبیاتی، منصوره شجاعی، حسن شریعتمداری، روحی شفیعی، محمد صادقی، بهناز صارمی، مسعود صالحی، کاران صدر، حمید صدر، فرزان صفائیان، بیژن صفسری، سیاوش صفوی، معصومه ضیاء، ارسلان ضیائی، حسن طالبی، علی طباطبایی، میثم طهماسبی، شهره عاصمی، محبوبه عباسقلی زاده، غلام عباسی، محمد صابر عباسیان، مزدک عبدی پور، نازلی عراقی، مهدی عربشاهی، سید هادی عظیمی، خسرو علاف اکبری، کاظم علمداری، شاهد علوی، مهرنوش علی آقائی، رضا علیجانی، ارشاد علیجانی، حسین علیزاده، آبتین غفاری، مهدی غلامی، منوچهر فاضلی، امیر حسین فتوحی، پویان فخرائی، تایاز فخری، مریم فرزام، حسن فرشتیان، منصور فرهنگ، شهاب فیضی، اختر قاسمی، علی حسین قاضی زاده، رضا قاضی نوری، محسن قائم مقام، کامبیز قائم مقام، آیدا قجر، جعفر قدیم خوانی، رضا قریشی، مهدی قلی زاده اقدم، سید احمد کاظمی موسوی، مرتضی کاظمیان، هادی کحال زاده، عزیز کرملو، امید کشتکار، علی کشگر، کیانوش کلانتر، علی کلائی، علیرضا کنعان رو، الناز کیان، علیرضا کیانی، تقی کیمیایی اسدی، سمانه گلاب، امیر حسین گنج بخش، حمید مافی، رضا مبین، نوید محبی، سوسن محمد خانی غیاثوند، مجید محمدی، دانیل محمد زاده، امیر محسن محمدی، پویان محمودیان، احمد مدادی، فرخنده مدرس، علی مستشاری، تراب مستوفی، نریمان مصطفوی، مهدی معتمدی مهر، یاسر معصومی، عبدالحمید معصومی تهرانی، امیر معماریان، حسن مکارمی، پیمان ملاز، مرتضی ملک محمدی، عمار ملکی، رویا ملکی، مهدی ممکن، احمد منتظری، اشکان منفرد، علی مهتدی، فریبرز مهران ادیب، بهزاد مهرانی، بهناز مهرانی، همایون مهمنش، سید داوود موسوی، رضا موصلی، زیبا میر حسینی، احمد میر فخرائی، فرشته ناجی حبیب زاده، ابراهیم نبوی، روجا نجفی، کاظم نجفی، آرش نراقی، پری نشاط، مزدک نصیری، بورگان نظامی نرج آباد، علی نظری، محمد سجاد نقوی، فریدون نقیبی، شروین نکوئی، مرتضی نگاهی، شیوا نوجو، مهدی نوربخش، شاهین نوربخش، فرهاد نوری، سجاد نیک آئین، محمد رضا نیکفر، علی نیکویی، نادر هاشمی، علی واعظ، فرزین وحدت، آلکس وطنخواه، سجاد ویس مرادی، مهدی یار محمدی، حسن یوسفی اشکوری

نادر از سیمین جدا شد تا فرهادی گوی طلایی را ببرد

$
0
0
نادر از سیمین جدا شد تا فرهادی گوی طلایی را ببرد

اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی امشب «جایزه گولدن گلوب» را برای «فیلم جدای نادر از سیمین» گفت. این پنجاه سومین جایزه این فیلم است.

فرهادی که به‌واسطه دست دادن با انجلینا جولی از سوی رسانه‌ها محافظه‌کار ایرانی مورد اعتراض قرار گرفته بود، امشب وقتی روی سن رفت گفت: «وقتی بالای سن می‌آمدم، داشتم فکر می‌کردم که چه بگویم، آیا باید چیزی درباره پدرم و مادرم بگویم؟ درباره همسر مهربانم و دخترانم؟ دوستان عزیزم؟ همکارانم؟ ولی الان می‌خواهم برای مردمم (مردم ایران) بگویم.» فرهادی گفت: «فکر می‌کنم ایرانیان به واقع مردمانی اند عاشق صلح هستند».

فرهادی که از سوی هنرپیشه نقش اول مرد فیلم همراهی می‌شد، جایزه‌اش را از «مدونا» دریافت کرد.

بسیاری پیش از این «جدایی نادر از سیمین» را بخت اول جایزه فیلم به زبان خارجی در رقابت با فیلم‌های «سرزمین خون و عسل» و «کودکی با دوچرخه» و «پوستی که در آن زندگی می‌کنم» می‌دانستند.

فرهادی روی سن خطاب به مایکل بارکر (بخش سینمایی سونی) گفت: « فکر می‌کنم تو فیلم "جدایی" را بیشتر از من دوست داشته باشی».

فرهادی در شبی این جایزه مهم را گرفت که کسانی چون مارتین اسکورسیزی(هوگو) و اسپیلبرگ (تن تن) و وودی آلن (نیمه شب در پاریس) هم جایزه گرفته‌اند.

 

امنیتی‌های سپاه دست دادن اصغر فرهادی با انجلینا جولی را تحمل نکردند

$
0
0
امنیتی‌های سپاه دست دادن اصغر فرهادی با انجلینا جولی را تحمل نکردند

دیروز خبرگزاری امنیتی فارس در خبری در باره جایزه «منتقدان» به فرهادی نوشت: «به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، چندی پیش فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان هفدهمین دوره جوایز سالانه انتخاب منتقدان آمریکایی، کانادایی را از آن خود کرد و با دریافت این جایزه یک گام به کسب جایزه اسکار نزدیک‌تر ‌شد. فیلم فرهادی نماینده سینمای ایران در اسکار محسوب می‌شود و دریافت جایزه او برای کشور به نوعی افتخار محسوب می‌شود، اما خیلی چیزها برای ما ایرانی‌ها اهمیت بیشتری از جایزه و مدال دارد. پس از انتشار اخبار دریافت جایزه فرهادی در انجمن منتقدان آمریکایی، عکس‌های او هنگام دست دادن با «آنجلینا جولی» سوژه رسانه‌های مختلف شد.»

این خبرگزاری در خبر خود چنین ادامه می‌دهد: «فرهادی با این اقدام - که البته در گذشته هم در جشنواره فیلم برلین صورت گرفته بود - نشان داد چیزی از عرف دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران نمی‌داند و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم این روابط را به او یاد نداده‌اند. به هر حال "جدایی نادر از سیمین" نماینده رسمی سینمای ایران در اسکار محسوب می‌شود و می‌بایست نمایندگان کشورمان حتی اگر خود پایبند به مسائل شرعی نیستند، عرف پذیرفته دیپلماتیک کشور را رعایت کنند.»

خبرگزاری فارس در ادامه، سکوت مسوولان وزارت ارشاد را مورد نکوهش قرار می‌دهد: «مشخص نیست چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قبال موضوعاتی این‌چنین اصلا موضع‌گیری نمی‌کند، انگار که اصلا چیزی ندیده است.»

دیروز همچنین تعدادی از سایت‌های دست راستی از جمله «فردا» و «پارسینه»، تنها عکس‌های فرهادی در کنار انجلینا جولی را منتشر کردند.

 

وضعیت حقوق بشر در بوشهر رو به وخامت می‌گذارد

$
0
0
وضعیت حقوق بشر در بوشهر رو به وخامت می‌گذارد

حکم زندان اسماعیل جعفری روزنامه نگار بوشهری که در زمان استاندری علی‌ افراشته استاندر سابق استان بوشهر و معاونت کنونی‌ سازمان اداری مجلس شورای اسلامی به اتهام پوشش دادن اخبار مربوط به تظاهرات کارگران اخراجی شرکت صدرا تحت عنوان جاسوسی و انتقال خبر به بیگانگان بازداشت شده بود اجرا و  با حساب دوران بازداشت موقت، وی هم اکنون دوران باقیماندهٔ زندان خویش را که ۸ ماه می‌شود، می‌گذراند. از سوی دیگر حمید موذنی دیگر روزنامه نگار و نویسندهٔ بوشهری به دلیل قرار گرفتن کاریکاتوری انتقادی از سوی فرد ناشناسی در صفحهٔ فیسبوک‌اش به جرم توهین به نظام در محل شورای شهر بوشهر توسط مامورین امنیتی استان بازداشت می‌شود که پس از چندین روز در بازداشت موقت و با سپردن قرار وثیقهٔ ۱۰۰ میلیونی آزاد می‌شود، اما تنها پس از گذراندن تنها  چند روز از آزادی مجدا قرار وثیقهٔ وی به بازداشت تبدیل گردیده و طبق آخرین اخبار همچنان در بازداشت موقت تا هنگام روز دادگاه به سر خواهد برد. در همین زمینه روزنامه نگارن بوشهری با نگاشتن نامه‌ای به رئیس  دادگستری استان خواستار آزادی وی گردیدند که عین نامه در زیر می‌‌آید:

جناب آقای حیدر بحرانی ریاست  محترم دادگستری استان بوشهر

با سلام

همان گونه که اطلاع دارید جناب آقای حمید مؤذنی نویسنده، روزنامه نگار، عکاس، و منتقد هنری در روز سه شنبه ۵/۷/۱۳۹۰ در محل شورای شهر بوشهر بازداشت گردید. آقای مؤذنی پس از ۱۵ روز بازداشت، در روز سه شنبه ۱۹/۷/۱۳۹۰ با سپردن ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد. قرار وثیقه ی آقای مؤذنی اما بدون برگزاری دادگاه، در روز یکشنبه ۴/۱۰/۱۳۹۰ مجدداً به قرار بازداشت تبدیل و ایشان روانه ی حبس گردید. آقای مؤذنی در شرایطی دوباره زندانی شدند که هیچ یک از مفاد بند های ذیل ماده ی ۳۲ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص جواز بازداشت موقت، مطلقاً درباره  وی صدق نمی‌کند. ایشان، افزون بر این، در دوران خارج از حبس، هیچ‌گونه رفتار مجرمانه‌ای را مرتکب نشده است. مسئله ی از بین رفتن آثار و دلایل جرم و تبانی با متهمان دیگر یا با شهود و مطلعین واقعه و یا جلوگیری از شهود برای ادای شهادت و یا فرار و مخفی شدن نیز در مورد وی به کلی منتفی می‌باشد. ضمن این که ما اصل دستگیری و بازداشت آقای مؤذنی را محصول یک سؤتفاهم می‌دانیم؛ زیرا علت بازداشت ایشان، کاریکاتوری است که از جانب شخصی ناشناس به صفحه فیسبوک نام‌برده ارسال شده و شاکیان آن را توهین آمیز می‌دانند، در حالی که آقای مؤذنی نه در دریافت کاریکاتور  نقشی داشته و نه آن را برای کسی ارسال کرده است.

جناب آقای بحرانی!

شما به عنوان رئیس حوزه‌ی  قضایی استان و نیز سایر قضات شریف استان به فرمان اخلاق انسانی، قانون عادلانه و آیین رحمانی باید پاسدار عدالت و حقوق انسان‌ها و به ویژه مردمان بی‌پناه بوده و در کسوت مرجع تظلمات و دادخواهی شهروندان، از پایمال شدن حقوق آنان جلوگیری کنید.

بنابراین، از جناب عالی و قاضی و یا قضات محترم پرونده ی آقای مؤذنی درخواست می‌کنیم که با لغو قرار بازداشت، زمینه ی آزادی وی را از حبس فراهم نمایید. ما هم چنین از شاکی و یا شاکیان محترم که صرف وجود یک کاریکاتور  در صفحه ی فیس بوک آقای مؤذنی را مصداق توهین به خود دانسته‌اند، خواهانیم که با نشان دادن سعه ی صدر و با پیروی از اصول انسانی و دستورات مذهبی، با صرف نظر از شکایت خود توفیق فضیلت بزرگ گذشت را نصیب خود کرده و اجازه ندهند فقط بخاطر یک سؤتفاهم، یک نویسنده و روزنامه نگار سرشناس و همشهری به زندان افتاده، جامعه فرهنگی استان و خانواده و به ویژه مادر کهنسال ایشان را نگران سازند.

‎نجف آهوچهر، احسان احمد زاده، علي احمدي، عبدالحسين احمدي ريشهر ي، مجید اجرایی ، حميد اباذر، محمد جعفر ايزدپناه،، سیروس بنه گزی، محمد کریم بنه گزی، حسين بختياري آزاد،، سيامک برازجاني، سينا برازجاني، حسين بکني، مهدي بهرامی، فرشيد جان احمديان، محمود جمهيري، مهدي جهان بخشان، محمود جهاني آباد، حسام حق پرست، حماسه حق پرست، محمد رضا حق پرست، محمد کاظم حق شناس، ماشااله حيدرزاده، جلال خسروی، حسين دهقاني، نبي دهقاني، محمود دهقاني، رها رفاهی، حسين روئين، قدرت رحیمی، حامد رحمتی، ابراهيم دانش دوست، مرتضي سراجي، محمد باقر سملي، حسين شاکري، حميد شاه ولي، محسن شريف، مسعود شکوهي، جواد شمشيري، نعمت الله شيخ سقا، حسين شريفي، غلام شبانکاره، آکا صفوي، محمد رضا عزيزپور، راضيه عقيلي مهر، مهدي عليپور، فاطمه عليخواه، ناصر عليخواه، اميد غضنفر، فاطمه غمخوار، محمد جواد غریبی، حسين فخرايي، بابک فقيه، خورشيد فقيه، احمد فکرانديش، محمد فولادي، اسفندیار فتحی،  ناصر قاسمي، غلامعلي قاضي زاده، محمد قدسي، ميثم قيصي زاده، يونس قيصي زاده، محمد رضا عزیز پور، مجید عوض فرد، کاووس کمالی، محسن کارگر، اسد کرمي، سميرا کيارش، مهري کرمي، ابراهيم گرمساري، امين گنبدي پور، نعمت الله گنبدي پور، نوید گنبدی پور، حسن لاوری، اسماعيل منصورنژاد، مسعود ماهيني، قاسم محمدي، حسام منصوري، خليل موحد، طالب موذني، محمد حسن نصيري، بهرام نکيسا، فاطمه هاشمي، موسي ولي زاده، پرويز هوشيار، سید قاسم یاحسینی، فرید یوسفی ...


بنی صدر: «جمهوری ایرانی» حرف صحیحی نیست!

$
0
0
بنی صدر: «جمهوری ایرانی» حرف صحیحی نیست!

 

 صوت کامل گفتگو

 

رادیو عصرجدید: آقای بنی صدر، شما درباره ویژگی‌های نظام جانشین، در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بودید که جمهوری صفت بخود نمی‌پذیرد، نه اسلامی، نه سکولار، نه لائیک و نه دمکراتیک. لطفا این مبحث را برای شنودگان محترم بیشتر باز کنید.

 

بنی صدر: اول درس تجربه را توضیح دهم. وقتی آقای خمینی گفت در جمهوری اسلامی، ولایت با جمهور مردم است یعنی حدها را بر می‌دارد و هر ایرانی، هر چه فکرش باشد، شهروند تلقی و نماد جمهوریت می‌شود، در آغاز ما این را خوب یافتیم، اما بعد در عمل دیدیم که پشت سر هم حد و مرز و تبعیض در کار آمد، اول ولایت فقیه در حد نظارت و بعد هم ولایت مطلقه شد و تا امروز این خودی و غیر خودی کردن ادامه دارد. پس این تجربه را ایرانی‌ها کرده‌اند که وقتی بگویند جمهوری اسلامی یعنی نه جمهوری است و نه اسلامی. اما در جمهوری دمکراتیک، مثلا در جمهوری دمکراتیک خلق کره، بنابر تعریف در این جمهوری، دیکتاتوری یک طبقه خاص یعنی طبقه کارگر از طریق نمایندگانشان مستقر است. آقای خمینی در فرانسه جمهوری اسلامی دمکراتیک هم گفت، وقتی از او پرسیدند، گفت: «مثل جمهوری فرانسه است»، اما معلوم شد مردم ایران ولایت ندارند، شهروند به شمار نیستند. همانطور که در نظام های سلطنتی عموم مردم رعیت شاه بشمارند، در نظام ولایت مطلقه فقیه هم عموم مردم عوام تحت امر مطلق ولی فقیه هستند. جمهوری دمکراتیک هم در اروپای شرقی، روسیه و در کشورهای آسیایی کمونیست امتحان پس داد و معلوم شد در آنجا نیز بنابر این نیست که جمهور مردم شهروند تلقی بشوند.

 

صفت ملی هم بطور مثال مثلا جمهوری عراقی، جمهوری بعث سوری و جمهوری مصری هم آزمایش شده است، شاهد تصفیه در عراق بودیم، عده ای را بعنوان اینکه چند نسل قبلشان ایرانی بوده است، با اینکه تبعه عراق بودند از عراق بیرون کردند، یعنی جمهوری را نقض کردند، پس صفت ملی را هم بدهید مرز ایجاد می‌شود، مثلا اگر بگویید «جمهوری ایرانی»،  فردا اگر قدرت دست یک عده بیفتد، تعریف دلخواه خود را از «ایرانی» می‌دهد و بعد هم می‌گوید: فلان قوم فاقد این صفت ایرانی است و باید از ایران بیرون برود. جمهوری در اصل برای برداشتن مرزها و برقرار کردن صلح اجتماعی، برخوردار کردن انسان‌ها از استقلال و آزادی خودشان به عنوان شهروند و بنابر رابطه حق دوستی و رابطه دوست با دوست است. حالا با توجه به این تجربه‌ها ببینیم، جمهوری چیست؟ در ابتدا ببینیم اگر «جمهوری ایران» گفته شود، حرف صحیحی است یا خیر؟ این حرف صحیح است، زیرا، گرچه هنگامی که شما «جمهوری ایران» می‌گویید، حد و مرز ایجاد می‌کنید، اما این حد و مرزی است که با خارج از ایران برقرار می‌کنید و بطور قراردادی وجود دارد، یعنی حوزه حاکمیت یک ملت را مشخص می‌کنید، چنانکه «جمهوری فرانسه»، «جمهوری آمریکا» گفته می‌شود که قابل فهم و درست می‌باشد، بشرط اینکه تعیین کننده حدود حاکمیت یک ملت باشد. نظام جمهوری می‌خواست بگوید که برای اینکه یک جامعه خوب اداره شود باید همه مردم به طور برابر و با رابطه خواهر و برادرانه به عنوان شهروند در اداره آن شرکت کنند. شهروند کسی است که

 

۱- استقلال دارد یعنی تصمیم را خود می‌گیرد.

 

۲- آزادی دارد یعنی نوع تصمیم را هم خود او انتخاب می‌کند.

 

۳- انسانی حقوقمند است.

 

همه اعضای یک جامعه صرف نظر از طرز فکر، باور، قومیت، جنسیت، غنا و فقرشان شهروند به شمار می‌آیند، یعنی بطور مثال هر ایرانی استقلال در تصمیم دارد، آزادی در گزینش تصمیم دارد و حق مشارکت برابر با همه ایرانیان در اداره امور کشور دارد. آیا این همه معنای جمهوریت است؟ خیر! دو نوع رابطه بین انسان‌ها برقرار می‌شود، یکی رابطه قواست که در آن فردی می‌گوید منافع من چنین است و فرد دیگری تعریف دیگری از منافع خود می‌کند و این دو براساس منافعی که دارند با یکدیگر رابطه قوا برقرار می‌کنند، مواظب هم هستند که دیگری به قلمرو آنها تجاوز نکند، الان در دموکراسی‌ها همین رابطه برقرار است! رابطه دیگر، رابطه آزاد است که در این رابطه قدرت و زور نقش ندارد، مانند رابطه دوستی بین دو انسان یا رابطه بین دو انسان هنگامی که این رابطه بر اساس حقوق ذاتی، استقلال و آزادی آنها برقرار می‌شود، جمهوری این رابطه است، بدین جهت مرزهای دینی، نژادی، قومی، مالی، جنسی و دیگر مرزها را القا می‌کند، افزون بر اینها هر انسان در مقام شهروند نماد یک نوع اداره، رهبری و مدیریت است.

اینکه انسانها پای صندوق رای بروند و بگویند که ما وظیفه‌ای جز دادن رای نداریم و عده ای را انتخاب کنیم و آنها هر تصمیمی که لازم ببینند را اتخاذ نمایند، این معنای جمهوری نیست! این حتی دموکراسی بر اصل انتخاب هم نیست که در حال حاضر در غرب رایج است البته از لحاظ نظری نه از جهت عملی! چون از جهت عملی متاسفانه همین‌طور است که کسانی پای صندوق رای می‌روند، عده ای را انتخاب می‌کنند و آنها نماینده مردم در گرفتن تصمیم می‌شوند، یعنی آن استقلالی که می‌باید هر انسانی داشته باشد، با دادن رای از دست می‌دهد و آن منتخب، جانشین او در گرفتن تصمیم و در گزیدن نوع تصمیم می‌شود پس آن انتخاب کننده استقلال و آزادی را از دست می‌دهد، از این‌رو می‌گویند از لحاظ نظری منتخبان تصمیم نمی‌گیرند، تصمیم را رای دهندگان گرفته‌اند، وقتی رای داده‌اند و از بین برنامه‌هائی که به مردم پیشنهاد شده است، انتخاب کرده اند و آن گروه یا شخصی که اکثریت آرا را می‌آورد در واقع اکثریت آن تصمیم را گرفته است و منتخبان مجری تصمیم اکثریت می‌شوند، از لحاظ نظری اینطور است!

مثلا در سوئد دو حزبی که اکثریت بین آنها رد و بدل می‌شود، برنامه‌هائی به جامعه سوئدی پیشنهاد می‌کنند، اکثریت جامعه سوئدی رای می‌دهد، هنگامی که رای داد، تصمیم را او گرفته است، نوع تصمیم را هم او برگزیده است برای اینکه به یکی از دو برنامه رای داده است، کسی که انتخاب می‌شود در جای خود این تصمیم را اجرا می‌کند، قانون‌گذار آن را تبدیل به قانون می‌کند و قوه مجریه آنرا اجرا می‌کند، اما در عمل می‌دانیم که اینطور نیست، برای اینکه کسانی که انتخاب می‌شوند، آن برنامه را اجرا نمی‌کنند، صاحب اختیار می‌شوند، تصمیمی هم که می‌خواهند می‌گیرند و قوانینی هم که می‌خواهند تصویب می‌کنند و اجرا می‌کنند، پس در این دموکراسی‌های بر اصل انتخاب یک نقصی وجود دارد، بطوریکه مثلا در مورد فرانسه ایراد می‌گیرند که دموکراسی فرانسه در حال تبدیل به الیگارشی است که در واقع در آن، نخبه‌ها قدرت را بین خودشان دست به دست می‌کنند و دست مردم از حاکمیت کوتاه شده است نه استقلال در تصمیم دارند و نه آزادی در گزینش نوع تصمیم! اینها نقص‌هائی است که دموکراسی‌ها بدان گرفتار می‌شوند، کسانی که بانیان دموکراسی بوده‌اند و کسانی که بطور مرتب در قلمرو دموکراسی و جمهوری کار می‌کنند، راه حلهایی می‌سنجند تا فسادها و نقص‌ها دموکراسی را از پای در نیاورد.

 

تحقق جمهوری به این است که اعضای جامعه در رهبری شرکت داشته باشند، هر اندازه این شرکت مستقیم‌تر باشد، کارایی آن جمهوری بیشتر است. چون هر انسانی شهروند تلقی می‌شود یعنی مستقل، آزاد و حقوقمند است، پس مسئول است، تمام جامعه در برابر یک نفر، هر نفر در برابر تمام جامعه و همه این جامعه در برابر وطن مسوول است، هر نفری که به مسوولیت خود عمل نمی‌کند نه تنها استقلال، آزادی و حقوق خویش را تباه می‌کند بلکه مسوولیت خویش را در قبال جامعه، وطن خویش و طبیعتا در قبال نسل های آینده نقض می‌کند. در این مدت کوتاه بنظر آنچه که اساسی است، درباره جمهوری عرض کردم، پس جمهوری بدون هر گونه صفتی معانی که عرض کردم را دارد، وقتی به آن صفت بدهی، محدودش می‌کند، بهتر است که ما محدود نکنیم، به آن صفت ندهیم، مرزها را برداریم و بجای آن، بی‌مرزی، رابطه آزاد، دوستی، صلح وصفا، رشد و پیشرفت را بر میزان عدالت اجتماعی قرار بدهیم.

شاهزاده و شهریزک؟

$
0
0
شاهزاده و شهریزک؟


آقای قرائتی می‌گفت (لطفا با لهجه  قرائتی بخونید):

 آقا! ما حدیث داریم! حدیث داریم از فلان؟ بگن: پیغمبر  که می‌گفت:؟!

هان! بگن! چی می‌گفت؟!  

ازا جاز نصرالله و الفتخ

یعنی نصرالله  جاز زد باد فتخ گرفت!

بعد میگن فلانی چی می‌گفت؟

خب همینو می‌گفت ما گوش نکردیم!

 برا همینم حدیث داریم!

برا اون حدیث م باز حدیث داریم و الخ.

راستش پشممون ریخت! لابد می‌پرسین از چی؟

جونم براتون بگه فکر کنم آقا رفتنی شده! این نه اینکه حرف من باشه والا من یه  آدم یه لا قبای بیکار آخه از کجا می‌تونم بفهمم؟!

ماجرا از اونجا شروع شد که داشتم در مورد خاورمیانه مینوشتم. متنش اگه اشتباه نکنم اینگونه بود:

«برای نویسنده جای تعجب است که مردمان تونس و مصر و لیبی  بعد از سقوط دادن و سقط کردن دیکتاتورها به دنبال تجربه جمهوری اسلامی‌اند؟! مگر نه اینکه روزگار ما در این سی ساله تجربه حکومت خداوند....در پایان خاطر نشان می‌گردد که  اکنون که حکومت‌های منطقه یکی بعد از دیگری از نیمه لیبرالی غربی به اسلامگرایی دموکراتی رسیده‌اند، نیاز به تغییر حکومت اسلامی ایران به لیبرالی پاداسلامی  برای غربی‌ها که همواره به دنبال چالش در منطقه‌اند، بیش از پیش احساس می‌شود. آیا همواره باید این موازنه منفی خاور میانه به سود غرب و اسلحه فروشان سوئدی و نروژی و آمریکایی و بریتانیایی برقرار باشد؟!»

جای شما خالی یهو دیدم آب از زیر رایانه‌ام راه افتاد.
ابتدا خیال کردم دستم حین نوشتن به فنجان چای خورده! اما فنجان چای بغل دستم سرد بود و مایع سرازیر شده زردرنگ و بویی تند و گرم  داشت! خیال کردم که رادیاتورهای  خنک کننده CPU  رایانه دچار نشتی شده، اما دمای CPU  نیز بالا نبود. بعد از اندکی تجسس تازه فهمیدم که ای دل غافل این رایانه بنده است که به شرایط خاور میانه «شاشیده» است.

حق با رایانه‌ام بود، روزگار  خاور میانه  قمر در عقرب  است و این دور و تسلسل خاور میانه ادامه خواهد داشت. به قول قرائتی ان باشت سلاح در خاور میانه از اهم واجبات است، که لابد بره همینم حدیث داریم!

البته این دلیل ریختن پشم بنده نبود که در بالا توضیح آن آمد! پشم بنده آنجا ریخت که دیدم نایب بر حق شاه فقید، آقای رضا پهلوی باگرفتن یک وکیل …(ممل مصطفایی) از دست رهبر جمهوری اسلامی  شکایت کرده‌اند؟!

لابد می‌گین: هان! هان! اینجاش دیگه دم خروس جمهوری اسلامی ش زد بیرون! کجاش بده که از دست رهبر شکایت کنیم؟ تازه آقای نوری‌زاد هم از دست رهبر شکایت کرده! اصلا همه از دست ایشون شاکی‌اند؟!

این‌کار دو اشکال اساسی به نظر بنده دارد:

۱- […]

۲- روم به دیوار شرمنده شرمنده، باز هم پوزش، با این خاله خرس‌های دور آقای پهلوی ما پشممون ریخت!کافیه دو خط بر پاد این آقا نوشته شود! یا زبانی لال گفته شود! بیا و ببین که چه قشقرقی بر پا می‌کنند! فحش و بد بیراهی است که نصیب طرف مقابل می‌شود. البته بنده تا کنون هیچ مطلبی بر پاد ایشان ننوشته‌ام و نخواهم نوشت (چون فکر کنم ایشون بازی‌شون خیلی خوبه و یحتمل از نیمکت دستور رسیده که ایشون گرم کنند که میخواهند جای کاپیتان به بازی بروند مگر بنده دیوانه‌ام دشمن درست کنم برا خودم!) اما رفتار طرفداران ایشان با جماعت مخالف را دیده‌ام. فی‌الواقع  فقط جای ساندیس با پپسی عوض شده است! و احتمالا پپسی خورهایی  که دیگر  با شیشه پپسی و کولا تو شهریزک‌شان  از ان کارهای  بد  نمی‌کنند! اه اه اه!

برا همین بعدها مخالفین ایشون کاریکاتور فرو کردن ساندیس رو میکشن؟! نمیدونم والا.

 یک  پیشنهاد ملی دارم که از کنگره و وحدت و از این چرت و پرتهای بی نتیجه  خیلی مهم‌تره. پیشنهاد من خلع سلاح دیکتاتورهاست. دوستان و هموطنان همین امروز برای خلع سلاح دیکتاتورها حمله کنیم کارخونه پپسی و کولا و ساندیس و ما الشعیر و کلا هر ابزاری که استفاده  و کاربرد دو گانه داره رو تعطیل کنیم!

چه اشکالی داره؟! مگر نه اینکه عرق سگی تو پلاستیک فریزر می‌خریم؟  مگر نمی‌شود نوشابه رو تو پلاستیک فریزر ریخت و فروخت؟

 آشکار است که حکومتی که ریگی به ته کفشش نباشد از این پیشنهاد عالمانه استقبال می‌کند.

به نظر نویسنده این یگانه راه حل مشکل شکنجه و تعزیر در زمان حال و حکومت های بعدی است.

 تصور کنید شاهزادگان قاجار ادعای حکومت و تخت و تاج کنند آنگاه تکنیک چپاندن  فنجان قهوه در ماتحت مخالفان در   قهریزک شان  را با شکاندن فنجان های قهوه و نوشیدن قهوه با نی و الخ خنثی میکنیم. 

با تشکر از آقای قرائتی برای شرکت در این برنامه.

موافقان و مخالفان ملک عبدالله

$
0
0
موافقان و مخالفان ملک عبدالله

او رئیس نهادی بوده که عظمتش همه را ترسانده و به فکر تصاحب ان هستند هر چند که عبدالله جاسبی از اول گفته دانشگاه آزاد آن قدر بزرگ است که برای همه جا دارد و نیازی به دعوا نیست.

 

برای درک اهمیت دانشگاه آزاد کافی است یک روز به غذاخوری نمایندگان مجلس سری بزنید. نمایندگانی  که درنطق ها و تذکرها بر وزیر و رئیس جمهور می‌تازند مانند دانش آموز به صورت مرتب درصف می‌ایستند تا عبدالله جاسبی رئیس دانشگاه آزاد نامه‌های‌شان را یکی، یکی امضا کند چرا که انتقالی به تهران تنها با امضای او امکان دارد.

 

یک حضور عصرانه دردفتر جاسبی هم می‌تواند نماد دیگری از اهمیت دانشگاه آزاد باشد. از هر قماشی می‌توان دراین دیدارهای عصرگانه جاسبی یافت؛ از محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی‌نژاد تا محمدرضا عارف معاون اول خاتمی . ازاسدالله بادامچیان عضو موتلفه تا محمد شریف ملک‌زاده معاون دستگیر شده مشایی. این ها تازه افرادی هستند که به دیدارجاسبی می‌روند او دربرنامه هر ماهه خود به همه سیاسیون ایرانی سری می‌زند، با آیت الله خامنه‌ای رهبر ایران ملاقات‌های دائمی دارد و هر ازچندگاهی به دیدار محمد خاتمی و سید حسن خمینی می‌رود. مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز پیش از اینکه سران فتنه خوانده شوند، بعضا پذیرای او می‌شدند.

 

وجود دفترهای مهم تر از دفتر جاسبی درتهران شاید اهمیت دانشگاه آزاد را به خوبی نمایان نکند اما اگر اهل ایران‌گردی باشید و سری به هر یک از شهرهای ایران بزنید می‌بینید دراکثر شهرستان‌های ایران معظم‌ترین ساختمان متعلق به دانشگاه آزاد است و تمامی مسوولین دولتی از نماینده مجلس گرفته تا فرماندار به نوعی خود را محتاج این دانشگاه می‌دانند. از همین روست که  نامه‌های حمایت از دانشگاه آزاد درمجلس معمولا  بیشترین امضا را دارد. نمایندگان اصول‌گرای مجلس با وجود اینکه دستور صریح رهبری درباره وقف دانشگاه آزاد را می‌دانستند اما باز هم خود به بی‌خیالی زدند و به دل‌خواه جاسبی رای دادند چرا که خود را درانتخابات مجلس آینده  محتاج جاسبی می‌دیدند. درمجلس ششم که اوضاع انتخاباتی برای اصول‌گرایان چندان مناسب نبود دانشگاه آزاد مجموعه‌ای به نام چکاد آزاد اندیشان راه اندازی کرد که چهره‌های میانه‌رو اصول‌گرا را به مجلس بفرستند. به گفته مدیران دانشگاه آزاد این دانشگاه درهر دوره مجلس به صورت مستقیم امکان حضور ۸۰ نماینده را درمجلس فراهم کرده است و افراد دیگری نیز درانتخابات ازاین دانشگاه کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم دریافت کرده‌اند. جاسبی تنها ۶ ماه پس از مجلس هفتم با نمایندگان این مجلس ۱۷۸ جلسه برگزار کرد.

 

دارایی‌های دانشگاه آزاد

 

دارایی‌ها و املاک دانشگاه آزاد هم خارج از شمار است و  تفاوت ها برآوردها درباره این اموال و املاک بسیارزیاد.زمانی کریم زارع یکی از معاونان این دانشگاه مبلغ ۳۰۰ هزار میلیارد تومان را برای اموال این دانشگاه براورد کرد درحالی که برخی دیگر این رقم را بالاتر می‌دانند.

 

جاسبی بخشی از این قدرت ۳۰ ساله را مدیون منش خود است  و  سعی کرده همه گروه‌های سیاسی ایران را راضی نگه دارد؛ چرا که دانشگاه آزاد آن قدر بزرگ بوده است که برای همه جا داشته باشد. اما او  حساب یک جای کار را نکرده بود؛ اینکه اصول‌گرایان جوان مانند اصول‌گرایان قدیمی به داشتن بخشی  راضی نمی‌شوند و همه را می‌خواهند. جاسبی دیگر نمی‌دانست که این پدیده‌های جدید را کجای دل خود بگذارد و اینگونه بود که نبرد آغاز شد.

 

جاسبی درهر دوره‌ای البته کار خود را با گروهی از افراد پیش برده است. از ابتدای انقلاب که سران ارشد جمهوری اسلامی نظیر آیت الله خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، سید احمد خمینی و موسوی اردبیلی از جمله اعضای موسس دانشگاه آزاد بوده‌اند تا سال‌های پس ازان که بسیاری از مقامات دولت مدرک خودرا از دانشگاه گرفته‌اند. درسالیان اخیر اما جاسبی برای پیگیری امور خود و مصون ماندن به چند چهره جدید پناه برده است. درگیری اصول‌گرایان پس از سال ۸۴ البته سبب شد که این چهره‌ها دیگر درپرده نمانند و حضورشان افشا شود.

 

واسطه‌های جاسبی

 

چهره‌هایی که با جاسبی معامله پایاپای داشته‌اند البته بسیارند و این لیست بلند بالا جدا از نیروهایی است که جزو ارباب جمعی دانشگاه آزاد محسوب می‌شوند و یا چون علی عباسپور رئیس کمیسیون اموزش مجلس که فامیل جاسبی هستند.

 

سعید مرتضوی

 

دادستان تهران برای جاسبی مصونیت آهنین ایجاد می‌کرد و درگیری جاسبی با اصول‌گرایان جوان سبب شد آنان مدارک معاملات جاسبی و مرتضوی را افشا کنند. به گفته آنان  جاسبی به مرتضوی مدرک دکترا  داده است و مرتضوی درپرونده‌هایی چون «فروش سوالات کنکور پزشکی دانشگاه آزاد» با جاسبی هم‌راه بوده است. البته بعید است  مرتضوی همه این کارها را به تنهایی انجام داده باشد و سود کار را نیز به تنهایی صاحب شده باشد چرا که او همواره مستظهر به حمایت بخش‌هایی از بیت رهبری بوده است.

 

محمدشریف ملک‌زاده

 

ملک‌زاده رابط جاسبی و مرتضوی و همچنین رابط جاسبی با برخی از چهره‌های دولت بوده است. ملک‌زاده پیش از اینکه به این مرحله برسد استاد جور کردن پایان‌نامه برای مسوولین بوده است. البته گویا او نیت خیر داشته و از این طریق مشکل بسیاری از اساتید که دردانشگاه آزاد دچار مشکل شده‌اند را نیز حل کرده است. ملک‌زاده پیش از آنکه معاون مشایی شود خبرگزاری ایسکا نیوز را درسال ۸۴ برای حمایت از هاشمی رفسنجانی  راه اندازی کرد اما پس از اینکه ورق برگشت، معاون مشایی شد و رابط مشایی با مرتضوی.

 

محمدرضا رحیمی

 

محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد که اصول‌گرایان جوان او را «قل کردان» می‌نامند. او نیز مانند کردان مدرک دکتری جعلی اکسفورد داشته اما با این وجود سالیانی رئیس دانشکده حقوق دانشگاه آزاد تهران مرکز بوده است. رحیمی همواره در کاهش تنش‌ها بین احمدی‌نژاد و جاسبی نقش داشته است به گونه‌ای که اصول‌گرایان جوان معتقدند که احمدی‌نژاد درمواردی تعویض جاسبی را به تاخیر انداخته است.

 

حسن بیادی

 

حسن بیادی عضوشورای شهر تهران از جمله اصول‌گرایان جوانی است که مواضع متفاوتی با دیگر اصول‌گرایان جوان دارد. او هر از چندگاهی میهمان جاسبی دردفترش می‌شود و حمایت او از رئیس دانشگاه آزاد همواره سبب کنایه‌های چهره‌هایی چون زاکانی به بیادی است. بیادی اینک به عنوان دبیر کل جمعیت آبادگران جوان درسیاست ایران چندان نقش موثری ندارد اما به عنوان نایب رئیس شورای شهر تهران بسیار به کار جاسبی می‌آید خصوصا وقتی که کاردانشگاه آزاد به کمیسیون‌های شهرداری برای تغییر کاربری املاکش بیافتد.

 

اسدالله بادامچیان

 

از جمله اصول‌گرایانی است که همچنان به جاسبی وفادار است و معتقد. او نیز البته مدارک درسی خود را مدیون جاسبی است اما وفاداری‌اش به جاسبی تنها به این مدارک معطوف نمی شود و او به دلیل ماهیت محافظه‌کارانه خود چندان از تغییرات بنیادی خوشش نمی‌آید و تغییر جاسبی را یک تغییر بنیادی می‌داند. ارتباطات موتلفه‌ای را هم فراموش نمی‌توان کرد.

 

مخالفان جاسبی

 

جاسبی اما مخالفان بسیاری نیز دارد البته مخالفان جاسبی چندان رو بازی نمی‌کنند و چهره‌های جوان‌تر خود را به میدان می‌فرستند. به جز دولت احمدی‌نژاد که ازهمان سال ۸۴ و رقابت با هاشمی رفسنجانی به دنبال تمام مراکزی بوده که نشان از هاشمی دارد برخی اصول‌گرایان جوان نیز به صف مخالفان جاسبی پیوسته‌اند. از جمله مخالفانی که دراین سالیان پای کار او نشسته اند علیرضا زاکانی نماینده اصول‌گرای مجلس است. مشکل زاکانی با جاسبی البته به سالیان دور برمی‌گردد که زاکانی عضو بسیج دانشجویی بود و او ازهمان زمان جاسبی به تعبیر رایج زاکانی را چندان تحویل نمی‌گرفته است. زاکانی درطول سالیان گذشته به موارد زیادی اقدام کرده که از جمله آنها تحقیق و تفحض از اموزش عالی کشور و دانشگاه آزاد است. عباس سلیمی نمین دیگر مخالف جاسبی است که ماموریت ایجاد فضای رسانه‌ای علیه جاسبی را داشته است. مدیران جاسبی البته پس ازمخالفت‌های سلیمی نمین دلایل مخالفت او را شخصی ذکر کردند و پرونده فرزندان او را بیرون کشیدند از جمله پرونده مشروطی هفت ترمه پسر سلیمی نمین را. برخی از مخالفان جاسبی مانند اصول‌گرایان حامی دولت نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری برای جاسبی شمشیر کشیدند. آیت الله خامنه ای رهبر ایران پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ از جاسبی خواسته بود که دانشگاه آزاد را درانتخابات دخیل نکند اما گویا نحوه عمل‌کرد دانشگاه آزاد مورد رضایت نبود واو به حامیانش برای حذف جاسبی چراغ سبز داده است. سخنان محمدحسن ابوترابی نماینده سابق رهبری دردانشگاه‌ها درمخالفت با وقف دانشگاه آزاد و اصرار محمدیان نماینده فعلی رهبری دردانشگاه‌ها بر حذف جاسبی نشانه‌ای از این چراغ سبز است.

 

 

مخالفان چه می‌گویند

 

مخالفان جاسبی او را به سوء استفاده های کلان ملی متهم می‌کنند و  لیست بلند بالایی برای او ردیف کرده‌اند. لیستی که البته هیچگاه به صورت رسمی ثابت نشده است اما مخالفان این موارد را به عنوان اتهامات مطرح می‌کنند.

 

اعطای مدرک به مدیران: برخی نمایندگان مجلس و مدیران دولتی یک باره از مدرک دیپلم به دکتری نائل شدند.

 

زمین خواری: دانشگاه آزاد زمین‌های کشاورزی را دراختیار می‌گیرد و کاربری آنان را به تجاری تغییر می‌دهد.

 

کلاهبرداری  و سوء استفاده:

 

     کلاهبرداری ۴۰۰ میلیارد تومانی دردوبی برای راه اندازی دانشگاه بین المللی

 

انتقال املاک دانشگاه به نام همسر و خواهر همسرجاسبی و برادر جاسبی

 

غضب اموال و املاک مردم از جمله املاک آقای هادوی به به مقدار ۷۰ هزار متر مربع

 

رشوه های کلان به مسوولین قضایی و انتظامی

 

واریز مبالغ چند میلیارد تومانی به حساب‌های افراد 

 

فروش چندساله سوالات کنکور پزشکی دانشگاه آزاد

 

حمایت مالی و سیاسی از میرحسین موسوی:

 

برخی از مخالفان جاسبی که درسالیان پس ازانتخابات ۸۸ ساز مخالف‌زنی را آغاز کرده‌اند نیز جاسبی را متهم به حمایت از میرحسین موسوی درانتخابات از طریق مهدی هاشمی کرده‌اند. دستگیری حمزه کرمی و محمدرضا نوربخش و پخش اعترافات آنان تلاشی بود برای اثبات این کمک‌ها.

 

خدمات سیاسی و فرهنگی دانشگاه آزاد

 

موافقان جاسبی نیز مانند مخالفان به چند گروه تقسیم می‌شوند. به جز اصول‌گرایانی که به صورت سنتی حامی جاسبی هستند، جاسبی دربین اصلاح‌طلبان و حتی چهره‌های مستقل سیاسی و اساتید مطرح دانشگاه نیز موافقانی دارد. برخی از این حامیان مطالب مطرح شده درباره جاسبی را رد می‌کنند. برخی  دیگر مطالب مطرح شده درباره سوء استفاده‌های مالی را دور از حقیقت نمی‌دانند  اما طرح این مطالب را مربوط به بازی‌های سیاسی و تسویه حساب‌های داخلی اصول‌گرایان می‌دانند. ازدیدگاه آنان مخالفان جاسبی درحالی از ریاست دائمی جاسبی بردانشگاه آزاد گله می‌کنند که خود حامی بی‌چون و چرای همه ریاست‌های دائمی درایران هستند از جمله ریاست آیت‌الله جنتی برشورای نگهبان و یا رهبری مادام العمر آیت الله خامنه‌ای. آنان از سوی دیگر می‌پرسند که چرا که اصول‌گرایان پس از ۳۰ سال از ریاست جاسبی بردانشگاه آزاد تازه به یاد این فسادها افتاده‌اند و نکته دیگر اینکه چرا این افراد درقبال فسادهای کلان دردولت و سپاه و نهادهای وابسته به بیت رهبری سکوت کرده‌اند.

 

آنان همچنین دانشگاه آزاد را به واسطه تغییر دربرخی حوزه‌های  اجتماعی و سیاسی موثر می‌دانند.

پاسخی بر نقد حسین شریعتمداری از مقاله حسین علائی

$
0
0
پاسخی بر نقد حسین شریعتمداری از مقاله حسین علائی

 

 یادداشت حسین علائی که همزمان با  ۱۹ دی ماه ( سالگرد آغاز اعتراضات مردم در سال  ۱۳۵۶)، در روز نامه اطلاعات منتشر شد، در برگیرنده سوالات فرضی ای بود که بزعم نویسنده پس از سرنگونی رژیم سلطنتی، به ذهن شاه مخلوع خطور نموده است. سوالات فرضی مطرح شده توسط حسین علائی در این مقاله، از ادبیاتی بهره می‌برد که مخاطب از همان بدو مطالعه، پی به هدف نویسنده  که همانا مطابقت رفتار رهبر فعلی ایران  با  رفتارشاه فقید است، می‌برد.

 

هر چند درساعات پایانی روز دوشنبه خبری به نقل ازمعاون وزارت دفاع رژیم مبنی بر عذر خواهی مجدد حسین علائی در برخی رسانه‌ها منتشر شد، لیکن ضمن تردید در صحت و سقم خبر فوق که توسط سه راوی وابسته به رژیم اعلام گردیده، دلیلی بر تحت فشار نبودن و تهدید فزاینده وی و خانواده اش نمی‌باشد. با توجه به اینکه موضع گیری‌های  متوالی حسین علائی خصوصا پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ تا کنون، به صراحت نشان از «بریدن» وی از حاکمیت دارد، منتسب نمودن هر گونه اظهار ندامتی به وی  قطعا همچون اعترافات اجباری دیگر متهمین، فاقد ارزش است. با این یادآوری، به پاسخ یکایک استدلالات مطروحه حسین شریعتمداری می‌پردازیم.

از ابتدای مقاله امروز کیهان، به خوبی روشن است که حسین شریعتمداری با استفاده از تجربه بازجوئی خود و دقیقا با بهره گیری از همان شیوه به تحلیل مطلب حسین علائی پرداخته است.

وی در بند «اول» و «دوم» تحلیل خود، شیوه نگارش حسین علائی را مورد ارزیابی قرار داده و با تشریح دو شیوه نگارش، زمینه را برای محکوم نمودن وی فراهم می‌کند. وی در تفسیرو تشریح نوع اول می‌گوید: «اگر اظهارات آقاي حسين علايي برخاسته از ديدگاه و نظر خود او باشد، در بستر و چارچوب فرهنگ شناخته شده وي ابراز مي شود، چرا كه فرهنگ نوشتاري يا گفتاري افراد- صرفنظر از محتواي آن- به آساني قابل تغيير نيست و نمي توان اين تغيير فرهنگ را مثلاً به سادگي تهيه يك تابلو و نصب آن به يكي از ديوارهاي اتاق تلقي كرد!» و در ادامه به شق دوم مقدمه چینی خود پرداخته و می‌نویسد: «و اما چنانچه فرد مورد نظر با فرهنگي متفاوت از فرهنگ شناخته شده خود سخن بگويد و مخصوصاً هنگامي كه فرهنگ به كار گرفته شده با فرهنگ شناخته شده وي تفاوتي فاحش و در حد تضاد داشته باشد مي توان حدس زد- و البته متأسف نيز بود - كه به عنوان يك مهره از سوي دشمن شكار شده و چه بخواهد و بداند و يا نخواهد و نداند در ميدان دشمن به بازي گرفته شده است»

حسین شریعتمداری با این پیش‌فرض، یادداشت حسین علائی را مورد حمله  قرار داه است. از اینجا به بعد روی سخنم با حسین شریعتمداری می‌باشد.

جناب شریعتمداری!

 شما در بند «اول» و «دوم» که در بالا به آن اشاره شد، مقدمه محاکمه حسین علائی را فراهم کرده و در بند «سوم»  مطلب‌تان، عدم استفاده کلمه «شهید»، در مورد مقتولان دوران انقلاب  توسط وی را مورد انتقاد قرار داده‌اید. و با اتکا به این به اصطلاح مچ‌گیری نتیجه گرفته‌اید که فردی چون علائی که با فرهنگ شهادت به خوبی آشناست چرا  نباید این صفت را در مورد شهدای مظلوم انقلاب به‌کار بندد؟ و در ادامه با استناد به همین استدلال، وی را شکار «بیگانگان» و«خط » گرفته از آنان محسوب می‌نمائید.

 

جناب شریعتمداری!

اگر با دقت یادداشت حسین علائی را میخواندید به خوبی متوجه می‌شدید که وی  با اتکا به شیوه نگارشش، خود و خواننده را به فضای سال ۵۶ برده و در صدد است آن دوران را برای جوانان امروزی که آنزمان را درک نکرده‌اند، زنده و قابل لمس نماید. نمی‌دانم در آنزمان در زندان بودید(البته به عنوان متهم نه بازجو!) یا در میان مردم!؟ اگر در میان مردم بودید باید به خوبی بیاد داشته باشید که حتی مادران داغ‌دار در مورد فرزندان مقتول‌شان، صفت «شهید» را به‌کار نمی‌بردند. اگر کسی در این مورد هم می‌خواست اشاره ای بنماید از واژه «کشته» استفاده می‌کرد . اتهام «از کشته پشته» ساختن مردم توسط ارتش شاهنشاهی، از جمله شعارهای رایج در آن‌زمان بود که سندی است بر عدم کاربرد وسیع واژه «شهید». صفت شهید به مرور و همزمان با تشدید کشتار مردم توسط نیروهای وفادار به سلطنت، جای خود را در فرهنگ مردم باز کرد. تا قبل از آن مردم، مقتولین جنگ‌های صدر اسلام و عاشورای حسینی را  با عنوان «شهید» یاد می‌کردند. البته این هم از دستاورد‌های پر افتخار! انقلاب اسلامی بود که حاکمیت برای تهییج افکار عمومی و با وعده‌های گوناگون برای ترغیب مردم به کشته شدن در راه امیال زیاده خواهانه حاکمان، لقب شهید را به کشتگان اعطا می‌کرد. تردیدی در شهید بودن این عزیزان نیست اما نه به این خاطر که در راه نظام به اصطلاح اسلامی کشته شدند بلکه به این خاطر که مظلومانه فریب تبلیغات گوبلزی امثال شما را خوردند و با نثار خون‌شان پایه‌های قدرت ظالمان را قوت بخشیدند. به باور من این شهیدان حتی از شهیدان کربلا نیز مظلوم‌ترند زیرا  یاران امام حسین نه با تبلیغ و اغفال و نه با اجبار پای به آن ورطه خونبار نهادند. در ثانی  شما به عنوان یک بازجوی با سابقه خیلی عجولانه متهم را به خاطر عدم استفاده از یک کلمه محکوم نموده و لاجرم پی به وابستگی آن شخص به بیگانگان میبرید!؟ اگر در طول مدتی که به شغل «شریف»  بازجوئی اشتغال داشتید این‌گونه عمل می‌کردید – که می‌کردید، وای به حال متهمان بیچاره!

 

در بند «چهارم» از نقد خود آورده‌اید که : چرا حسین علائی بر این نکته تاکید داشته که مردم در اوایل  اعتراضات خود،نظر به اصلاحات داشتند و نه تغییر رژیم! و در ادامه نوشته‌اید: «بايد از آقاي علايي پرسيد؛ آيا مردم خواستار سرنگوني رژيم شاهنشاهي و برپايي جمهوري اسلامي نبودند؟ و آيا بعد از تغيير نخست وزير، شعار نمي دادند «ما ميگيم شاه نمي خوايم، نخست وزير عوض ميشه» و...؟»

 

برای پاسخ به این ابهام شما باز باید نگاهی به گذشته بیاندازیم. بی‌تردید و بنابر اذعان همه کسانی که در پیروزی انقلاب نقش داشته‌اند، آغاز  و به عبارتی دیگر نطفه انقلاب از سال ۴۲ منعقد گردید و در طی مدت ۱۵ سال که نهایتا به سرنگونی رژیم سلطنتی انجامید بارها از سوی رهبران انقلاب و بالاخص بنیان‌گذار جمهوری اسلامی سخنانی ایراد و نامه هائی خطاب به شاه ارسال گردید و در آن نامه‌ها و خطابه‌های نصیحت‌گونه و در عین حال انتقادی، تاکید به اصلاح امور می‌گردید. حتی تاچند ماه مانده به پیروزی انقلاب، رهبر کنونی  که در تبعید به سر می‌برد، طی نامه ای به سازمان حقوق بشر، از سخت گرفتن مامورین محافظش گلایه می‌نماید و تلویحا از آن نهاد می‌خواهد که نسبت به اصلاح تدابیر امنیتی سخت گیرانه بر وی، فشارهائی بر رژیم شاه وارد نماید. بنابر این، گفته جناب علائی بسیار درست و سنجیده است وقتی می‌گوید: «در اوایل مردم و رهبرانشان به اصلاحات راضی بودند». ناگفته پیداست اگر رژیم کنونی هم دست به اصلاحات می‌زد و درخواست‌های مشروع مردم را با گلوله، زندان و شکنجه پاسخ نمی‌داد، اکنون اکثر مردم، به‌دنبال برچیدن و سرنگونی جمهوری اسلامی نبودند.

 

در بند پنجم  مطلب‌تان، حسین علائی را مورد انتقاد قرار داده‌اید که چرا  در مقاله موصوف، پیشوند و یا پسوند احترام آمیزی برای بنیانگذار جمهوری اسلامی بکار نبرده و فقط به کلمه «آیت الله» اکتفا کرده است؟ واین را نیز دلیلی بر وابستگی  وی به جریان  مبهم فتنه! و خط گرفتن از بیگانگان برشمردید.

 

در این مورد هم نظر شما را به توضیحات قبلی جلب می‌کنم. جناب علائی در نظر داشته مخاطب را به آن هوا و فضای دوران انقلاب ببرد و همه به خوبی واقفند که در آنزمان کسی از پیشوند «امام» برای بنیانگذار جمهوری اسلامی استفاده نمی‌نمود و اگر به‌یاد داشته باشید، آیت الله خمینی در روز‌های پایانی  رژیم سلطنتی و در طی یک پروسه چند ماهه متصّف به صفت «امام» گردید.

 

جناب شریعتمداری!

 در بندهای «ششم» و «هفتم» یادداشت خود ضمن اشاره دوباره به همان موارد قبلی سعی کرده‌اید طبق معمول با هوچی‌گری و ایجاد جو شانتاژ، حسین علائی را وابسته به بیگانگان قلمداد نمائید. البته تبلیغات مکرر و هر روزه کیهان، در دفاع از مظالم و جنایات رژیم  به اصطلاح اسلامی، و بزرگ‌نمائی اغراق آمیز و تاکید برتاثیر گذاری آن بر تمام منطقه و جهان، و همچنین اتهامات واهی و پوچ به آزادی‌خواهان کشور، جزء لا ینفک یادداشت‌های شما می‌باشد که در این مطلب نیز  به خوبی نمایان است.

 

در بند «هشتم» نوشته خود، به بیانیه روز اربعین  حسینی که از سوی  «علائی» منتشر شد اشاره نموده و اظهار امیدواری کرده‌اید که این حرکت گام اول ایشان برای بازگشت از بی‌راهه باشد !

 

اما  یادداشت کوتاه حسین علائی که بنابه اعتراف خود شما ناشی از فشارهای همه جانبه از سوی اوباش  و متجاوزان به حریم خصوصی مردم  صورت گرفته و نامه تهدید آمیز فرماندهان سپاه به او، چقدر می‌تواند بر گرفته از خواست و باور وی تلقی شود؟

 

اولا درنامه موصوف، حسین علائی به صورتی کاملا حرفه ای و هوشمندانه بر محتویات نامه قبلی خود صحه گذاشته و بر انتخاب راه خود که «راه مخالفت با استبداد» میباشد، اصرار نموده است. ثانیا به غیر از آخرین جمله که بنابر برخی گمانه زنی‌ها از سوی منتشر کنندگان آن الحاق گردیده، در دیگر موارد مطروحه در آن، اشاره ای به تایید حاکمان فعلی ننموده است که حال شما خواسته باشید با تمسّک  به آن، تبلیغات مسمومی را منتشر نمائید . ثالثا  ایشان به صراحت و بدرستی  گفته است  که مقایسه رژیم شاه با جمهوری اسلامی قیاسی مع الفارق است . کاملا پیداست که به هیچ وجه نمیشود جنایات صورت گرفته در جمهوری اسلامی را با جنایات شاه مقایسه کرد .فقط  یک قلم از این جنایات، کشتار سال ۶۷ توسط رژیم جمهوری اسلامی  می‌باشد که ده‌ها برابر کل قتل هائی‌ است که در زمان سلطنت پهلوی‌ها صورت گرفته است. یا فاجعه به قتلگاه فرستادن هزاران جوان در دوران جنگ که با لجاجت رهبران جمهوری اسلامی مبنی بر تداوم آن بوقوع پیوست، شاید به قدر کل کشته‌های تاریخ ۵۰۰ سال اخیر ایران نباشد. رابعا بنا به اذعان شما اگر  انتشار نامه دوم وی را حمل بر توبه ایشان قلمداد کنیم، توبه نامه‌ای که بر اثر فشار، به نگارش درآید فاقد اعتبار و وجاهت است. پر واضح است که نوشته مذکور بر اثر فشار و تهدید خانواده ایشان صورت گرفته و در چنین موقعیتی عقل سلیم  حکم می‌کند برای نجات از تهدید و ارعاب، «زیرکانه» تمهیدی اندیشیده شود.

 

نگارنده این یادداشت، به عنوان یک شهروند عادی با اشراف نسبی بر خصوصیات اخلاقی حسین علائی و مطلع بودن از جا‌ن‌فشانی‌ها و ایثارگری‌های ایشان در جبهه‌های جنگ، (فارغ از دورانی که فریب دروغپردازی‌های  حاکمان را خورده) و فقط از سر وظیفه اخلاقی و انسانی  با قلمی قاصربه مدد این هموطن اسیر در چنگال  رژیم شتافتم. به دفاع از کسی‌که خود و خانواده‌اش در گروگان رژیم می‌باشند و با خفقان موجود، توانائی دفاع را ندارد. در زمانی که سردار حسین علائی از روی اخلاص و صداقت در جبهه‌های جنگ، جان در طبق اخلاص گذارده و مشغول نبرد با متجاوزین  بعثی بود، آقایانی چون حسین شریعتمداری، جوانان بی‌گناه این مرز و بوم را در سیاه چال‌های رژیم ظالم به اصطلاح اسلامی، با زجرآورترین شکنجه ها، استنطاق و سپس به قتل می‌رساندند. چگونه ممکن است اینک آن رزمنده ایثارگر که با از جان گذشتگی، «ناخواسته» پایه‌های تخت فرعون را تقویت کرده، مجالی برای ابراز عقیده نداشته باشد لیکن کسانی چون حسین شریعتمداری با پا گذاشتن بر روی خون جوانان وطن، هرزنامه تماما مسموم خود را با فراغ بال درکشور منتشر نمایند؟

 

آقای «حسین شریعتمداری»! شب دراز است و قلندر بیدار. مطمئن باشید بزودی نوبت پاسخگوئی شما می‌رسد!

 

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 

نگرانی درباره وضعیت زهرا رهنورد و مهدی کروبی

$
0
0
نگرانی درباره وضعیت زهرا رهنورد و مهدی کروبی

سایت کلمه درباره وضعیت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نوشته است که این دو «حتی از حق ملاقات مطابق روال زندانیان عادی یا تماس تلفنی با اعضای خانواده خود نیز محروم شده‌اند و معدود ملاقات‌های بسیار کوتاه و نامنظمی هم که تاکنون صورت گرفته، در چند ماه گذشته رفته رفته محدودتر و امنیتی تر شده، تاحدی که هفته‌های اخیر حتی با هرگونه خبرگیری ساده نیز مخالفت می‌شود.»

همچنین این سایت از «کاهش وزن مشهود رهنورد، لرزش دست و حالت رنجور او در بعضی دیدارها» خبر داده که «نگرانی جدی در مورد سلامت» وی را ایجاد کرده است.

سایت سحام نیوز نیز به نقل از حسین کروبی نوشته است«از روزی که پدرم پیامی را مبنی بر فرمایشی خواندن انتخابات توسط مادرم منتشر کرده‌ ملاقات هفتگی پدرم با مادرم را قطع کرده‌اند و همچنین آن دو روزنامه‌ای را که مدت کوتاهی برای مطالعه در اختیارشان قرار داده می‌شد دیگر نمی‌دهند و ایشان در یک آپارتمان به صورت انفرادی زندگی می‌کنند.»

به نظر می‌رسد ترس مقامات جمهوری اسلامی از ارتباط رهبران معترض با مردم در آستانه برگزاری انتخابات مجلس بیشتر شده است.

 

مخالفت احتمالی رییس جمهور با افزایش سود سپرده‌ها: مقدمه‌ای برای افزایش پله‌ای جدید قیمت دلار

$
0
0
مخالفت احتمالی رییس جمهور با افزایش سود سپرده‌ها: مقدمه‌ای برای افزایش پله‌ای جدید قیمت دلار


ظاهرا رییس جمهور با افزایش نرخ سود سپرده ها که مصوبه شورای پول و اعتبار است مخالفت کرده و معاون اولش آن را محدود به اوراق مشارکت دانسته است.

نکته قابل توجه ترکیب شورای پول و اعتبار است که اکثریت از خود دولت هستند و ایشان کاملا به نظرات رییس جمهور در اینباره آشنا بوده و می‌دانند که به احتمال قریب به یقین مصوبه اجرایی نخواهد شد، پس چرا چیزی را تصویب می‌کنند که وتو خواهد شد؟

با توجه به تعیین دستوری نرخ ارز و تفاوت قیمت خرید و فروش آن در بازار و از سوی دیگر برخورد با ارز بدون فاکتور به عنوان کالای قاچاق، این کار جز ایجاد بهانه برای استعفای رییس بانک مرکزی و بالا بردن قیمت ارز حواله‌ای صرافی ها به خارج کشور که هدف اصلی این دوره دلارهای دولت در بازار داخل است، ندارد.


منتظردلار ۲۰۰۰ تومانی در چند روز آینده باشید.


یک نماینده مجلس سوریه به مخالفان پیوست

$
0
0
یک نماینده مجلس سوریه به مخالفان پیوست

پیوستن یک نماینده مجلس به مخالفان

یک نماینده مجلس سوریه شب گذشته، برای اولین بار جدایی خود از رژیم این کشور را در گفت‌وگو با العربیه اعلام و اوضاع این کشور را بسیار بحرانی توصیف کرد.

عماد غلیون گفت: «به جوانان انقلابی درود می‌فرستم. و در کنار سایر مردم کشور برای برقراری یک نظام دموکراتیک و رسیدن به آزادی مبارزه می‌کنم.»

این عضو پارلمان تاکید کرد تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان سوریه با انقلابیون احساس همبستگی می‌کنند اما به دلیل خفقان حاکم در کشور نمی‌توانند مواضع خود را اعلام کنند.

واکنش مخالفان به اعلام عفو عمومی

همچنین مخالفان رژیم سوریه در واکنش به اعلام عفو عمومی در این کشور توسط بشار اسد تاکید کردند در این فرمان انقلابیون مجرم معرفی شده‌اند.

کمال لبوانی عضو شورای ملی سوریه در گفت‌وگو با العربیه فرمان عفو عمومی را «طنزآمیز» خواند و گفت رژیم با این اقدام آزادی بیان، تظاهرات مسالمت آمیز را جرم دانسته است.

صدور غیرقانونی سلاح از ایران به سوریه

وزارت امور خارجه‌ فرانسه به نقل از گزارش کارشناسان سازمان ملل گفته است که ایران به دفعات تحریم‌ تسلیحاتی سازمان ملل را با صادرات سلاح به سوریه نقض کرده است.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، رومن مدل ـ سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی فرانسه ـ روز دوشنبه گفت گروه کارشناسان سازمان ملل درباره‌ی نقض‌های متعدد تحریم تسلیحاتی به سوریه را که شورای امنیت سازمان ملل تعیین کرده شناسایی و به شورای امنیت درباره‌ی آن اطلاع داده‌اند.

وی افزود: این ارسال سلاح غیرقانونی و نگران‌کننده است.

ماموریت تجسسی كشتی آلمانی در سواحل سوریه           

اشپیگل از ماموریت تجسسی یك كشتی جنگی آلمانی در نزدیكی سواحل سوریه خبر داده است.

این هفته‌نامه آلمانی در خبری نوشته است: كشتی جنگی آلمانی كه حامل 85 خدمه است، در نزدیكی سواحل سوریه و در 15 مایلی این سواحل در حین انجام اقدامات جاسوسی در منطقه زیر نظر گرفته شده است.

این هفته‌نامه در ادامه افزود: ماموریت محرمانه این كشتی جنگی بدون اطلاع پارلمان آلمان با هدف جمع‌آوری اطلاعات است.

هفته‌نامه اشپیگل همچنین نوشت: كشتی‌های جنگی آلمان ماموریت تجسسی مشابهی را در نزدیكی سواحل لیبی در جریان جنگ در این كشور انجام داده بودند.

کمک سوریه به ایران برای ارسال پارازیت

همچنین بی‌بی‌سی فارسی نوشته است:‌نهاد ناظر بر رادیو و تلویزیون‌های بین‌المللی آمریکا ضمن محکوم کردن اختلال در پخش برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی ماهواره‌ای ارسالی به ایران، آن را تهدیدی علیه حقوق بشر دانسته و گفته است بعضی از موارد ارسال پارازیت از داخل خاک سوریه انجام می‌شود.

بر این اساس، «منشا پارازیت‌اندازی‌های اخیر بر ماهواره یوتل‌ست که در پخش شبکه‌های فارسی‌زبان صدای آمریکا و بی‌بی‌سی اختلال ایجاد کرده، در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه است.»

 


جهت بازگشت اصغر فرهادی به وکیل و وثیقه نیازمندیم!

$
0
0
جهت بازگشت اصغر فرهادی به وکیل و وثیقه نیازمندیم!



به مناسبت بسته شدن خانه سینما یکی از ساکنین آن خانه موفق به دریافت جایزه‌ی گلدن گلوب گردید و فوراً کشورهای امریکا، آلمان، فرانسه، هلند و چند جای دیگر آمادگی خود را برای پذیرش پناهندگی وی اعلام نمودند. به همین مناسبت همچنین در ایران شعبه‌ی ۱۵ برررسی تخلفات هالیوود وزارت ارشاد طبق روال به ریاست یک آخوندی، با صدور احضاریه‌ای به نشانی خواهر مدونا از وی خواست تا بعنوان ضامن، اصغر فرهادی را ظرف مدت حداکثر نیم ساعت جهت تشویق و دریافت لوح تقدیر و ضمناً چند سوال کوچک به آن شعبه تحویل نماید. شعبه‌ی مذکور در پاسخ به خواهر مدونا که «من کی ضامن اصغر فرهادی شدم خودم خبر ندارم؟» گفت بما چه؛ می‌خواستی جایزه را بدی یکی دیگه بهش بده. گفته می‌شود فرهادی در واکنش به این اقدام خطاب به شعبه‌ی مورد اشاره گفته است تشویق و تقدیر نخواستیم خیلی ممنون؛ آن چند سوال کوچک را هم ایمیلی بفرمائید ما از همینجا جواب می‌دهیم.

همچنین معاونت فکری و ارتباطات عملیاتی نامحدود حوزه علمیه قم شاخه حماسه‌ی نه دی از اعزام تعدادی از عزیزان کفن پوش و استقرار در فرودگاههای امام، مهرآباد، قلعه مرغی و اصولاً هر جای دیگری که هواپیما ممکن است یا بوده که فرود بیاید جهت استقبال از این هنرمند عزیز خبر داد و تاکید کرد که اقدام این عزیزان مثل همیشه بصورت خودجوش بوده و نیز تماشای شهر و عکس با میدان آزادی را از برنامه‌های جانبی این سفر برشمرد. پیرو این عملیات نامحدود دفتر جمع آوری از خیابان و جمع شدگی جلوی خانه‌های فتنه وابسته به ستاد هوا فضای آقا امام زمان در پیامی از برادران مستقر جلوی منزل سردار علائی که احتمالاً پنج تا فرماندار هم بعداً بینشان پیدا می‌شود، خواست تا علی الحساب آنجا را ول کنند بروند دم خانه‌ی اصغر فرهادی جمع بشوند. وی هدف از این کار را استقبال همه جانبه از این هنرمند عزیز عنوان کرد و در تشریح برنامه‌های ستاد مورد اشاره از پارچه نویسی با کلمات خارجی، نمازخوانی با گیتار جهت شکر کردن خدا، پائین آوردن شیشه‌ها از ذوق، پرتاب کوکتل مولوتف محض آتش‌بازی از خوشحالی زیاد و کتک زدن همسایگان بخاطر فضولی در کار ستاد نام برد.

در سوئی دیگر کمپین ۹۹ با افزودن عکس اصغر فرهادی به پوسترهای خود به کمپین صد تغییر نام داد. تا این لحظه دویست و پنجاه فعال مدنی، هنری، اجتماعی، حقوق بشری و غیره پیشاپیش دستگیری اصغر فرهادی را محکوم نموده و از گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل خواستار رسیدگی فوری به وضع او که از لحظه‌ی دستگیری تاکنون دارای سیصد و هشتاد و دو بیماری شناخته شده و دو برابر این مقدار بیماری شناخته نشده است شدند. این درحالیست که اعضاء سابق خانه‌ی سابق سینمای فعلی نیز با صدور اطلاعیه‌ای پیشاپیش نسبت به بی‌خبری از محل نگهداری اصغر فرهادی ابراز نگرانی نموده و خواستار تائید یا تکذیب شایعه‌ی نگهداری او در بند متادون قرچک ورامین شدند. هنوز هیچ فرد یا گروهی مسئولیت برنده شدن اصغر فرهادی در گلدن گلوب را بر عهده نگرفته است!

یک سناریوی محتمل در خصوص آینده کشورمان و چند سوال از الیت ایران زمین

$
0
0
یک سناریوی محتمل در خصوص آینده کشورمان و چند سوال از الیت ایران زمین

‎ 

می‌گویند که کار امروز را به فردا افکندن غلط است!  من اما ادعا می‌کنم که کار فردا را هم به امروز افکندن شامل همین قاعده  و قانون می‌شود و هر دوی آنها به یک اندازه غیر عاقلانه و مخرب اند!

ما ایرانیان ۳۳ سال است که در خصوص اینکه چرا یک چنین رژیم ضد انسانی و واقعا غیر طبیعی ( چون نیک بنگریم این رژیم با هر چه که طبیعی است سر جنگ دارد) توانسته است که بر اریکه قدرت بماند، قلم می‌زنیم و علیرغم اینکه بسیاری از دلایل «راز بقای» این هیولا را بارها ذکر کرده‌ایم، به‌ندرت به مهم‌ترین آن اشاره کرده‌ایم.

 به‌راستی چرا این رژیم توانسته که ۳۳ سال نیش خودش را در جان تک تک ما فرو کند و زنده هم بماند؟


‎
آیا دلیلش هوش و فراست طبقه ای است که از سوی اکثریت ملت ایران، شپشو، قشری، روضه خوانان و گدا خوانده می‌شدند؟


‎
گوادالوپ؟


‎
انگلیس؟


‎
اراذل و اوباش و ایدئولوژی متکی به چماق حکام ج.ا؟


‎
معجزه یا امداد غیبی، ویا  کمک‌های آقا امام زمان و یا لشگراجنه که به هیئت دولت سید علی یاری می‌رساند؟


‎
نادانی و تمکین عوام؟


‎
خودفروشی  و خائن بودن اکثریت ملت ایران؟


‎
«شپشو» بودن و نداشتن لیاقت ملت ایران برای دست رد زدن به سینه یک حکومت فردی و تقاضای داشتن آزادی سیاسی و طلب حقوق حقه خود؟ 

و یا نبود یک آلترتاتیو مطرح و جدی، مبتنی بر یک «نقشه راه» معقول، طراحی شده توسط تیمی مجرب، مدرن و تحصیل کرده، وطن‌پرست و آشنا با اوضاع جهان امروز که هرگز نه ایدئولوژی و هدفش وسیله اش را توجیه می‌کند، نه دست به عوام‌فریبی می‌زند، ونه هرگز بدنبال عوام می‌افتد؟  تیمی که اولویت‌ها را با نگاه نافذ خودش تشخیص می‌دهد و برای برداشتن موانع از سر راه آزادی میهن‌مان،  برنامه معقول خودش را، آنهم با تبحر و چیره دستی کامل ارائه و اجرا می‌کند؟ 

از من بپرسید می‌گویم که نبود این گزینه  آخر از همه بیشتر به بقای این رژیم منحوس کمک کرده است، اما بنظر می‌رسد که تنها کسانی که این نکته را  خوب متوجه شده‌اند، یا کسانی هستند که هرگز «میخ آهنینشان» بر «سنگهای ایدئولوژیکی» فرو نرفته،  و یا دست اندرکاران خود رژیم پر برکت که به حق این نکته را قبل از همه ماها و بهتر از همه ماها دریافتند و بهمین خاطر هم از روز نخست آستین‌های مبارکشان را برای ایجاد تفرقه و  ترور مخالفان داخلی و خارجی بالا زدند، هوشمندانه ریشه‌ها را هدف گرفتند و پروسه آزادی ایران را تا به همین امروز متوقف کردند.

 بنده بعنوان کسی که معتقدم که این رژیم، نه از سر کفایت خودش، بلکه از صدقه سر نبود آلترناتیو به حیات مضر و مخرب خود ادامه می‌دهد، می‌خواهم از خودم و از هموطنان عزیزم بپرسم که  دلیل اینکه ما آلترناتیوی نداریم چیست؟ بنده با اجازه بعضی از  دوستان از استناد به «آرگومنت گوادالوپ و...» می‌گذرم و می‌پرسم که آیا دور از واقعیت است که  تصور کنیم که دلیل فقدان  آلترناتیو ما ذهنیت ما باشد؟ ذهنیتی که مدرن نیست؟ ذهنیتی که اجازه نمی‌دهد  صورت مساله خودمان را به‌صورتی منطقی، خردمندانه، و با متد‌های مدرن و امروزی باز و برسی بکنیم؟ 

اگر حقیقتی در این ادعای بالا ببینیم، شاید باید از خود بپرسیم که زمانی که نتوانسته‌ایم صورت مسئله را باز کنیم و سنگینی و  وزن و اهمیت هر کدام از مسائل را در جای خود بسنجیم، چگونه می‌توانیم وظایف، مسوولیت‌ها، و اقدامات مربوط به حل آنها را تشریح و در نهایت طبقه بندی کنیم؟ سوالی که خود به‌خود سوال بعدی را به‌میان می‌آورد که در جایی که مسائل تشریح نشده باشند و وظایف مشخص و طبقه بندی نشده باشد، چگونه می‌شود به مسائل اولویت داد؟

بنده بعنوان کسی که وضعیت کشور و آینده آن را بسیار خطرناک می‌بینم، مایلم که برای روشن شدن این نگرانی خودم مثالی برای شما خواننده گرامی بیاورم! راه دور هم نمی‌روم و ۳۳ سال گذشته را زیر ذره بین نمی‌گذاریم، بسراغ زمان مشروطه و ۲۸ مرداد و انقلاب ۵۷ هم نمی‌روم،  بلکه با اتکا به وقایع همین چند ماه  اخیر، یک سناریوی محتمل و چند سوال را برای شما مطرح می‌کنم تا خود شما در خصوص احتمال فاجعه پیش رو، و همچنین لزوم شناخت و اهمیت دادن به اولویت‌های  امروز جهت پیش‌گیری از نابودی کشور  قضاوت کنید.

 یک سناروی بسیار محتمل:


‎
امروز همه ما می‌دانیم که ناوگان آمریکا به خلیج همیشگی فارس اعزام شده! تنها به تایید یکی از همین سردارهای ج.ا، ۶۱ فروند شناورهای رزمی و ۸۴ فروند شناور پشتيبانی، یک زیردریایی اتمی و... آمریکا در حال حاضر در آبهای ما جمع شده‌اند. انگلیس و فرانسه هم ناوگان‌های بسیار مدرن خود را به  پشت درب خانه ما خواهند فرستاد، البته اگر تا بحال نفرستاده باشند! 


روسیه هم ناوگانی سمبلیک به سوریه فرستاده که یعنی ما هم در این قضیه هستیم.

برای نشان دادن عظمت این کاروان مخرب، کافی است بدانیم که فقط یکی از این ناوهای هواپیمابری که اعزام شده، ناو غول آسایی است که خدمه آن بیش از ۵۰۰۰( بخوانید جمعیت یک شهر) نفر‌اند و فقط یکی از مسلسل‌های ضد اژدر آن توان شلیک ۳۰۰۰ گلوله در دقیقه را دارد و می‌تواند در آن واحد یک کیلومتر مربع از دریا را زیر آتش خود قرار بدهد! ناخدای این کشتی عظیم  هم مردی است زبده و تحصیلکرده، که از خانواده‌ای می‌آید که جد اندر جد در ارتش بوده‌اند و خود از نوجوانی  مدارج عالی تحصیلات را یکی پس از دیگری طی کرده و خودش بتنها تن خویش بمثابه یک ماشین جنگی است! ماشینی متشکل از دیسیپلین،  وفاداری به منافع کشورش، مهارت و قابلیتهای بروز شده، بهمراه تیمی بسیار مجرب و زبده،  و البته تکیه زده  بر تکنولوژی بزرگترین ابر قدرت جهان، یعنی ایالات متحده آمریکا که بودجه نظامی امسالش دو برابر مجموع بودجه‌های نظامی  ۱۰ کشور بعد است!  در خصوص قابلیت‌های این ناوگان و بخصوص این ناوی که برایتان ذکر کردم هم برای علاقه مندان، به‌اندازه کافی مقاله و مطلب و فیلم بر روی اینترنت یافت می‌شود! حالا این را مقایسه کنید با ارذل و اوباشی که در کشور ما، توسط یک روضه خوان فرومایه، بدرجه  تیمساری و دریاداری رسیده‌اند و با دیدن چند سلاح دست ششم ساخت چین و کره  جوگیر شده‌اند و خدا را هم بنده نیستند.

حالا که تصویری از یکی از ناوهای آمریکایی داریم، چشمان‌تان را ببندید و تجسم کنید شرایط را در خیمه گاه یاران سید خراسانی و سرداربرومندش شعیب ابن صالح  که در این گیر و دار، با قایق‌های ساخت نیروی دریایی سید علی خامنه ای ( بدنه حلبی، موتور چینی)،  با آن پرسنال تعلیم ندیده، بی دیسیپلین، بیخبر از دنیا و تکنوژی‌های آن، اما تا دلتان بخواهد، نماز شب خوانده و در کهریزک لواط مقدس کرده،  در این آبها، مانند مگسهایی ولگرد برای سیمرغ عظیمی چون ناو هواپیمابر آیزنهاور قرو اطوار می‌ریزند، بعضا مانند دیوانه‌ها ویراژ می‌دهند، و باعث تفنن و سرگرمی جاشوان آمریکایی می‌شوند. اکثر فرماندهان این قشون هم که ما در صفحه تلوزیون دیده‌ایم، لب و لوچه‌های بسیار سیاهی دارند که شک و گمان را بسوی تریاکی بودن این عزیزان راهنمایی میکند!  لذا تفکرات، اطلاعات، فرمایشات و دستورهای این ژنرال‌های منفنگی هم چیزی نیست جز فرمایشات حضرت افیون! تکلیف مدارک و دکتراهای‌شان هم که در این چند وقت معلوم شده و کفر ابلیس محسوب می‌شود! حالا  اگر تا اینجا موفق نشده ام که تصویر این لشگر «جن و انس»  را برای شما ترسیم کنم،  عکس‌های سربازان رشید سید علی و  متجاوزین به جوانان این آب و خاک شاغل در کهریزک که مانند اجدادشان از درب و  دیوار سفارت انگلیس آویزان شده‌اند را مجسم کنید تا منظور من را بهتر متوجه بشوید!

این دو صحنه را برای شما ترسیم کردم تا راحت تر بتوانم شما خواننده گرامی را ببرم در حال و هوای سناریویی که در زیر برایتان مطرح می‌کنم.


‎
حالا که همه تصویری از این رزمگاه  «فیل و پشه» گرفته‌ایم، تصور کنید که یکی از این انسانهای بدوی، بدون مغز و مالیخولیایی، بگذارید اسمش را بگذاریم حاج حسن شهید تبار، که در جنگ ۸ ساله، دست فوج فوج بچه ۱۳، ۱۴  ساله را در دست «ساقی کوثر» گذاشته و برای رساندن آنها به درجه رفیع شهادت مجاهدت‌ها کرده، در یکی از این قایق‌ها خوابیده و در میان چرت بین نماز شب  و آبگوشت صلواتی که با پیاز فراوان تناول کرده، خواب نما می‌شود و به محضر آقا امام زمان مشرف می‌گردد و با حضرت‌شان راز دل می‌گوید، که یکدفعه حضرت‌شان چهره در هم می‌کشند و به برادر حسین می‌گویند که «حسین، این نام برازنده تو نیست، مگر یادت رفته که چگونه جدم حسین سرور شهیدان، یک‌تنه ۵۰۰۰ نفر را از دم تیغ گذراند؟ تو چرا با این‌همه سلاحی که ما برایت فراهم کرده‌ایم اینقدر مرددی و تعلل می‌کنی؟» سردار ما هم با بدنی عرق کرده از این خواب «ملکوتی» بیدار می‌شود، غسل شهادتی می‌کند و تصمیم می‌گیرد که بدون دفع وقت، وظیفه شرعی خود را بجای بیاورد و فی الفور یکی از همین فشفشه‌های ساخت چینی که آقا امام زمان برای نیروهای حق دست و پا کرده است را به‌سوی یکی از کشتی‌های شیطان بزرگ پرتاب کند تا با زدن یک سیلی محکم و انقلابی  بر دهان شیطان بزرگ، او را غافلگیر  کرده  طوماراستکبارجهانی‌اش را به تنها تن خویش در هم بپیچد و جهانی را برای ورود حضرتشان آماده کند!

 حالا باز هم تصور بفرمایید که این سیلی محکمی و این فشفشه که از جانب این سردار گرامی بسوی «استکبار»  پرتاب می‌شود، کمانه می‌کند و به‌مدد امدادهای غیبی میخورد بچشم یک ملوان کافر، و از دماغ یکی از افسران لشگر کفار هم چند قطره‌ای خون می‌چکد روی عرشه کشتی. در مقابل، لشگر کفار هم می‌زند و یکی دو تا از این اسباب بازی‌های کره‌ای رهبر معظم  را غرق می‌کند، و به‌ناگاه شروع می‌شود  آنچه که همه از آن می‌ترسیدند، اما بنا بر سیاست متداول و مرسوم «انشاء الله  گربه باشد»، «الیت» کشورمان، همه این عزیزان ترجیح می‌دادند  که آن را لاپوشی‌اش کنند، جاروبش کنند به زیر فرش و مکتومش بگذارند.

 باقی این سناریو و اینکه آیا زیرساخت‌های نحیف و شکننده، اما حیاتی اقتصادی، امنیتی  و...ایران اولین طعمه‌های این داستان خواهند بود و یا اینکه با شروع «هر کی هر کی» و هرج و مرج در کشور، هر رذلی که گروهی و تفنگی داشته باشد، مال و جان و زن و بچه هر بی‌گناهی را بغنیمت خواهد گرفت و از این منبعد سر هر کوچه یک حکومت خواهیم داشت و چه بر سر کردستان و بلوچستان و .. خواهد آمد را به‌عهده قدرت تخیل وشهامت تصور خواننده باهوش،  آینده نگر و با فراست می‌گذارم! در ضمن، کسانی که حماقت‌های این قوم بی‌کفایت و دله را دنبال کرده‌اند، می‌توانند سناریو‌های دیگری مانند بمب‌گذاری در یکی از این کشورهای قدرتمند، ترور یک شخصیت مهم نظیر وزیر خارجه، رئیس جمهور، ایجاد اختلالت اینترنتی و جهاد سایبری در سایت ... و را به این مثال بنده اضافه کنند. در واقع برای حدس زدن یک سناریوی احتمالی در ایران اسیر آمده در چنگال اراذل و اوباش،  کافی است از خودمان بپرسیم که آخوندها و فک و فامیل‌های مکلایشان،  برای نگاه داشتن قدرت به چه رذالتی دست نخواهند آلود؟


 حالا اجازه بدهید که بعد از طرح یکی از سناریوهای محتمل انهدام ایران بدست آخوند، برگردم سر مسئله اولویت که تا بحال مورد همه گونه کم لطفی و اجحافی از جانب الیت ما قرار گرفته شده است!

 

‎
نظر به مطالب بالا، لازم به تذکر مجدد نیست که از دید بنده بوی بسیار بد جنگ و نابودی بلند شده و ما و کشورمان روی لبه یک پرتگاه ایستاده‌ایم. واقعیت لخت وعریان و زشتی که اکثرخفتگان نمیخواهند آن را ببینند این است که متاسفانه سرنوشت اتوبوسی که همه ما در آن نشسته‌ایم، در دستان مشتی اراذل و اوباش قرار گرفته است که از زور مستی، روی پاها‌ی‌شان هم بند نیستند، چه برسد به اینکه بتوانند معقولانه فکر کنند و نقشه بریزند! لذا بعد از این مطالبی که ذکر شد، مایلم که از الیت ایران ( البته اگر چنین چیزی وجود داشته باشد) سوال کنم که اولا، اگر این سناریو را قبول ندارند که سربازان و رهبران تهی مغز ج. ا در مقام استارت زدن یک چنین فاجعه ای برای میهنمان نیستند، بصورتی مستدل دلایل خودشان را ارائه بدهند، تا من و امثال من که وقوع یکچنین حادثه شومی را محتمل و قریب الوقوع میدانیم  خیالمان راحت بشود و بیخود و بیجهت خواب خودمان و دیگران را بهم نزنیم.

دوما، اگر به هر دلیلی نمی‌توانند این سناریو را رد کنند، لطفا بیاییند و برای این ملت بی پناه توضیح بدهند که با در نظر گرفتن  احتمال یکچنین سناریوی وحشتناکی، ناگزیریم که قبول کرد که کل کشور با سکنه اش، منافع اش، تاریخش  و... روی یک بمب ساعتی نشسته که هر آن خواهد ترکید. اگر این را هم قبول کنیم، بر میخوریم به یک دلیما و تناقش که پس حالا چگونه نحوه اولویت دادن خود به مسائل را می‌توانیم توجیح کنیم؟ چرا که با قبول موارد بالا سوال امروز ما  بود و یا نبود ایران خواهد بود و نه مثلا فدرال بودن، سوسیالیستی / کاپیتالیستی، سلطنتی و یا جمهوری شدن آن در آینده!  بزبان دیگر، به ادعای اینجانب اگر به هر دلیلی، چه دیوانگی یک سردار مفنگی و هپروتی، چه فرمان مقام معظم رهبری جهت ایجاد یک بحران جنگی، چیزی از ایران باقی نخواهد ماند که حالا فدارل بشود یا پادشاهی،  یا جمهوری مصدقی، یا...!




اگر به اصول دمکراسی اعتقاد داریم، از خودمان بپرسیم که آیا بنده بعنوان یک ایرانی منفرد و یا در مقام یک گروه، این اجازه و این حق را دارم  که به فدرالیسم، سیستم پادشاهی و یا جمهوری اعتقاد داشته باشم؟  و یا در صورت اتکاب چنین «گناهی»، خائن محسوب می‌شوم و باید بدارم بیاویزند؟ 

اگر این حق را دارم، آیا داشتن این حق  بخودی خود به من این اجازه راه هم می‌دهد که این باور خودم را تنها شرط ایرانی بودن قرار بدهم و یا آن را بعنوان یک پیش شرط برای همکاری در جهت آزادی ایران معرفی کنم؟ 

آیا بازنشسته کردن رژیم سفله سالار و تبعیض‌گر و فاسد ج.ا اولویت اول امروز است و یا تایین تکلیف چیزی که قرار است در آینده از صندوق رای ملت بیرون بیاید؟ 

آیا اگر کسی بدون اتکا به رای ملت ایران، از همین امروز فرم حکومت بعدی را جمهوری فدرال، سوسیالیستی،  و یا پادشاهی ... و یا هر چیز دیگری اعلام کند، کاری بجز فضولی در کار ملت ایران و انکار حق رای ملت ایران انجام داده است؟ 


به‌راستی ما ایرانیان  پاسخ کدام سوال را باید در صندوق آراء ملت ایران جستجو کنیم؟  کدام مسائل از زمره حقوق ملت ایران و فقط ملت ایران محسوب می‌شوند و کدام مسائل حقوق فردی و یا گروهی هستند؟

 کدام سوال مربوط به امروز است و کدام سوال مربوط به فردا؟ 
کدام سوال حق شخصی من است و کدام سوال مطلقا مربوط به ملت و از حقوق حقه ملت شریف ایران محسوب می‌شود؟ کدام سوال را من اجازه دارم جواب بدهم و جواب کدام سوال از حد من  و گروه من و  حزب من  فراتر است و  باید  در آینده یک ایران آزاد و در خلال انتخابات آزادی که نام بردم، از صندوق‌های رای در بیاید؟ 

از دید نگارنده، تا نتوانیم به این سوالات پاسخ بدهیم، وجبی از جای خود تکان نخواهیم خود، لذا بنده  پیشنهاد می‌کنم که ما این سوالات را به همراه دیگر پرسشهای مهم خود، جمع آوری و فرمول بندی کرده، برای  تمام گروه‌ها و شخصیت‌های ایرانی مطرح کنیم و از آنها بخواهیم که بصورتی شجاعانه، صادقانه و شفاف تکلیف و پاسخ آنها را برای ملت ایران روشن کنند و دیدگاه‌های خود و گروه‌های خود را بصورتی شفاف بیان کنند،  تا ملت ایران بتواند که بتوسط همین جوابها، میزان پاسخ‌گویی، شفافیت و التزام هر گروه و شخصیت را به دمکراسی محک بزند و انتخابش راحت‌تر بشود.

 

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


غروب اصلاح‌طلبی حکومتی

$
0
0
غروب اصلاح‌طلبی حکومتی


  این روزها جمهوری ولایت فقیه در گرداب نیستی در حال جان کندن است و چه زیباست نظاره بر این لاشه رو به مرگ که بوی خوش الرحمن آن در این روزهای تاریک، تسکینی است هر چند کوچک بر زخمهای عمیق پیکر مردمی رنجدیده و تنگدست که با امید فردایی بهتر، بر آن دروغ گوی بزرگ تاریخ امید بستند و ندانسته اهریمن را بر شانه‌های خود در این سرای وارد ساختند.

اهریمنی که «سلسله آخوندیان» را به نام فریبنده «جمهوری اسلامی» و به کام «طبقه ملایان» بنیان نهاد و برای حفظ نظام شیطانی خویش حتی از به‌کار گیری و وسیله کردن دین و دیانت مردم نیز فروگذار نکرد. آری! «حفظ نظام» از اوجب واجبات است و وقتی بتوان برای «حفظ نظام» احکام اولیه اسلام را تعطیل کرد چرا نتوان دروغ، تجاوز، اعدام، شکنجه و جنایت علیه بشریت را نیز اسلامی و شرعی شمرد؟

سوالی که جا داشت ملایان سوار بر مرکب مراد از آن مقتدای خویش در زمان حیاتش بپرسند! آیا مریدان آن امام راحل جرات دارند به پرسش ساده فوق پاسخی در خور دهند؟ عبارت مضحک «حفظ نظام از اوجب واجبات است» را با کدام منطق و قانون بشری یا الهی می‌توان تبیین و تفسیر نمود؟

آیا تا به حال از خود پرسیده‌اند روضه خوان -سید علی خامنه‌ای- محصول کدام دستگاه است؟ آیا به یک‌باره از آسمان بر زمین ظاهر شده است و ردای سلطانی پوشیده است؟ بند بازی کردنِ چوب دو سر طلای این روزهای جمهوری ولایت فقیه روی طناب «حفظ نظام» در ماجرای عزل آیت الله منتظری  و ادامه آن در مجلس به اصطلاح خبرگان برای دوختن قبای رهبری بر حقیری چون علی خامنه ای را آیا مگر می‌توان از یاد‌ها برد؟

بازیگرها در جمهوری ولایت فقیه تغییر می‌کنند ولی همه یک درس را خوب آموخته‌اند: «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و عجیب نیست که در همین راستا جوانی نگون بخت ترور می‌شود و در یک شعبده بازی تاریخی دیگر امپراطوری دروغ  او را به نام  «دانشمند اتمی» جا می‌زند.

عزیزانی که با جو دانشگاه‌های ایران در این چند ساله آشنا نیستند، گاهاً  گمان می‌کنند دانشگاه شریف یا پلی تکنیک یا تهران همان کعبه‌های آمال سابق هستند که تنها اسم آنها کافی است تا هر درب نا گشوده ای را باز کنند، غافل از اینکه در نظام اوباش سالار ولایت فقیه و در امپراطوری دروغ  اعتبار و حیثیت دانشگاه و دانشجو را نیز لجن مال و لگد مال کرده اند. انواع و اقسام رانت‌های دولتی و غیر دولتی در ویرانه‌هایی به نام دانشگاه‌های ایران کافی است تا هر کس با هر بنیه علمی، موفق به کسب مدارج کارشناسی ارشد و دکتری حتی از دانشگاهایی چون شریف گردد. جا داشت از حکومت شیطانی ولایت فقیه سوال شود که جوان نگون بخت سی و دو ساله ایرانی در پست «معاون بازرگاني سايت هسته ای نطنز» توسط کدام تبصره از قانون «حفظ نظام» یک شبه به مقام «دانشمند اتمی» ارتقاء یافته است؟ آیا این تبصره، همان تبصره ای نیست که روضه خوان سید علی خامنه ای را یک شبه به مقام «آیت الله» نائل نمود؟

حکومت شیطانی ولایت فقیه در دو سال گذشته هر شعبده ای می‌توانست به‌کار گرفت تا مگر بتواند آب رفته را به جوی بازگرداند ولی به مدد مقاومت جنبش آزادی‌خواهی، سنگرهای دروغ و مشاطه گری آن بیشتر و بیشتر در هم کوبیده شد. به صورتی که امروز ارتجاع در وسط صحنه مبارزه عریان است! علی رغم خفقان حاکم بر کشور، تزلزل حکومت ارتجاعی ولایت فقیه در شرایط کنونی را تنها می‌توان با وضعیت چند ساله اوایل انقلاب قابل قیاس دانست با این تفاوت که یک کارنامه سی و دو ساله از جنایت و ننگ و نکبت بر کوله بار این رژیم شیطانی سنگینی می‌کند و خورشید اقبال جمهوری ولایت فقیه به جای طلوع اینبار در حال غروب است.   

بررسی حرکات چند ماه گذشته جبهه ارتجاع، همان حرکات و رفتارهای اوایل انقلاب را در ذهن تداعی می‌کند و این اتفاقی نیست. به وضوح مشخص است که گردانندگان جمهوری ولایت فقیه و در راس آنها کارگردان سیرک جمهوری اسلامی، در صدد هستند از همان روشهای مشابه اوایل انقلاب برای تثبیت خویش بهره ببرند! اعزام وحوش و اوباش ولایت به درب خانه‌های مخالفان و منتقدان به عنوان نیروهای مردمی، اخذ توبه نامه‌های اجباری، مظلوم نمایی در سطح خارجی و داخلی با استفاده از ترورهای نمایشی، حمله به سفارت‌های خارجی، تحریک قوای خارجی و استقبال از یک حمله محدود، تلاش برای صدور انقلاب از طریق مضحکه ای به نام «بیداری اسلامی» و ... اینها تماماً همان حیله‌ها و نیرنگ‌هایی است که در طول عمر نکبت بار نظام شیطانی ولایت فقیه و بویژه در اوایل انقلاب، به‌کار گرفته شده است و البته در عصر ارتباطات از فرط تکرار و بی‌آبرویی چنان رنگ باخته اند که جز نکبت بیشتر برای عمارت پوسیده ولایت فقیه و فتح قله ای دیگر از ننگ و تباهی دستاورد ملموس دیگری برای نظام شیطانی ولایت فقیه در پی نداشته و نخواهد داشت.

وقوع دوباره این رخداد‌ها در نظام ولایت فقیه پس از سی سال بهترین فرصت طلایی برای بخشهایی از جبهه آزادی‌خواهی است که با عبور از تاریکخانه امام راحلشان خود را دست کم از بخشی از این بار سنگین رها کنند! -البته اگر شجاعت به نقد کشیدن امام راحلشان را داشته باشند!-  نقد بی پروای آن تاریکخانه ننگین، کمترین انتظاری است که از دست اندرکاران آن دوران طلایی می‌رود. آنان که به سیاهچال‌ها رفتند، کاری حسینی کردند، آنها که بیرون ماندند، باید کاری زینبی کنند وگر نه یزیدیند!

پایگاه اجتماعی نظام شیطانی ولایت فقیه به تعدادی مواجب بگیر تقلیل پیدا نموده است و مسلم است که کاهش این پایگاه با افزایش حجم دروغ پراکنی و عوام فریبی و شعبده بازی نسبت مستقیم دارد. در این راستا دستگاه جعل آمار رژیم ولایت فقیه از هم اکنون کوک شده است تا شرکت کنندگان در انتصابات اسفند ۹۰ را رقمی اعجاب انگیز اعلام نماید.

در آستانه انتصابات اسفند آمادگی برای شعبده‌های آتی جمهوری ولایت فقیه طلب می‌کند که همرزمان در این حرکت عظیم هشیاری خویش را دو چندان نمایند. به هیچ عنوان نباید اجازه داد رژیم ولایت فقیه خود را حامی ایران جلوه دهد، این رژیم از روز اول با ایران و ایرانی بیگانه بوده است و از آنجا که منافع ملی ایران برای آن اهمیتی ندارد در حکم یک حکومت اشغال گر و چپاول گر محسوب می‌گردد. در دیدگاه ما همچنان پافشاری بر «تحریم قاطع آری، حمله‌ی نظامی نه!» به عنوان شعار راهبردی سیاست خارجی جنبش آزادی‌خواهی می‌تواند لحاظ گردد.

همچنین مطالعه دوباره و چند باره وقایع سال‌های اولیه انقلاب و یادآوری آنها در پیوند با وقایع این روزها می‌تواند بسیار سود بخش واقع گردد. اشتباه تمامی گروه‌های سیاسی در سال‌های آغازین انقلاب، عدم پشتیبانی  از یکدیگر و دامن زدن به اختلافات و بعضاً حمایت از استبداد به منظور در اختیار گیری سهمی از قدرت بوده است. قدرت شیطان تنها در دسته دسته کردن و طایفه طایفه کردن ماست. اگر روزی آگاهی بخشی چشم اسفندیار ارتجاع بود اکنون پاشنه آشیل آن، خود شکستن و به دریا پیوستن است. درنگ جایز نیست! علی رغم تفاوت دیدگاه‌ها در جنبش آزادی‌خواهی همه ما در آرمان آزادی و برپایی بستری دموکراتیک و برقراری حق تعیین سرنوشت و حاکمیت مردمی با محوریت همیشگی صندوق رای، اتفاق نظر داریم. جدا شدن ساز ناهماهنگی به نام اصلاح‌طلب ان حکومتی از جنبش آزادی‌خواهی به مدد محک انتصابات ۹۰ و تصفیه جنبش آزادی‌خواهی از این عناصر فرصت‌طلب راه را برای همگرایی نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه هموار و هموار تر خواهد نمود. حکومت دینی و جمهوری ولایت فقیه به پایان خویش نزدیک می‌شود، غروب رسمی اصلاح‌طلب ی حکومتی در آسمان سیاسی ایران، طلوع آفتاب سرنگونی را نوید می‌دهد.

به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

خیانت هسته‌ای ناجور چین به آقا و نگرانی اطرافیان از جگر «خون‌شده» ایشان

$
0
0
خیانت هسته‌ای ناجور چین به آقا و نگرانی اطرافیان از جگر «خون‌شده» ایشان

 

به گزارش رسانه‌های بین‌المللی، دولت عربستان دیروز، روز خیلی پر مشغله‌ای داشته است.  این دولت پس از آنکه هنگام صبحانه گفت اگر جمهوری اسلامی تنگه هرمز را ببندد باز کردنش هیچ کاری نخواهد داشت، و سپس هنگام نهار اضافه کرد که اگر نفت ایران تحریم بشود کافیست شیر فلکه‌ها را باز کنیم تا کمبود نفت جبران بشود، نهایتا سرسفره شام در حالی که دست «ون جیابائو» نخست وزیر چین  را در دستش گرفته بود با اعلام این که  چین و عربستان  قراردادهایی برای ایجاد و توسعه تکنولوژی هسته‌ای امضا کرده‌اند کل جگر آقا را خون کرد.

 

به گزارش خبرگزاری‌های خودی امروز اطرافیان آقا خیلی نگرانش هستند و گفته‌اند که از همان سر شام دیشب که  از این قضیه خبردار شده آقا همه‌اش تو خودش بوده و هیچ حرفی هم نزده به جز چند بار که شنیده‌اند زیر لب میگفته «نامرد. ای نامرد»، و گویا دو بیت شعر هم پشت یک پاکت سیگار برای مجتبی نوشته از این قرار که:
«بر در من بگذرد بيند مرا در خاک و خون/ با رقيب از طنز گويد کاين فلان است آنچنان + او کند دعوي که خون و مال خامنه ای مراست/من کنم اقرار و گويم کانچنان است آنچنان».

طبق گفته همان اطرافیان، آقا کلا یک شخصیت لطیف خاصی دارد که شاید از نامردی عرب‌ها  بتواند بگذرد اما این خیانت چینی‌ها دلش را خیلی شکسته چون اصلا از آنها توقع نداشته. 

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 

 

واکنش وزارت امور خارجه و محمد خاتمی به جایزه اصغر فرهادی

$
0
0
واکنش وزارت امور خارجه و محمد خاتمی به جایزه اصغر فرهادی

در حالی که برای نخستین بار در تاریخ ۶۹ ساله جایزه «گلدن گلوب» یک فیلم ایرانی توانست این جایزه را دریافت کند، سخنگوی وزارت خارجه در کنفرانس رسمی امروز خود تلویحا به تخطئه این جشنواره و کارگردان ایرانی دریافت کننده این جایزه پرداخت.

به گزارش خبرگزاری مهر رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت امورز خارجه امروز در نشستی با خبرنگاران خارجی و در پاسخ به سوال خبرگزاری فرانسه در خصوص جایزه گلدن گلوب برای فیلم جدایی نادر از سیمین به کارگردانی اصغر فرهادی گفت که جشنواره‌های خارجی جایزه‌های خود را به کسانی می‌دهند که نسبت به وقایع کشورشان سیاه‌نمایی کنند.

مهمانپرست با بیان اینکه «همیشه باید با نوعی ظرافت به این جشنواره ها نگاه کرد» گفت: «مسئولان این جشنواره‌ها به فیلم‌هایی جوایز ارزنده می‌دهند که نشان دهنده فقر، بیکاری و مشکلات مردم یک کشور باشد.»

سخنگوی وزارت خارجه در پایان هم به هنرمندان و سینماگران ایرانی توصیه کرد بجای سیاه‌نمایی؛ برجستگی‌های نظام و ایران را نشان دهند و سینماگران فقط به سمت «خواست مسئولان جشنواره» نروند.

خاتمی: دست مریزاد آقای فرهادی

در رویدادی دیگر محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران با انتشار پیامی، به اصغر فرهادی تبریک گفت.

خاتمی در پیام خود نوشته است: «جناب آقای اصغر فرهادی؛ اثر ارزنده سینمایی جناب عالی که مورد اقبال گسترده مخاطب خوب و فهیم ایرانی قرار گرفت و در عرصه بین المللی نیز مورد توجه و سبب کسب افتخار برای شما و کشور عزیزمان شد، نشانه موفقیت سینمای نجیب و ارجمند ما و ظرفیت والای فرهنگی ملت بزرگوار ایران است و بیان گر آن که آثار اصیل هنری مرزها را در می‌نوردد. به جناب عالی و همه همکاران عزیزتان و به اهالی محترم سینما و هنر کشور خسته نباشید و دست مریزاد می‌گویم.»

Viewing all 1413 articles
Browse latest View live