Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all 1413 articles
Browse latest View live

خودزنی در خودنوشته خودنویس

$
0
0
خودزنی در خودنوشته خودنویس

 

 

 قطعا زرد نوشتن راحت‌تر است. اصلا آدم دلش خنک می‌شود و احساس سبکی خوشایندی می‌کند وقتی هرچه دلش خواست می‌نویسد و می‌رود! می‌توان بهانه آورد که خودنویس یک رسانه حرفه‌ای نیست و هر نوشته و لحنی در آن آزاد است و مجاز، و حتی مدعی شویم که حرفه‌ای‌ها می‌توانند در خودنویس حرفه‌ای نباشند. اما فراموش نکنیم که نوشته‌های ما بخشی از ماست، متاثر از اخلاق، باورها، گذشته، حال، منطق و احساسات‌مان! و آنچه در نهایت نوشته می‌شود امضای ماست و ما هم «خودنویس» هستیم. در نهایت اینکه، خونویس بر اساس نوشته‌های ما قضاوت می‌شود و برچسب می‌خورد. خوانندگان می‌توانند از کنار سایت بگذرند و بگویند اینها چرت می‌گویند و فقط سرو صدا دارند یا می‌توانند به خاطر بسپارند که اگر دنبال نگاهی متفاوت هستند به ما سری بزنند. به قول سردبیر سایت خودنویس، سعی کنیم که شیشه خورده نباشیم بلکه یک شیشه برنده و تیز باشیم که وقتی می‌برد حسابی و درست ببرد

 

من فکر می‌کنم که اگر چند نکته را رعایت کنیم می‌توانیم بهتر ببریم. برای مثال و اول از همه، آنها که در صفحه اول و بالاتر از«منتخب سردبیر» می‌نویسند می توانند مثلا قصه «عروس تعریفی» را طوری بنویسند که منتهی به نوشتن «نوش جان»ها در کامنت‌ها نشود. این نویسندگان می‌توانند تیترها و عکس‌های متناسب با متن خبر انتخاب کنند و تاجایی که امکان دارد، لینک و منبع و مرجع بدهند( این آخری جدیدا به شدت اجرا می‌شود). سانسورچی یا سانسورچی‌های محترم کامنت‌ها هم می‌توانند دوستان خود را هم مشمول تیغ سانسور توهین‌ها کرده و برای برخی خیلی سخت‌گیری نکنند و برای بعضی خیلی آسان‌گیری. گاهی به نظر می‌رسد که «سه نقطه گذار» محترم نظرش به نظر برخی از کامنت‌گذاران نزدیک تر بوده و بر آنها آسان می‌گیرد!

 

 نا گفته نماند که کامنت‌گذاران هم می‌توانند با رعایت ادب، اصولا «سه نقطه گذار» را از کار بیکار کنند. توهین و تهمت را اگر شروع کنیم، خودمان قربانی اولش خواهیم بود، زیرا که عملا اجازه توهین به خودمان را صادر کرده‌ایمکامنت‌گذاران می‌توانند کوتاه بنویسند، گاهی بعضی کامنت‌ها از خود نوشته طولانی‌ترند. شاید در این طور مواقع بهتر باشد که آن را به عنوان یک مطلب مستقل به خودنویس بفرستند. کامنت‌گذاران می‌توانند به جای خواندن تنها چکیده مطلب، کل مطلب را خوانده و از نوشتن مطالب بی‌ربط پرهیز کنند. پای بعضی از نوشته‌ها، نویسنده نگون بخت باید پنجاه بار بنویسد که فلان حرفی که ادعا می‌کنید اصلا درمتن گفته نشده است یا من اصلا در این باره بحث نکرده‌ام. نویسندگان هم می‌توانند از توهین و افترا در نقدهای خود بپرهیزند، وقت بگذارند و تحلیل خودشان را با لینک و مرجع موثق‌تر کنند و با چندباره‌خوانی پیش از فرستادن مطلب غلط‌های املایی خودشان را تصحیح کنند. و در کل همه باید سعی کنیم که صدای هم را بشنویم و طوری بنویسیم که صدای‌مان شنیده شود یعنی خوانندگان مجبور شوند به قول فرنگی‌ها یک«آها مومنت» داشته باشند و به حرف‌های نوشته شده فکر کنند.

 

 برخلاف بسیاری که خودنویس را مساوی با نیک آهنگ کوثر می‌دانند، من خودنویس را متعلق به نویسندگانش می‌دانم که نیک آهنگ کوثر هم یکی از آن‌هاست و حتی برای آن نوشته که هنوز هم متاسفانه زیر مطالب بلاگستان می‌آید که «مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است و نه سایت خودنویس» در حد خودم جنگیدم گرچه قطعا پیروز نشدم! ما نویسندگان خودنویس می‌توانیم ثابت کنیم که خودنویس متعلق به ما است با سخت‌گیری به خودمان و به سردبیر و سایر نویسندگان! خودنویس از نویسندگانش جدا نیست، فقط گاهی برای شنیده شدن دیدگاه‌هایی که ارزش شنیده شدن دارند باید شیوه را تغییر داد

 

 

 


فرود هواپیمای احمدی‌نژاد در جزایر قناری

$
0
0
فرود هواپیمای احمدی‌نژاد در جزایر قناری

به گزارش مشرق هواپیمای رییس دولت امروز و پیش از رسیدن به کاراکاس، در فرودگاه لاس پالماس واقع در جزایر قناری اسپانیا فرود آمده است.

گفتنی است رسانه‌های داخلی علت فرود هواپیمای احمدی‌نژاد در جزایر قناری را «سوخت‌گیری» عنوان کرده‌اند؛ اما برخی رسانه‌های دیگر منتقد دولت نیز نوشته‌اند که برای «سوخت‌گیری» گزینه‌های دیگری هم وجود داشته است، و اینکه چرا رییس دولت جزایر قناری را انتخاب کرده است ظاهرا علت دیگری داشته است.

انفجار مقابل دانشگاه؛ ترور «دانشمند هسته‌ای»

$
0
0
انفجار مقابل دانشگاه؛ ترور «دانشمند هسته‌ای»

به گزارش خبرگزاری فارس این انفجار در ساعت هشت و بیست دقیقه صبح امروز، مقابل دانشگاه علامه تهران رخ داد که طی آن دکتر مصطفی احمدی روشن، فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف و معاون بازرگانی تاسیسات هسته‌ای نطنز کشته و دو نفر دیگر نیز مجروح شدند.

ساعتی بعد فارس اعلام کرد که یکی دیگر از مجروحان که هویت آن هنوز فاش نشده نیز در بیمارستان درگذشت.

فارس همچنین اضافه کرده است که سرنشینان یک ‌موتورسیکلت با چسباندن بمبی مغناطیسی به بدنه یک دستگاه پژو ۴۰۵ باعث بوجود آمدن این «ترور» شده‌اند.

این خبرگزاری همچنین گزارش کرده که « دوربین‌های برخی اماکن نزدیک به انفجار٬ تصاویر موتور سوار و ترک وی را ضبط کرده‌اند که در اختیار مقامات مسوول قرار گرفته و در حال بررسی است.»

گفتنی است در طی دو سال گذشته مجيد شهرياری؛ مسعود علی محمدی؛ و داریوش رضایی‌نژاد در حوادث مشابهی ترور شده‌اند و جمهوری اسلامی نیز آمریکا و اسراییل را به عنوان عاملین اصلی این ترورها معرفی کرده است.

ولایت علیه ولایت

$
0
0
ولایت علیه ولایت

اگر محمود احمدی نژاد در ۷ سال گذشته ظرفیت‌های پنهان مقامی را در جمهوری اسلامی آشکار کرد که گفتمان اصلاحات با همه‌ی زور روشنفکری دینی پشت سرش و پشتوانه‌ی طبقه ی متوسط اجتماعی ثابت می‌کرد، یک «تدارکات‌چی» بیش نیست. امروز محمود احمدی نژاد، با «رد صلاحیت» چهره‌های شاخص نمایندگان مخالف خود (مثل علی مطهری)، و آن هم به بهانه‌ی «عدم اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه»! ظرفیت تازه‌ای از نظام مقدس را معرفی کرد که این یکی دیگر یک چیزی است آن ور ولایت که با سلاح «ولایت» بروی به جنگ ولی فقیه! و از تیغ «رد صلاحیت شورای نگهبان ولایت»- که اصلاح‌طلبان عمری از آن نالیدند و دیگر هیچ!- شمشیری بسازی در مقابل شورای نگهبان!

صرف‌نظر از منافع بسیار مهم سیاسی کوتاه مدت برای احمدی (حتا اگر شورای نگهبان با «ایشاالله گربه است» رد صلاحیت شده‌های احمدی را تایید صلاحیت هم کند، باز این پالس قوی را به نمایندگان ملت در مجلس- که انصافا دماغ‌هایی سوپرحساس در بو کشیدن نسیم قدرت و اصلاح و تنظیم به سوی قدرت دارند- می‌دهد که: «و اینک احمدی! زیبا و قوی، در مقابل رهبری! (بعد از ماجرای مصلحی)»، و بنابراین آقا و شورای نگهبان اگر بخواهد در مقابل این ماجرا قد علم کند، مجبور است یک گوشمالی خوب از احمدی را هم چاشنی کند، که آن هم در این شرایط سخت و فاکتور پیش بینی ناپذیری احمدی، خطرات خود را دارد)، احمدی توانست آنجا را که «ولایت» عملا به «ضد ولایت» تبدیل می‌شود، آشکار سازد!

اگر نیک‌خواهان در سی و سه سال گذشته از سر دل سوزی به روحانیان‌مان می‌گفتند: «این ره که تو می‌روی به ترکستان است» و می‌رفتند پی کارشان، در عوض احمدی دست آخوند‌های نظام مقدس را گرفته و بدو-بدو به سمت «ترکستان» می‌روند...

 

------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 

وسیله بهتر برای رهبری...‎

عسگراولادی: تا شش ماه دیگر در ایران قحطی می‌شود

$
0
0
عسگراولادی: تا شش ماه دیگر در ایران قحطی می‌شود

به گزارش خبرآنلابن اسد الله عسگراولادی، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با بیان این مطلب اظهار داشت: «قبل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها مطرح کردم که اگر دولت نتواند تورم را مهار کند، اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها کار خطرناکی است، و اکنون به‌دلیل این‌که در مرحله اول اجرای قانون نتوانستیم تورم را مهار کنیم، به مشکلات زیادی برخورده‌ایم.»

عسگراولادی همچنین با بیان اینکه نرخ تورمی که توسط دولت ارائه می‌شود دروغ است گفت: «تورم ۴۰ درصد است و بانک مرکزی هم آمار نمی‌دهد.»

این فعال اقتصادی با بیان اینکه در شش ماه آینده در ایران قحطی می‌شود اضافه کرد: «با توجه به واردات کالا با دلار ۱۶۰۰ تومانی و مشکلات تولید، در ۶ ماه آینده با کمبود بسیاری از کالاها و قحطی در کشور مواجه خواهیم شد که برای تهیه آنها یا باید متوسل به قاچاق شویم و یا این‌که هزینه بسیاری بابت قاچاق بپردازیم.»

عسگر اولادی در پایان هم گفت که مرحله دوم اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها «به مصلحت» نیست.

گفتنی است چند روز قبل علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که جمهوری اسلامی «در دوران شعب ابی‌طالب قرار ندارد و در دوران خیبر و بدر است و همه چیز در ایران با موفقیت پیش می‌رود» و حالا رییس اتاق بازرگانی ایران از شروع قحطی در ایران خبر می‌دهد.

همچنین لازم به ذکر است که اسدالله عسگراولادی، یکی از ثروتمندترین افراد در ایران است و ماهنامه فوربس میزان سرمایه او را حدود ۴۰۰ میلیون دلار برآورد کرده است.

تئاتر انتصابات؛ سکانس پاچه خاری ولایی

$
0
0
تئاتر انتصابات؛ سکانس پاچه خاری ولایی


خبر کیهان:آقای قاضی‌پور نماینده فعلی مجلس از ارومیه پس از رد شدن صلاحیت‌اش از شرکت در انتخابات باز ماند.

لوکیشن: دفتر روزنامه کیهان

زمان: بعد از نماز مغرب

آقای قاضی‌پور با اعتماد به نفس و خونسردی به پرسش خبرنگار(فارس) کیهان در این مورد پاسخ می‌گوید:

بنده اطلاعي از چرايي رد صلاحیت‌ام ندارم اما قصد دارم اعتراض خود را از طريق قانوني پيگيري كنم.

در حالی که حسین شریعتمداری(کارگردان) با اشاره به او می فهماند که پر احساس تر صحبت کند و در همین حال منشی صحنه نیز صفحه‌ای را که روی آن با حروف بزرگ نوشته شده است، «نظام و دشمن» را به او نشان می‌دهد.

آقای قاضی‌پور ادامه می‌دهد:

 حتي اگر اعتراض بنده نتيجه مثبت نداشته باشد و شوراي نگهبان نيز بر نظر هيئت‌هاي اجرايي صحه بگذارد، هيچ خدشه‌اي در سربازي امثال بنده براي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به وجود نخواهد آمد.

من به دشمن اجازه سوءاستفاده نخواهم داد.

(منشی صحنه کلمات انگلیس و بی‌بی‌سی را به او نشان می‌دهد.)

... به هیچ عنوان عنوان اجازه نخواهيم داد دشمنان خبيث اسلامي و رسانه‌هاي نظام سلطه از جمله شبكه بي‌بي‌سي رسانه رژيم سلطنتي انگليس از اين موضوع سوءاستفاده كنند.

( نشان دادن کلمه ی رهبر توسط منشی صحنه)

... : ما خود را سرباز مقام معظم رهبري مي‌دانيم و از اين رو به هر نظر و تصميمي كه قانون درباره ما بگيرد پايبند خواهيم بود.

خبرنگار میکروفون را خاموش می‌کند و آقای قاضی‌پور با عجله خود را به حسین شریعتمداری که در حال خارج شدن از اتاق است می رساند و می پرسد: حاج آقا الان تکلیف چیه؟ حاج حسین با تبسمی بر لب، دستی به شانه‌ی او می زند و می‌گوید: برو اخوی، خیالت تخت، حلّه!

 

 

جاسبی، پر

$
0
0
جاسبی، پر

به گزارش فارس، در جلسه امروز اکبر هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی، حمید میرزاده به عنوان نمایندگان هیئت مؤسس دانشگاه آزاد و محمد محمدیان رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، کامران دانشجو، وزیر علوم تحقیقات و فناوری، مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان اعضای حقوقی این هیئت و فرهاد دانشجو، بهمن یزدی صمدی و فریدون عزیزی به عنوان ۳ هیات علمی عضو در هیئت امنای دانشگاه آزاد و نیز عبدالله جعفر علی جاسبی به عنوان رئیس سابق دانشگاه آزاد و دبیر هیئت امنا حضور داشتند.

پس از اینکه در این جلسه فرهاد دانشجو به عنوان رئیس پیشنهادی هیات امنای دانشگاه آزاد برای تصدی پست ریاست دانشگاه آزاد مشخص شد، کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری باید برادر خود را به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کند تا وی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی رأی آورده و رئیس جدید دانشگاه آزاد شود. 

مهدی هاشمی، فرزند رئیس سابق مجلس خبرگان با واسطه موقعیت شغلی‌اش در دانشگاه ازاد توانسته بود به عنوان ماموریت از ایران خارج و با حکم ماموریت از بازگشت به کشور خودداری کند. بنا به گزارش‌هایی که سال پیش منتشر شد، از دفتر مهدی هاشمی، اسنادی درباره برخي قراردادهاي نفت و گاز و اسناد مالي غير مرتبط با دانشگاه آزاد و همچنین «اسناد محرمانه دولتي» به دست آمده بود.

از سوی دیگر، بنا به گفته یکی از نزدیکان به کمپین موسوی، از امکانات دانشگاه آزاد در انتخابات سال ۸۸ استفاده زیادی شده بود.


نفت «مساله‌دار» ایران به جریان ادامه می‌دهد، اما به قیمت حراجی!

$
0
0
نفت «مساله‌دار» ایران به جریان ادامه می‌دهد، اما به قیمت حراجی!

ظاهرا آنچه که برای وضع نفت ایران و بخصوص در زمینه امکان سوء استفاده چین از تحریم نفتی جمهوری اسلامی توسط غرب پیش‌بینی شده بود بسیار زودتر از آنچه توقع می‌رفت به حقیقت پیوسته است.

طبق این گزارش از بخش اقتصادی خبرگزاری سی‌ان‌ان، چین میزان خرید نفت خود از ایران را طی دو ماه گذشته به میزان چشمگیری کاهش داده است، اما این کاهش در جهت همراهی با تحریم‌های نفتی غرب نیست، بلکه به عنوان حربه‌ای برای مجبور کردن جمهوری اسلامی به عرضه نفت خود به چین با قیمت ارزان‌تر است، کما اینکه آنها از جمهوری اسلامی تقاضا کرده‌اند که بایستی نفت خود را به قیمت مناسب‌تری به آنان بفروشد.

آقای «ترِوِر هاوزر»، متخصص اقتصاد بین‌المللی که با موسسه تحقیقاتی «گروه رودیوم» کار می‌کند نیز می‌گوید چینی‌ها به دنبال این هستند که برای نفت ایران که در حال حاضر یک «جنس مشکل‌دار» محسوب می‌شود قیمتی بسیار نازل‌تر بپردازند.

به این ترتیب حتی اگر قیمت نفت به واسطه تهدیدات یا حتی رفتارهای ایران در بازارهای جهانی افزایش بیابد، با توجه به کم شدن میزان فروش نفت ایران و نیز کم شدن قیمت نفتی که توسط جمهوری اسلامی به فروش می‌رسد، افزایش جهانی بهای نفت فایده خاصی برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت.

انتشار نامه یک «یهودی بدکاره» به «امیرمؤمنان خامنه‌ای»

$
0
0
انتشار نامه یک «یهودی بدکاره» به «امیرمؤمنان خامنه‌ای»

نامه هجدهم نوری‌زاد به رهبر جمهوری اسلامی منتشر شد.

از آنجا که دسترسی به این نامه در سایت اینترنتی محمد نوری‌زاد که از سوی «ارتش سایبری» جمهوری اسلامی مورد حمله قرار می‌گیرد، به آسانی امکان‌پذیر نیست،‌ متن کامل آن در زیر نقل می‌شود:


سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران

من این نامه را برای جناب شما سه چهار ماه پیش، درست فردای همان روزی نوشته‌ام که برادرانِ سپاهی به خانه ی روستایی و پدری من هجوم آوردند و بساط فیلمسازی مرا بار کردند و بردند تا به گمان خود اجازه ندهند من ازوحشت سرای اطلاعات وسپاه برای شما فیلم بسازم و شما را ازچند وچون رفتار هیولا گونشان با متهمان آگاه کنم.

اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به این دلیل که انتشار این نامه، آنهم درست بیخ گوش انتخابات مجلس، نه یک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عین درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شاید انتشار این نامه، و سیل نامه هایی که بعد ازاین به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمایل کند که زمان انتخابات را به فرصتی دیگرموکول فرمایید. معمولاً برگزاری انتخابات در یک کشور به شرایطی چند محتاج است که نخستینِ آن، وضعیت منطقی و متعادل جامعه است. متأسفانه این روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نیست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همین روزها باید بکار افتد.

ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون این جامعه می شنویم. ظهور این همه بحران داخلی و بین المللی، و رواج و گسترش این همه فضای امنیتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن این همه انشقاق میان مردم، و پرهیز معترضان ازشرکت در انتخابات، نشان دهنده ی اوضاع نامتعارف در کلیت کشوراست. اطمینان دارم انتشار سیل آسای نامه هایی که بلافاصله بعد از انتشار این نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغیب جناب شما برای به تعویق انداختن زمان انتخابات، ما و شما را به گردونه ای از آزمونهای اعتقادی مان نیز درمی اندازد تا بداینم رفتار ما تا کجا با آنچه که پیوسته شعارش را می دهیم، تناسب دارد.

پیش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهید به یک خطای خودمانی اشاره کنم. این خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ایم، هم توسط شما که مبدعِ تلفیقِ تاریخیِ اندیشه های خود بوده اید، درمیان ما رواج یافته است. منتها دربرآمدنِ این خطا، شاید آن کسی که بیش ازهمه ی مردم ایران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشید.

بدون لکنت بگویم: این شما بوده وهستید که دراین سال‌های رهبری، مرتب از «عوام و خواص» فرموده‌اید، وازفتنه‌ها و توطئه‌ها و خروج مخالفان از گردونه‌ی اطاعت ازعلی(ع). این شما بوده و هستید که به تناسب روحِ سخن، ازعبرت های عاشورا سند آورده‌اید. نیزبه تأسی از جناب شما، این هواداران و امامان جمعه ی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره می فرمایند، و معترضان را با آنان یکی، و شما را با علی (ع) مترادف می‌دانند. مگراین خود شما نبوده و نیستید که مخالفان سیاسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبیر انذارمی دهید؟ طوری که شنونده ی سخنان شما بلافاصله می‌داند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاریخیِ طلحه و زبیراشارت می دهد، غیرمستقیم به علی بودن خود بشارت می‌دهد.

درتازه ترین گویشِ اینچنینی خود، دردیدار با حامیانِ قمیِ خود به وضعیت فعلی ایران اشاره فرمودید. که: وضعیت فعلی ایران، همسنگ بدر و خیبراست. این یعنی: جایگاه شما همان جایگاه پیامبراست و وضع مخالفین شما همان وضع کفارقریش و یهودیان مدینه.

این ترادفِ بی دلیل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نیاز، مردمان عوام را به جانبداری ازما و شما بسیج کرده اما دربسیاری از مواقع، به دشواری کارما نیزانجامیده است. رازاین دشواری را درهمین نامه با شما خواهم گفت. اما چرانگویم: ایکاش شما همچنان یک طلبه ی جویای حق باقی می ماندید وبا خطابه های شورانگیز خود به همه ی ما راه می نمودید و هرگز به جایگاهی که سرشاراز رسالت و مسئولیت است دخول نمی کردید. بنا به تکرار همان علی علی ها، و عوام وخواص ها، و خوا‌رج گویی ها، اکنون شما چه بخواهید و چه نخواهید، هرقدم تان با قدم های علی و اولاد علی مقایسه می شود، و دستگاههای این نظام اسلامی نیز با: آنچه که پیامبرو امامان می گفتند و سفارش می‌فرمودند.

مردم در مواجهه با هرفلاکتی که مثلاً در دستگاه قضاییِ ما دست به دست می شود، و آسیب های آشکاری که در دولت و مجلس وهرکجا به جان جامعه می نشیند، بلافاصله شما را درجایگاه متولی ومقصر اصلی می نشانند و از شما انتظار پاسخگویی و پوزش خواهی – همانند علی(ع) – دارند. این که: حالا که شما خودت را علی می دانی و مابقی را کوفی، بفرما، این شما و این فاجعه ای به اسم تحقیرو غارت و عقب ماندگی. این شما و این رواج بی ادبی، و رواج دزدی درمیان حامیان شما. بیا و مثل علی پاسخ بگو باش و همانند او از مردم و از تاریخ عذر بخواه!

واما اصل نامه:


«من یهودی تو علی»

سلام به رهبرگرامی،

درعالم خیال، هم شما برقله ی بلندِ برتری بنشینید، وهم من بنا به دلایلی که خواهم آورد، خفیف وخوار می شوم. حُسنِ عالم خیال دراین است که هم ما هم شما می توانیم درهرکجا قرار گیریم و به قالب هرکس فرو شویم. اگر موافق باشید، من و شما با هم به دوردست های ایمانیِ خویش سفر می کنیم. و مردمان امروزِ ایران و جهان را به تماشای این سفر خیالین فرا می خوانیم.

با پوزش از یهودیان شریف سرزمینمان ایران، بنا را براین بگذاریم که من محمد نوری زاد، یک یهودیِ عنود و بد کردارم. ازاین فرودست ترآیا؟ وباز بنا را براین بگذاریم که: سیدعلی خامنه ای، مالک اشتر نخعی که نه، بل خود امیرمومنان علی(ع) است. از این فرا دست ترآیا؟ ساحت سوم را به برجِ بلند قاضی القضات کشورمان جناب لاریجانی احاله می دهیم. که توسط خود شما که نه، بل به حکم مستقیم علی مرتضی بر مسند بی بدیل قضاوت جلوس فرموده است. نیک تراز این آیا؟ پس شکوائیه ی بی ریای من بدینصورت به محضرقاضی القضات حضرت خامنه ای تقدیم می گردد:

شاکی:

یهودی بدسابقه و بدکرداری به اسم محمد نوری‌زاد. ایرانی الاصل. کارمند بازنشسته. به نشانیِ ایران.


مشتکی عنه :

امیرمومنان سید علی خامنه‌ای. ایرانی الاصل و رهبر مردم ایران از بیست و سه سال پیش تاکنون. به نشانی بیت رهبری.


موضوع شکایت:

یک : شفاف نبودن مواضع پولی امیرالمومنین و نبود نظارت بر چند و چون هزینه‌های تحت امر وی.


دو: آسیب رسیدن به ذخایر انسانی و اعتباری و معرفتی و ایمانی و پولی مردمان ایران چه در داخل و چه در سطح جهان در زمان رهبری امیرالمومنین سید علی خامنه‌ای. و این که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان دیگر خوار و خفیف تر شده و ایران درجدول های خفت جهانی، به مراتب بالایی دست یافته است.


سه: رواج فضای امنیتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه‌های تحت امر ایشان.


چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هر دلیل در کشورشان احساس امنیت نمی‌کرده‌اند.


پنج: به حاشیه رفتنِ قانون در کلیت کشور در زمان رهبری وی.


شش: برآمدن دزدان سیری ناپذیری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرایشان و ورود بی درو پیکرِ این جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی.


هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثه های آسیب‌زا و تحمیل تحریم‌های بین‌المللی بر کشور و حتی بدهکار کردن نسل‌های آینده به مجامع جهانی.


هشت: دایرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصیت، و فیلترمشمئزکننده‌ای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به این مجلس ورود کنند. وبه همین دلیل، طولانی شدن دوران رهبری ایشان بدون این که دستگاه ومرجعی شهامت آسیب شناسی این دوران را داشته باشد.


نه: رواج سانسور شدید و از ریخت انداختن رسانه‌های ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تریبون‌ها.


ده: حقیرکردن ایرانیان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بویژه حقیرکردن اندیشمندان و کارشناسان و روحانیان.


یازده: خوار و خفیف شدن دستگاه قضایی ومجلس شورا، وبرزمین کوفتن شأن قضا و نمایندگی، و روبیدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبیدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کلیت مجلس.


دوازده: تربیت و گسیل اوباشان مذهبی به درخانه ی شخصیت ها وعلمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخریب منازل منتقدان درزمان رهبری وی و موضع گیری نکردن و پوزش نخواستن وی در این خصوص.


سیزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ «ممنوعیت ورود به حریم خصوصی مردمان» با ورود هیولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزدیدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانه های جمعی درزمان رهبری ایشان.


چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاه‌های تحت امرایشان و احاله‌ی این قتل‌ها به صهیونیست‌ها و پرهیزاز پوزش‌خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعه‌های خاموش. و شکنجه و اعتراف‌گیری ازعاملین درجه‌ی چند این کشتارها با این رویکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهیونیستی و مجامع فساد وابسته‌اند. شرم‌آورترین سند این فاجعه‌ی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجویی از همسر سعید امامی است.


پانزده: آگاهی امیرالمومنین از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزیع سوخت‌های غیراستاندارد و مرگ‌های ناشی از انتشار سیگنال‌های آسیب‌زا برای ایجاد پارازیت و پرهیزوی از فراخوانی مقصرین این فاجعه های جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضایی.


شانزده: آگاهی ایشان از زندانی کردن و شکنجه‌ی معترضان سیاسی با دادگاه‌ها و رأی‌های از پیش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکیل دادگاه و آگاهی مولای متقیان از پرونده ها و انواع شکنجه ی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمین از قبیل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهدید، ارعاب، بهم ریختن امنیت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمین.


هفده: سلب حق قانونی راهپیمایی معترضانه از مردم معترض، به نحوی که در تمام مدت طولانی رهبری امیرالمومنین خامنه‌ای حتی یک مورد به مردم اجازه‌ی راهپیمایی داده نشد.


وهجده: …..


رهبرگرامی،

با عنایت به شکایت آن مردِ یهودیِ کوفی ازعلی(ع) خلیفه ی وقت، وکشاندن خلیفه به محکمه‌ای که قاضی‌اش را خودِ خلیفه گمارده بود، ومحق شناخته شدن آن یهودیِ کوفی، و شکستِ خلیفه درآن محکمه ی تاریخی، من نیز که یک یهودی بدکردار این سرزمینم، از خود شما که خلیفه ی دوران ما هستید، به محضر قاضی القضات جناب شما شکایت می برم.

بدیهی است اینها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما می توانید در محکمه ی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داریم از خود دفاع بفرمایید. احتمال دارد مقصرباشید یا ازهمه ی اینها مبرا شوید.

مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن این که: اگر آمریکایی ها با اعتنا به استقلال دستگاه قضایی شان می توانند رییس جمهورشان را به محکمه ای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنیا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ایران نیز این ظرفیت را دارد که به تأسی از آموزه های اسلامی خویش، رهبرکشور را بنا به شکایت یک شهروند، یک یهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسش ها و موارد اتهامی پاسخ بگوید.

اگر با من به محکمه آمدید و شانه به شانه ی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ایران و جهان به شکایت منِ یهودی پاسخ گفتید، ما و شما را معلوم می شود که هرآنچه در این نظام دست به دست می شود، بویژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ایمانی ماست.

دراین صورت، منِ یهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از حقیقتی آسمانی شیرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا ریاست دستگاه قضا جز فرابردن این حقیقت آسمانی، دأب دیگری ندارند.

واگرنه، آمدید و به شکایت من و به شکایت آنانی که حقوق تباه شده ی خود را از شما مطالبه می کنند، بهایی قائل نشدید، ویا حتی بلافاصله بعد از انتشار این نامه، دستور بازداشت و شکنجه ی این یهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرمودید، به من و به همه ی تاریخ تشیع حق خواهید داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاریخ را پیش پای شما فرش کنیم، و خاکستر تباه شده ی آرزوهای این انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خویش بر سربیفشانیم، و قاضی شما و دستگاه های امنیتی و نظامی شما و نمایندگان و مأموران شما را درردیف عمله های ظلم جای دهیم.


رهبرگرامی،

من با اجازه ی شما و با اطمینان از سعه ی صدر شما و امنیتی که شخص شما برای ما فراهم خواهید آورد، و درراستای بازخوانیِ این حق فراموش شده، واین که شکایت از حاکمان دریک نظام اسلامی، حق حتمی و غیرقابل انکار شهروندان است، ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنایان تا گمنامان، از نمایندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضیان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهیان، از دانشمندان و فرهیختگان و اندیشمندان و روحانیان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نویسندگان و هنرمندان، از فرهنگیان و نظامیان، از زندانیان و خانواده های آنان، ازصنوف سیاسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بویژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردلیل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به میهن خود می سوزند، وحتی از روستاییان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هایی شکوه گون به دستگاه قضایی کشورمان بنویسند و شکایت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشایست بیالایند.

با نگارش این نامه ها، مردمان ما دریک حرکت خیرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگوییِ خسارت ها و آسیب های سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بویژه آن آسیب هایی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقیم داشته اید. قصد ما از طرح این شکایت ها، هرگز به این نیست که به قول آقای شریعتمداری کیهان و همفکران ایشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمین نشسته ی کشورمان دریک جبهه قرار گیریم. بل می خواهیم این سنت فراموش شده ی اسلامی را احیا کنیم و غبار از روی آن بزداییم. درست همان کاری که خود شما باید دراین سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان می خواستید و نخواسته اید.

نخستین فایده ی این حرکت بزرگ این است که ما به جهانیان اعلام خواهیم کرد: چرا ازما بد می گویید؟ بیایید و خود به چشم خود ببینید و خود قضاوت کنید! اینجا ایران است. جمهوری اسلامی ایران. دراین کشور، همه ی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقیر تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه می توانند ازرهبرشکایت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نیز به زندان و تنگنا درنیفتند.

پس من با اجازه ی جناب شما، وبا این تضمین که درجمهوری اسلامی ایران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکایت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هیچ عاقبت تلخ و هیج رفتار نانوشته ای برمنتقدین و شاکیان مترتب نیست، از همه ی مردم، بویژه آنانی که از شما بهر دلیل شاکی اند و مجالی برای طرح شکایت خود نیافته اند، دعوت می کنم با امنیت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضایی خودمان شکایت برند و طرح دعوا کنند. این امنیتی که شما برای شاکیان و البته برای خود حقیر تدارک می بینید، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکیان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها می دهند و خود با پای خود به محکمه می روند، ثبت و ضبط خواهد کرد.

باردیگر با صدای بلند تکرار می‌کنم: به پیربه پیغمبراین شکایت کردن از رهبر، مستقیماً به تأسی از شیوه ی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هیچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحریک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رویه ای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهیزاز لکنت گرایی در برابر حاکمان تشویق و ترغیب فرموده است. خود شما نیک تراز همه می دانید اگراین پیشنهاد از چشمه ای درست نور نمی نوشید، تاریخ تشیع، هرگزبا لذت ازشکایت آن یهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن امیرمومنان یاد نمی کرد و به آن واقعه غرور نمی‌ورزید.

سخن آخراین که: پیش ازفرارسیدن زمان آن محکمه ی خوب و خواستنی، خواهشمندم عجالتاً دستور فرمایید آندسته از برادران سپاه واطلاعات که به برداشتن وسایل زندگی مردم علاقه ی ویژه ای دارند، ابزارو وسایل شخصی من و سایرین را که سالها پیش برداشته اند و برده اند، به ما بازبگردانند. البته ما شکایت ازدزدی های تریلیاردی وآسیب های این دستگاهها را، وخراشی را که اینان به جان جامعه درانداخته اند، نه به برگزاری محکمه ای خیالین، که به برپایی محکمه های حقیقی درهمین نزدیکی ها موکول می کنیم. والسلام علی من التبع الهدی.

با احترام و ادب: محمد نوری‌زاد – بیست و سوم دیماه سال نود

بدرود تا جمعه‌ای دیگر

 

پس از «کیهان» سردار جزایری هم تهدید می‌کند؛ آمریکا و اسرائیل را «آزار» می‌دهیم

$
0
0
پس از «کیهان» سردار جزایری هم تهدید می‌کند؛ آمریکا و اسرائیل را «آزار» می‌دهیم

به گزارش خبر آن لاین، معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستادکل نیروهای مسلح در گفتگویی درباره ترور احمدی روشن اظهار کرد: «ارتکاب جنایت کثیف تروریستی و حذف فیزیکی دانشمندان را تهدیدی برای کشور می‌دانیم و در چارچوب راهبرد تهدید برابر تهدید، درحال بررسی مجازات عاملین پشت صحنه و مزدوران میدانی ترور شهید احمدی‌روشن هستیم.» وی ادامه داد: «پاسخ ایران، پاسخی آزاردهنده برای حامیان تروریسم دولتی است.»

مسعود جزایری «فعال‌سازی ظرفیت‌های ناشی از عمق استراتژیک انقلاب اسلامی» را یکی از راه‌های مقابله با آمریکا، انگلیس و اسرائیل نامید اما از دیگر راه‌های تنبیهی ایران نامی نبرد.

جزایری همچنین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از جمله مقصران پرونده ترور دانشمندان هسته‌یی ایران معرفی کرد و افزود: «انتشار فهرست دانشمندان و مدیران هسته‌یی ایران از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این امکان را برای شبکه‌های جاسوسی و تروریست‌پرور نظام سلطه بویژه جوخه‌های جنایتکار ترور و کشتار رژیم صهیونیستی فراهم آورد تا دانشمندان ایرانی را شناسایی و مورد هدف جنایات خود قرار دهند و این آژانس باید از این بابت پاسخگو باشد.»

معاون ستادکل نیروهای مسلح در پایان تهدید کرد: «دشمنان انقلاب و پیشرفت ملت ایران هیچ شکی به خود راه ندهند که به موقع پاسخ تنبیهی مناسب به آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر شرکای اینگونه جنایات داده خواهد شد. تروریست‌ها و حامیانشان افرادی زبون و جنایتکار هستند که باید مجازات شوند.»

این ادعا‌ها در شرایطی بیان می‌شود که از نظر بسیاری از کشورهای غربی، ایران همواره از حامیان تروریست بین المللی بوده و علاوه بر جانب‌داری از گروه‌هایی مانند «حزب الله» و «حماس»، بار‌ها به حذف منتقدان سیاسی و فرهنگی خود در اقصا نقاط جهان دست زده است.

کوتوله سیاسی یا غول چراغ جادو

$
0
0
کوتوله سیاسی یا غول چراغ جادو
حافظه تاریخی  کشور ما شاید تاکنون به اندازه این سی سال گذشته مردان (رجال) سیاسی عجیب و غریب  به خود ندیده است. مردانی که بیشتر آنها جامه‌هایی بر تن دارند که برای  قامت ایشان دوخته نشده است. در زمان‌های گذشته نظام سنتی اداره کشور ما پادشاهی استبدادی بوده که معمولا و حتما در راس آن خونریزی قلدر به تنهایی حکم می‌راند. در کنار او و بر حسب انجام وظیفه صدر اعظمی، وزیری الوزرایی یا حاجب دیوانی که اداره کننده امور جاری کشور بوده است.

در تمام تاریخ ما به جز دوره ای بسیار کوتاه که کشور در اشغال بیگانگان بود، یعنی سالهای ۱۳۲۰  و دوره‌ای که در آن محمد رضا شاه پهلوی برای اولین بار از کشور گریخت  یعنی سالهای قبل کودتای ۱۳۳۲  کشور رنگ خوشبختی و سعادت به خود ندیده است. مردمانی که همیشه سیاهی لشکرند و معمولا بازیچه، تا آنجا که روزگاری تنها خدمتکار خود را کله کدو می‌نامند. 

مردمانی آنچنان مهربان که  آماده اند تا فرزندان خویش را در سر راه او قربانی  کنند [داستان روستایی که میخواست فرزند خود را قربانی اعلی حضرت کند]، آنچنان عصیان میکنند که عکس حاکمان جدید خویش را در ماه میبیند. مردمی که میانه راه جنگ است که تازه به فراست افتاده اند که ای دل غافل آزادی های سیاسی که تحصیل نکردند بماند، آزادی های اجتماعی شان و گوشت و ماهی و برنج تقریبا مجانی شان نیز پر کشیده. ملتی که منتظر تحویل  پول نفت  به در منزل بود و در سودای ذهن  خود به همدیگر  تذکر میدادند که  فرداها به هنگام استفاده از نفت و بنزین رایگان، شیر مخزن نصب شده در هر محله را ببندید  که سرمایه ملی مان اسراف نشود، آنچنان به محنت افتاد که کودکان آن کشور در زمان جنگ و سالها بعد آن (نسل بنده) ۲۰ سال آزگار موز نخورد و فقط داستان پخش موز رایگان در مدارس  را از خانواده خود شنید. مادرانی  که برای گرفتن شیر محتاج کارت تعاونی و برای گرفتن نیم کیلو  پنیر بایستی که در آزمون عقیدتی مساجد حاضر میشدند  و بدن آنها آماج نگاه های هیز حاجی گرینوف هر محل! 

جوانی ۱۷ ساله بودم که زمزمه ها آغاز گشت، در تاکسی و اوتوبوس تمامی صحبتها پیرامون فساد مالی حاکمان کشور بود. این دزدی و فساد دیگر در ارتباط مستقیم با نمایندگان زمینی خداوند بود! از تاراج ۱۲۳ میلیارد تومانی خداداد و رفیق دوست دلالآن  اسلحه زمان جنگ آغاز شد. بیچاره خداوندی که نمایندگان رسمی اش پاسخگو نیز نبودند. لاستیک دنا، سلطان شکر، سلطان پسته، سلطان سیگار و آنچنان هرج و مرجی از فساد کشور را فرا گرفت که  شرایط از کنترل حاکمان نیز در رفت.

 

مسولان کنونی کشور در دید مردم ما چپاولگرانی هستند که فکر بریدن گوش مردم اند. تصور کنید که مسولان ما اینگونه نیستند و فقط اندکی از آنان دچار فساد اند، در این صورت نیز حاکمان اسلامی کشور دو سر باخته این ماجرایند. اگر واقعا

 

دچار فساد نیستند و آقازاده ها و آقایان! ایشان فاسد نیستند پس این چه سامانه ای است که مردمش اینگونه به ایشان  بی اعتمادند؟! امر به سکوت و دنبال نکردن ماجرا و فیصله دادن به آن بی شک اشتباهی وحشتناک است که باخت مسولان جمهوری اسلامی را چندین برابر کرده و میکند.

 

براستی آیا جز رسانه های آزاد و بدون مرز و خط قرمزی پشتیبانی بهتر برای جلوگیری از حفاظت سرمایه های مردم وجود دارد؟

 

کوتوله های سیاسی ما در زمان کنونی آنچنان سیری ناپذیر مشغول به چپاول اند که بزودی ایالات متحده امریکا باید دلار واحد پول خود را تغییر دهد تا حجم دزدی ایشان قابل فهم برای مردم عادی ما باشد! 

 

پایدار باد آقای بازیگرانتظامی که میگوید چه زود دیر میشود! 

 

علی و حوضش میماند و مردمی بیچاره که به سراغ وارث اسمی و رسمی  چراغ جادوی قدرت رفته اند که ای وارث چراغ بیا و وردی بخوان تا این غول دوباره به داخل چراغ برگردد! و صاحب چراغی که اوراد خویش را آغاز نموده تا شاید غول را به چراغ باز گرداند. 

 

اما ای کاش چراغی نبود، کاش این چراغ جادوی قدرت سیاسی کشور دست کسانی بود که لال بودند.

 

جان کلام که  آزادی و دموکراسی به شیوه غربی (نه یک  واو کمتر نه یک واو بیشتر!) که هیچ شعبه اسلامی، شرقی، دینی، خلقی و متفرقه نیز ندارد، در گام اول برای مردان سنتی ما چیزی جز احترام به آزادی جنسی خواهر و دختر ایشان را در بر ندارد، اما گامهای بعدی آزادی یعنی رسانه های نسبتا آزاد  و اقتصادی سالم و بدون فساد تلخی آزادی را شیرین مینماید.

 

البته همه اینها منوط به این است که  نولیبرالیسم غربی در حال رواج در غرب فرصت تنفس را از ملتهای ناتوان و نیازمند نگیرد.

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 

 

 

 

نگاهی به زندگی و آثار ایرج گرگین؛ صدای ماندگار رادیو ایران

$
0
0
نگاهی به زندگی و آثار ایرج گرگین؛ صدای ماندگار رادیو ایران

به گزارش منابع اینترنتی، ایرج گرگین که متولد ۱۳۱۳ بود، روزنامه‌نگاری را از نوجوانی با انتشار روزنامه دانش‌آموز در سال ۱۳۳۰ در تهران آغاز کرد و در انتشار روزنامه جوانان دموکرات فعالیت داشت.

همزمان با تحصيل در رشتهٔ ادبيات فارسی در دانشگاه تهران، هم فعالیت‌های تئاتری داشت و هم کار حرفه‌ای مطبوعاتی را در روزنامه کيهان شروع کرد و مدت کوتاهی نيز مدير داخلی مجله کيهان فرهنگی بود.

گرگین در سال ۱۳۳۷ به عنوان تهیه‌کننده و گویندهٔ خبر به رادیو ایران پیوست و در همان سال طرح ایجاد یک رادیوی فرهنگی در تهران را ارائه داد که پس از تصویب به اجرا درآمد و رادیو تهران ایجاد شد. او در سال ۱۳۴۰ برای تحصیل در رشتهٔ تلویزیون به ژاپن رفت و زود به ایران برگشت.

گرگین در سال‌های نخستین دههٔ ۴۰ شمسی سرپرست و مسئول «برنامه دوم رادیو تهران» شد. این ایستگاه رادیویی پایگاه طرح مباحث اجتماعی، فرهنگی و هنری بود. هنرمندانی مانند احمد شاملو، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، سیمین بهبهانی، مهدی اخوان‌ثالث، و فریدون رهنما در این شبکهٔ رادیویی، که مخاطب آن بیشتر اهالی و علاقمندان فرهنگ و هنر بودند، حضور یافتند.

گرگین در سال ۱۳۴۵ به همکاری با تلویزیون ملی ایران که تازه تشکیل شده بود پرداخت و اولین گوینده خبر آن بود و در سال ۱۳۴۶ مدیر روابط عمومی و انتشارات تلویزیون ملی ایران شد.

او در سال ۱۳۴۹ مدیریت خبر تلویزیون را برعهده گرفت و انتشار مجله تماشا توسط تلویزیون و با همت وی آغاز شد و در سال ۱۳۵۰ مدیریت تولید تلویزیون بر عهده وی گذارده شد.

این گوینده رادیو در سال ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیل به کالیفرنیا رفت و در رشته مدیریت ارتباطات در دانشگاه USC تحصیل کرد و در بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۳ مدیریت شبکه دوم تلویزیون را بر عهده گرفت.

طی سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به ساخت چند فیلم از موزه‌های مختلف دنیا پرداخت با عنوان «حضور ایران» که از جمله به دلیل وقایع و تحولات سیاسی در ایران ناتمام ماند.

گرگین در سال ۱۳۵۹ از ایران خارج شد و در کالیفرنیا اقامت گزید و در سال ۱۳۶۱ رادیو امید را در جنوب کالیفرنیا بنیان نهاد و در سال ۱۳۷۷ در راه‌اندازی رادیو آزادی (بخش فارسی رادیو اروپای آزاد) در پراگ، جمهوری چک مشارکت و سال‌ها مدیریت آن را بر عهده داشت؛ این رادیو بعداً تبدیل به رادیو فردا شد.

ایرج گرگین در سال ۱۳۸۸ بازنشسته و مقیم ویرجینیای شمالی در ايالات متحده شد و صبح جمعه ۱۳ ژانویه بعد از یک دوره بیماری طولانی سرطان در بیمارستان فیرفکس در ویرجینیای شمالی درگذشت.

 

افشای تصاویر شکار هواپیمای جاسوسی آمریکا توسط دوستان لر

به صرافت افتادن رژیم و روسیه فرصت‌طلب

$
0
0
به صرافت افتادن رژیم و روسیه فرصت‌طلب


‎بر کسی پوشیده نیست که رژیم ولی فقیه در ایران از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ با بکار گماردن نیروهای بزعم خود متعهد و نه الزاما  متخصص در مصادر امور، کشور را چه در بعد داخلی و چه در سیاست خارجی به قهقرا برده و روزی نیست که با اعمال نابخرادانه خود به این روند عمق نبخشد. در این میان یکی از کشورهائی که بیشترین بهره را از سیاست‌های غلط جمهوری اسلامی برده روسیه است. روسیه بطور سنتی و لااقل در دویست سال اخیر، ایران را به چشم لقمه ای هوس برانگیز نگریسته و درک این مطلب از عملکرد دولتمردان این کشور، امری بدیهی و غیر قابل انکار می‌باشد.

از تجاوزات مکرر به خاک ایران و اشغال آن در مقاطع گوناگون تاریخی گرفته تا تحمیل قراردادهای نگین گلستان و ترکمانچای و همچنین طمع به دریای خزر و غیره از شاهد مثال هائیست که می‌شود  به آن استناد نمود.

 در گذشته نه چندان دور یا به عبارتی  پس از جنگ جهانی دوم که سمت و سوی  سیاست‌های رژیم سلطنتی حاکم بر ایران به سوی غرب سرعت گرفت، و هر روز اقتدار کشور با اتکا به درآمد نفت بیشتر گردید و از طرفی دیگر، سیاست‌های متعادلانه شاه سابق برای برقراری توازن نسبی در روابط با روسیه ،عملا رفتارهای زیاده خواهانه و طمع آلود این کشور را اگر نگوئیم کاملا از بین برد،اما تحقیقا  به سمت انفعال و افول سوق داد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و متعاقب آن آغاز جنگ ۸ ساله با عراق و نیاز جمهوری اسلامی به حمایت تسلیحاتی ومعنوی کشوری قدرتمند و صاحب نفوذ، روسیه ( شوروی) از خلاء بوجود آمده از عدم پشتیبانی غرب در قبال ایران استفاده نمود و به صورت خزنده به عنوان یکی از حامیان جمهوری اسلامی درآمد. علت خزنده بودن حرکت روسیه نه از این‌رو که امیال فرصت‌طلبانه و سلطه‌گرایانه خود را فراموش کرده باشد، بلکه چون این ایام مقارن بود با اشغال نظامی افغانستان از سوی این‌کشور و  تحمل فشارهای همه جانبه غرب به خاطر این تجاوز و حمایت سنتی از حزب بعث حاکم برعراق و از سوی دیگر و کمی بعد تر اختلافات در داخل حزب کمونیست شوروی که مقدمات فروپاشی این کشور را فراهم آورده بود، مجال احاطه کامل بر سیاست خارجی و احیای خوی زیاده‌خواهانه را از این کشور گرفته و لذا با احتیاط وبه مرور جایگاه فعلی خود را در سیاست خارجی  جمهوری اسلامی ایران به دست آورد.

مناقشات ده ساله اخیر رژیم اسلامی ایران با غرب بر سر برنامه هسته‌ای فرصتی تاریخی و پر منفعتی را برای روسیه بهمراه آورد تا از این رهگذر و در سایه تنش حاد بوجود آمده در مناسبات ایران با جامعه بین المللی، بهره لازم را برده و با تسریع نفوذ خود، ضمن جبران قصور! گذشته، جایگاهی قابل اعتنا در سیاست خارجی ایران دست و پا کند.

تعلل در راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر که امری حیاتی و حیثیتی برای رژیم ایران محسوب می‌شود و اعمال سیاست یکی به نعل و یکی به میخ برای سر کیسه کردن هر چه بیشتر این لقمه چرب نشان از زیر خاکستر درآمدن آتش طمع روسیه نسبت به ایران دارد. شاید هیچ کشوری به اندازه روسیه از مناقشه جمهوری اسلامی با غرب مستفیض نشده باشد.

روسیه با درک موقعیت وخیم ایران در جامعه جهانی و نیاز مبرم این کشور به حمایت دولتی قدرتمند و موثر در شورای امنیت سازمان ملل، هر گونه حمایتی از ایران را منوط به دریافت رشوه و باجی دندان‌گیر می‌کند. این باج ها در پوشش معاملات بزرگ تسلیحاتی و انعقاد قرارداهای اقتصادی کلان و همچنین تحمیل رژیم حقوقی دریای خزر که سهم ایران را از پنجاه درصد ( برابر قراردادسال ۱۹۱۹ میلادی بین شوروی و ایران ) به کمتر از ده درصد  می‌رساند و اجبار ایران به عدم حمایت از مسلمانان جدائی‌طلب چچن و دیگر مقولات اینچنینی بوده و می‌باشد.

 در چند روز اخیر جامعه جهانی و بالاخص غرب به رهبری آمریکا فشارهای فزاینده‌ای را در جهت وسعت تحریم‌ها به کار بسته و پس از تحریم بانک مرکزی، نفت ایران را هدف بعدی خود قرار داده و رایزنی های گسترده‌ای را با همپیمانانش برای عدم خریداری نفت ایران آغاز نموده است. از طرفی دیگر غرب، تهدید رژیم اسلامی مبنی بر بستن تنگه هرمز را با قاطعیت پاسخ داد. مجموع این رویدادها و فشارهای اقتصادی داخلی که به محصول اقدامات فرسایشی جامعه بین المللی تعبیر می‌شود، مقامات رژیم ولی فقیه را بر آن داشت تا سراسیمه راهکاری برای خروج از این تنگنا بیابند.

 بدنبال تحولات خبر ساز اخیر ، داوود اوغلو وزیر امورخارجه ترکیه بدون برنامه ریزی قبلی برای ملاقات با مقامات رژیم و احتمالا رساندن پیام جدی آمریکا و غرب مبنی بر سرآمدن کاسه صبرشان درمقابل تهدیدات رژیم، به ایران سفر نمود. وزیر امور خارجه ترکیه قبل از ترک ایران از آمادگی کشورش برای میزبانی گفتگو های «پنج + یک» خبر داد. هر چند به وضوح موضوع گفتگوهای داوود اوغلو با مقامات رژیم اسلامی فاش نگردید اما از شواهد امر چنین به نظر می‌رسد که پیام عطاب آمیز غرب، حاکمان کشوررا به صرافت انداخته و هنوز ۳-۴ روز از پایان سفر مهمان ترک نگذشته بود که علی لاریجانی ظاهرا به دعوت رئیس مجلس ترکیه اما در واقع برای فراهم آوردن مقدمات گفتگو با غرب به ترکیه سفر نمود.

روسیه فرصت‌طلب که هیچ تمایلی به ایجاد روابط حسنه بین ایران و غرب ندارد و موقعیت فعلی خود را در خطر می‌بیند و به درستی می‌پندارد چنانچه روابط ایران با غرب بهبود یابد دیگر نقش کشورش در سیاست خارجی ایران محلی از اعراب ندارد دست بکار شده و در اولین واکنش به تحولات مذکور، موضعی به ظاهر دلسوزانه در قبال ایران اتخاذ نمود. روز پنجشنبه گذشته گنادی گاتیلوف معاون وزارت خارجه روسیه گفت «جامعه جهانی وضع تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران را صرفا به منزله اقدامی علیه برنامه‌های هسته‌ای این کشور نخواهد دانست بلکه آن را به منزله تلاش برای ایجاد تغییرات سیاسی در داخل ایران تلقی می‌کند.» همچنین وی در ادامه سخنانش برای اینکه کشورش را حامی رژیم اسلامی ایران جلوه دهد و به عبارتی سران رژیم را قانع نماید که روسیه نگران تغییر رژیم در ایران است افزود: «گسترش تحریم‌ها علیه ایران و همچنین حملات نظامی احتمالی علیه این کشور بی‌تردید از نظر جامعه جهانی اقدامی محسوب می‌شود که هدف از آن تلاش برای تغییر رژیم در ایران است.»

 ظاهرا سخنان معاون وزارت خارجه روسیه نتوانست مقامات ایران را به حمایت روسیه دلگرم کند و واکنش مثبتی را از سوی ایران بدنبال نداشت زیرا ساعاتی پس از اعلام این موضع از سوی روسیه، علی لاریجانی در کنفرانسی مطبوعاتی در ترکیه، تاکید نمود که ایران  قصد دارد باب مذاکرات مجدد را با کشور های غربی ( پنج + یک) بگشاید.

دولت مردان روسیه که موضع گیری  خود را  با هدف ترغیب ایران  بر ادامه وضعیت  کنونی یعنی نه جنگ و نه صلح را بی تاثیر تلقی نمودند و اصرار ایران به از سرگیری مذاکرات، آب پاکی را بر دستان آنان ریخت، کارت دیگری را رو کردند.

روز جمعه دیمیتری روگزین، نماینده روسیه در ناتو و معاون نخست‌وزیر این کشور در پایان ماموریت چهار ساله‌اش در ناتو هشدار داد که این کشور هرگونه دخالت نظامی در ایران را تهدیدی علیه امنیت خود می‌داند. وی در ادامه سخنانش گفت: «اگر اتفاقی برای ایران بیفتد و این کشور درگیر اقدام نظامی شود، آن اقدام تهدیدی مستقیم برای امنیت ما خواهد بود.»

موضع دو پهلوی روسیه که از یک طرف تهدید کننده دول غربی و هشدار به آنان مبنی بر اینکه حمله نظامی به مثابه تهدید امنیت روسیه قلمداد می‌شود و از سوی دیگر حمایت ضمنی از رژیم ایران، حکایت از تمایل این کشور به ادامه وضع موجود که منافع روسیه را بطور قابل ملاحظه ای تامین می‌کند، دارد.

دیمیتری روگزین  در ادامه سخنانش قطره ای دیگراز شراب شیرین حمایت از ایران را به کام دولتمردان رژیم چکاند و گفت: «هر کشوری حق دارد هر آنچه برای تامین امنیت و راحتی خود نیاز دارد در اختیار داشته باشد» و درادامه تاکید کرد: «ایران هم چنین حقی دارد. به همین دلیل ما به تمام کسانی که درگیر این بازی هیجان‌انگیز در ارتباط با ایران شده اند، می‌گوییم آرام باشید و هنگام بحث و بررسی این موضوع جار و جنجال نکنید»

بی تردید موضع گیری اخیر روسیه در قبال ایران قبل از اینکه ناشی از حمایت این کشور از رژیم ایران باشد نشان از تمایل به تداوم وضعیت بحرانی بین ایران و غرب دارد.

به نظر می‌رسد فرصت‌طلبی‌های  روسیه  برای کسب هر چه بیشتر منافع، که بر هیچکس پوشیده نیست، این‌بار نیز همچون گذشته مقامات ایران را به گمراهی انداخته و با حرکتی نا معقول و با تکیه بر «باد»،  منافع کشور را در باتلاقی که هم اکنون در آن گرفتار است، بیشتر به اعماق فرو برد.

------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


ناشنیده‌های انقلاب: «حاکمیت ملی»؛ از سانسور قبل از انقلاب تا اختلافات بعد از انقلاب ۵۷

$
0
0
ناشنیده‌های انقلاب: «حاکمیت ملی»؛ از سانسور قبل از انقلاب تا اختلافات بعد از انقلاب ۵۷

در اردیبهشت۵۷، پنجاه و پنجمین شماره خبرنامه جبهه ملی سوم انتشار پیدا کرد. انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا نظر به اینکه رهبری آن در دست طرفداران نهضت آزادی و دکترابراهیم یزدی بود، از سرمقاله آن تحت عنوان "جای استقلال در مبارزه" که به قلم آقای بنی صدر بود(تمام ۵۶ سرمقاله خبرنامه جبهه ملی سوم به قلم بنی صدر بوده است، اما هیچ وقت مانند سرمقاله بالایی اسم نمی گذاشتند، به نام جبهه ملی سوم کار جمعی می کردند و رسم نبوده است که اسم نویسنده را ذکر کنند) و وی در آنجا از "حکومت ملی" ياد کرده بود، خوششان نیامده بود، چراکه از ديد اين دانشجويان انديشه مطرح شده در مقاله بنی صدر با حکومت اسلامی مورد نظر آقای خمينی سازگار نبود(عکس صفحه اول سرمقاله ... عکس صفحه دوم سرمقاله) .لذا به این بهانه و اینکه چرا خبرنامه لیستی از شهدای دو سال گذشته را که در آن لیست نام دو نفر از کسانی که بر ضد اسلام کوشیده اند را بعنوان شهید آورده است، طی بخشنامه شماره ۴۷ خود، مورخ ۱۵ ژوئن ۷۸ دستور منع پخش خبرنامه را در آمریکا صادر کردند، در این بخشنامه آمده است:

 

«از آنجاکه "خبرنامه" ارگان جبهه ملی سوم بیشتر از طریق اعضاء و هواخواهان انجمن پخش می شود و در شماره کنونی آن (۵۵) مشخصاً به دو مورد غیراسلامی زیر بر می خوریم؛ لذا از شما خواهش می شود که آنرا نه تنها پخش نکنید (از هر طریق، میز انجمن و غیره) بلکه در توزیع آن نیز کمک ننمائید. البته اگر مسئولین خبرنامه به هر وسیله ای آنرا پخش کردند از آن جلوگیری به عمل نیاورید.»

موارد خاص عبارتند از:

۱- در سر مقاله زیر عنوان «جای استقلال در مبارزه» کوشیده شده است که با استفاده از بعضی از قسمتهای برخی از فتاوی امام خمینی موضوع «حکومت ملی» را به صورت یک جبهه واحد در شرایط کنونی توجیه کنند. ولی گویا فراموش کرده‌اند که امام خمینی در بیانیه ها و فتواهای خویش شعار «اسلام و احکام قرآنی» و «حکومت اسلامی» را از مردم خواسته است.

۲- زیر عنوان «لیست شهدای دو سال اخیر» نام عده ای را که بهر طریق ممکن بر ضد اسلام کوشیده اند می بینیم. به خصوص نام منافقینی چون وحید افراخته و آنهم در صدر لیست و در زمانی که مجاهدین راستین خلق مجدداً اعلام موجودیت کرده اند. ولی در همین راستا نامی از مجاهدینی چون صمدیه لباف و آلادپوشها (حسن، مجتبی و فاطمه) نمی بینیم.

 و نیزامید است که در نشر و پخش نکردن کلیه مطالب و نشریاتی که با مواضع و فتاوی رهبر عالیقدر حضرت امام خمینی سازگار نیست کوشا باشید.

 با درود فراوان – برادران شما – هیات دبیران  ....تاریخ   ۱۵ ژوئن ۷۸ (پنجشنبه ۲۵ خرداد ۵۷)

 

مهندس محمد جعفری در رابطه با چند مورد و از جمله، مورد فوق و سئوالهائی که دررابطه با خبر نامه مطرح شده بود، از آقای بنی صدر توضیح خواسته بودند و ایشان طی نامه ای مختصر بدان‌ها پاسخ دادند و پاسخ مشروح را به آینده نزدیک موکول کرده بودند. در این نامه(عکس صفحه اول نامه ... عکس صفحه دوم نامه) آمده است

 

 هو


برادر مبارز گرامی            

در باره لیست کذائی هم سه نامه از برلین رسیده است که در موقع و فرصت، جواب مفصل می نویسم. اجمال قضیه اینکه این فهرست از سوریه و از همان مجرا که می شناسید( یعنی آقای محمد منتظری. ن.) رسیده است و با همان عنوان. فتوکپی آن را فردا پس فردا می فرستم. توضیحی نیز در اول ضمیمه نوشته ایم اما:

اولاً – چقدر جای تأسف است که این برادران و خواهران اینقدر باین امور جزئی و بسیار بی اهمیت، اهمیت می دهند و چرا کیش شخصیت را نمی خوانند. چرا وقتی دارند با موجودیت کشورشان بازی می کنند، آن مسائل توجهشان  را جلب نمی کند؟

ثانیاً – حتی وقتی هم سرمقاله را می خوانند با فکرشان می رود به سروقت کلمات و اصلاحات  برادری نوشته است چرا آقای خمینی می فرمایند حکومت اسلامی، خبرنامه جانبدار حکومت ملی است.

آقای عزیز اگر ملی را باز بگذاریم دیگران برایش معنای غیر اسلامی بتراشند کلاهمان پس معرکه است. مردم ایران مسلمانند و استقلال می خواهند. ملی یعنی مستفل و متکی بخواست و رای مردم.

در این سرمقاله، ما موضع آقای خمینی را با مواضع سازشکارانه داخل کشور مقابله و موضع آقای خمینی را تأیید کرده ایم و ایشان نیز در مصاحبه با لوموند همان موضع را که ما داریم، داشته اند.


ابو الحسن بنی صدر ۱۷ ژوئن ۷۸(شنبه ۲۷ خرداد ۵۷)

 

بعد از اينکه خبر صدور بخشنامه به وسيله انجمن اسلامی دانشجويان آمريکا و کانادا در اروپا مبنی برعدم نشر خبرنامه، منتشر شد، بنی صدر در واکنش به آن و در عريضه ای مشروح و عمومی خطاب به مسئولين انجمن در ۱۱ صفحه مواضع فکری و انديشگی خود را در اين باره برای هیأت مديره انجمن اسلامی آمريکا و کانادا می نويسد، در بخشی از این عریضه آمده است(از این ۱۱ صفحه فقط توانستم اصل ۲ صفحه را بیابم):


این عریضه خصوصی نیست:

 هو

 هیأت مدیره محترم انجمن های اسلامی و مسئولین و اعضاء واحدهای انجمن اسلامی در آمریکا

 امروز اطلاع رسید که شما طی بخشنامه ای پخش خبرنامه را ممنوع کرده اید و این بدو دلیل:

۱- در سرمقاله با حکومت اسلامی مخالفت شده است:

«کوشیده شده با استفاده از بعضی قسمتهای برخی از فتاوی امام خمینی، موضوع (حکومت ملی) را بصورت لزوم یک جبهه واحد در شرایط کنونی توجیه کند....»

۲- در فهرست کشته شدگان نام دو تن آمده است که از دین خود بیرون رفته بوده‌اند.


کار شما مخالف صریح و آشکار با حکومت اسلامی دارد و این بدو دلیل:

 اول: اساس حکومت اسلامی را مبارزه با سانسور تشکیل می دهد که فرمود: بشارت باد بکسانی که قول ها را می شنوند و بهترین آنها را بر می گزینند. این همان کار است که در صدر اسلام با علی (ع) کردند. آیا شما فکر نمی کنید که با بهانه قرار دادن این عنوان مجعول و دستور سانسور صادر کردن، دردل همه نسبت بماهیت حکومت اسلامی بیم و خوف عظیم بوجود می آورد و هنوز هیچ نشده همه را از آن می رمانید؟ پس فرق این حکومت با حکومت شاه در چیست؟ مگر سانسورخوب و سانسور بد وجود دارد؟ متأسفانه چند سال است که سانسور بر انجمنهای آمریکا حاکم گشته است و اولین قدم برای استقرار حکومت اسلامی شکستن این سانسور است.

دوم – دستور دینی ما امر بمعروف و نهی از منکر است "یعنی بر شما بود که پیش ازاقدام، امر بمعروف می کردید: باین ترتیب که ابتدا توضیح می خواستید. اگر جواب کافی نمی شد امر بمعروف میکردید و اگر مؤثر نمی شد، نهی از منکر می کردید و اگر باز مؤثر نمی شد، بخشنامه صادر می کردید (مطابق با فتاوی آقای خمینی).

آن حکومت اسلامی که شعارش را می دهید، حکومتی نیست که بدون سئوال و جواب حکم تکفیر صادر کند و باجرا بگذارد. خود انصاف بدهید، فرق این حکومت – که تازه قوه اجرائی هم ندارد و الا معلوم نبود باین مقدار اکتفا کند _ با حکومتهای موجود چیست؟

 سوم – در کجای آن مقاله، موضوع «حکومت ملی» را بصورت لزوم جبهه واحد در شرایط کنونی توجیه شده است؟ و اصلاً معنی این جمله چیست؟ چگونه می توان موضوع «حکومت ملی» (شعار) را بصورت ضرورت یک جبهه (سازمان) توجیه کرد؟ تناقض حکومت ملی با اسلام چیست؟ اگر بنظر شما تناقض دارد آیا بهتر نبود بجای دستور منع توزیع، همان تناقض را شرح میکردید و یک نسخه از نظر خود را نیز میفرستادید در همان روزنامه مورد بحث قرار می گرفت؟ کدامیک از این دو روش اسلامی است؟ شما که تا این حد خود را نسبت بفتاوی «حضرت امام خمینی» متعصب نشان می دهید چطور در اعلامیه ها و خطابه های ایشان توجه نکرده اید که ایشان «اسلامی و ملی» را با هم می آورند؟ آیا این موقع، موقع صدور اینگونه بخشنامه ها است؟ با این روش چه کسی باور خواهد کرد ما چشم انداز دیگری بجامعه عرضه می کنیم ؟ آیا مردم زیر بار حکومت اسلامی که ملی نباشد می روند؟

ابو الحسن بنی صدر

 

آنچه که از این دعوا می شود نتیجه گرفت این است که آقای بنی صدر در پی استقرار حاکمیت ملی(ملی یعنی مستفل و متکی بخواست و رای مردم) بودند و برای آن قلم و قدم می زدند، خمینی در پاریس نیز این بیان را پذیرفت و مردم نیز از این بیان استقبال کردند و انقلاب شد، پیش نویس قانون اساسی که به قلم بنی صدر می باشد براساس همین اصل حاکمیت ملی نوشته شده بود، بنی صدر و سایرین چون مرجع را متعهد به قول خود می دانستند خمینی را قبل از انقلاب نیازمودند، خمینی بعد از انقلاب از حاکمیت اسلام و ولایت فقیه دفاع کرد ولی بنی صدر کسی بود که در مجلس خبرگان با ۹ دلیل با ولایت فقیه مخالفت نمود، تنها کسی هم بود که در روز ۲۳ مهر ۱۳۵۸ در مجلس خبرگان قانون اساسی با شرط اسلام برای ریاست جمهوری مخالفت کرد(سند این اقدام بنی صدر بزودی منتشر خواهد شد) و گفت که یک مارکسیست هم باید بتواند در صورت بدست آوردن آرای مردم، حکومت کند و با ایدئولوژیک شدن دولت مخالفت کرد، این دو مخالفت بنی صدر با همراهی سایر اعضای این مجلس همراه نشد و شکست خورد و کاری که توانستند بکنند این شد که اختیارات اجرایی ولی فقیه را بکاهند و بیشتر حالت نظارتی به او بدهند تا کسی که چندین اختیار مطلقه(در پیشنهاد حسن آیت برای ولی فقیه ۱۶ اختیار مطلقه در نظر گرفته شده بود) دارد. 

در ادامه این تضاد، بنی صدر در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری در بیمارستان قلب تهران در سخنرانی ای که سانسور شد، گفت: "حاکمیت با مردم است"، حمید احمدی مشاور عالی فرمانده نیروی دریایی در سالهای ۶۱-۱۳۵۸ که خود در این مراسم حاضر بوده است، ضمن تائید این سخن تاریخی بنی صدر در آن مراسم در کتاب درس تجربه(ص ۲۵۶) از او می پرسد(عکس متن این پرسش و پاسخ). بنی صدر در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰ برای خروج از بحران و دوگانگی موجود در کشور(آیت الله بهشتی در نامه محرمانه خود به آقای خمینی در ۲۲ اسفند ۱۳۵۹ از دوگانگی گله می کند و خواستار یکدست شدن مسئولان سازمانهای لشگری و کشوری می شود.) براساس اصل ۵۹ قانون اساسی تقاضای یرفراندم می کند و عنوان می کند: «سالمترین راه بدون بحران این است که همه موافقت بکنند به مردم مراجعه کنیم و با آرای عمومی آنچه باید بشود، بشود.»

 

این رفراندم می باید توسط مجلس رسیدگی  می شد ولی چون خمینی از اینکه عوامل حزب جمهوری در این رفراندم شکست بخورند مطمئن بود، خود وارد عمل شد و بطور رسمی از آنها حمایت کرد، ، خمینی در سخنرانی خود در ۶ خرداد ۱۳۶۰ گفت: «آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می‌کنم اگر همه ملت هم موافق باشند، من مخالفت می کنم.» این سخنرانی با واکنش تند بنی صدر مواجه شد که در نامه اش به خمینی در ۶ خرداد ۱۳۶۰ مشاهده می شود: «نامه تاریخی بنی صدر به خمینی در ۶ خرداد ۱۳۶۰: آن‌چه فرمودید، براى مجلس و جمهورى مرگ آور بود،کشور را هر طور می‌خواهید اداره کنید، این‌جانب زیربار ننگ شرکت در نابودى ایران نمی روم.»

 

سرانجام با آوردن نیروهای سپاه و چماقدارهای لباس شخصی تجمع مردم در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد ۱۳۶۰(خصوصا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰) به خشونت گرایید و آخرین پرده از استقرار استبداد با حذف بنی صدر کلید خورد، جالب آنکه خمینی در ضدیت با مصدق سخن گفت و لباس شخصی ها چنین شعارهایی سر دادند:

 

حالا که رهبرت مصدق شده، رای مارو پس بده!

 

حال آنکه بنی صدر مصدقی بود و مصدقی ماند و این خمینی بود که تظاهر کرده بود به خط ربط و مصدقی یعنی «استقلال و آزادی و حکومت ملی» گرایش یافته است، بجز اسنادی که در این باره هست، عکس زیر خیلی زیبا این سازگاری خمینی را با خط مصدقی نشان می‌دهد.

 

آنچه که از این تجربه نسل من می تواند بیاموزد، این است که آنهایی که در خط «استقلال، آزادی و حاکمیت ملی» کوشیده‌اند را شناسایی کند، به آنها اعتماد کند ولی از به چالش کشیدن آنها ابایی نداشته باشد. آنهایی که در این خط و ربط نبوده‌اند، در رژیم بوده‌اند یا در خط و ربط حاکمیت استبدادی بودند و خط و ربط «استقلال، آزادی و حاکمیت ملی» را پذیرفته‌اند را همواره زیر ذره بین ببرند، آنها را بیازمایند و از به چالش کشیدن قبل از رفتن استبداد مذهبی کنونی نهراسند، نگذارند «چماق اتحاد»، آنها را ساکت کند، این افراد می توانند خمینی دیگری شوند و استبدادی در لباس جدید را در ایران مستقر کنند، می‌باید هشیار بود.

چند نمونه از قانون‌شکنی‌های «امام راحل» در نامه سرداران سپاه

$
0
0
چند نمونه از قانون‌شکنی‌های «امام راحل» در نامه سرداران سپاه

جمعی از سرداران سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با نگارش نامه‌ای خطاب به حسین علایی، نسبت به مواضع اخیر وی انتقاد کردند.

حسین علایی از فرماندهان سابق سپاه در یادداشتی سراسر کنایه‌‌آمیز موارد نقض حقوق بشر و قانون‌شکنی‌های علی خامنه‌ای را به وی گوش‌زد کرده بود و تلویحا گفته بود که اگر به تصحیح رفتارهای خود اهتمام نورزد به سرنوشت شاه سابق ایران دچار خواهد شد.

از سوی مقابل، این دوازده سردار سپاه که از طرفداران رهبر جمهوری اسلامی هستند، در نامه‌شان به علایی سعی کردند که ثابت کنند که موارد ذکر شده در یادداشت حسین علایی قانون‌شکنی نبوده و «امام راحل» نیز در برهه‌هایی چنین رفتارهایی را انجام داده است.

سرداران سپاه با ذکر این موارد ناخواسته به قانون‌شکنی‌ها و موارد نقض حقوق بشر از سوی خمینی اشاره کرده‌اند.

سرداران سپاه نوشته‌اند: «بیا با هم به گذشته سفر کنیم و با هم دهه اول انقلاب و با خمینی بودن را در خاطرمان مرور کنیم.»

این فرمانده‌هان سپاه به عنوان نمونه سرکوب جبهه ملی و ملی‌گراها را از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ذکر کرده‌اند و گفته‌اند که سران ملی مذهبی قصد داشتند «اردوکشی خیابانی علیه انقلاب اسلامی» کنند.

نتیجه‌ای که از این بخش نامه سردارن می‌توان گرفت این است که همانطور که خمینی تظاهرات‌های اعتراضی را سرکوب می‌کرد پس خامنه‌ای نیز مجاز است اعتراضات را سرکوب کند.

در نامه سرداران سپاه همچنین به حصر غیرقانونی آیت‌الله شریعتمداری از سوی خمینی نیز اشاره و نوشته شده است: «آیا نیش قلم بر صفحه دل امام نشاندیم که چرا حامی کودتای نوژه را که عمری در کسوت مرجعیت به سر برده است حصر خانگی کرده‌ای؟»

در این نامه عزل آیت‌الله منتظری از سوی خمینی نیز موجه دانسته شده است.

همچنین سرداران سپاه، سرکوب هواداران سازمان مجاهدین خلق در زمان خمینی را یادآور شده‌ و گفته‌اند از خمینی نپرسیدند که چرا آنها را «از خود رانده‌ای؟»

سرداران سپاه در نامه خود نتیجه‌گیری کرده‌اند که چون در آن زمان به خاطر «پشتیبانی از ولایت فقیه» در مقابل این رفتارهای خمینی اعتراضی نکردند، اکنون نیز باید از رفتارهای مشابه خامنه‌ای حمایت کنند.

هر نوع عملیات تروریستی از سوی هر کسی محکوم است، حتی شما آقای عزیز!

$
0
0
هر نوع عملیات تروریستی از سوی هر کسی محکوم است، حتی شما آقای عزیز!

ما بالذات، طرفدار خشونت نیستیم. اگر کسی با این مساله مشکلی دارد، خب، مشکل خودش است. اگر خشونت خوب است، پس لابد ناجی افسانه‌ای خشونت‌طلبان داخلی «استاد تمساح» را باید بگذارند روی سر و حلوا حلوا کنند. خشونت، خشونت می‌آفریند. اما گویا خشنوت‌طلبان داخلی هر از گاهی به دنبال انتقام و استفاده از فرصت برای بازگشت به گفتمان ترور دوران طلایی «امام راحل» و دوره «سازندگی» می‌گردند.

جهت باز کردن چشمان دوستان عزیزی که بازگشت به دوران طلایی و سازندگی را بهترین راه حل برای کشور می‌خوانند، باید یادآوری کنم که منتقدان بسیاری در خارج از کشور، از سوی ماموران دولت‌ در خارج از ایران ترور شده‌اند. عیان شدن بخشی از ترورهای دوران سازندگی را عملا مدیون یاران خاتمی هستیم، که البته از عیان شدن ترورهای دوران آیت‌الله خمینی راضی نبودند و همکاران روزنامه‌نگار افشاگر، توجه چندانی به «دوران طلایی امام راحل» نکردند.

جمهوری اسلامی ایران با «خشونت» زنده است. جنگ، ناجی آیت الله خمینی بود. «خشونت‌ورزی» گروه‌های سیاسی مسلح، بهانه لازم را برای حذف منتقدان به حاکمان نظام داد.

اما سوال جدی‌تر! از کجا معلوم که جمهوری اسلامی برای اثبات قربانی ترور بودن، خود دست به قتل کارشناسان رده پایین «هسته‌ای» نزند؟ هستند کارشناسانی که با بدبینی به ترورهای چند سال اخیر نگاه کرده‌اند. مگر استاد دانشکده فیزیک دانشگاه تهران، کارشناس هسته‌ای بود؟ مگر او یکی از طرفداران میرحسین موسوی نبود؟ اهمیت قتل یک استاد فیزیک نامربوط به پروژه‌ هسته‌ای برای رقبای جمهوری اسلامی در منطقه و کشورهای نگران برنامه هسته‌ای-نظامی ایران چقدر است؟ مگر حکومتی  که برای جان و اندیشه شهروندانش ارزشی قائل نیست، نمی‌تواند دست به هر کاری بزند؟ اینقدر فضا گل‌آلود است که نمی‌توان با اطمینان گفت چه کسی عامل ترور است و تنها می‌تواند حدس زد.

یک دوست کارشناس آمریکایی به من می‌گفت که وقتی در مذاکره بسته می‌شود، کسانی که حذف را چاره کار می‌بینند قدرت پیدا می‌کنند و حرف‌شان طرفدار پیدا می‌کند...

منطق حذف متاسفانه فضا را گل‌آلود می‌کند.

جمهوری اسلامی طرفدار جدی «گل‌آلود» شدن آب است. می‌خواهد فضا شفاف نباشد. خشونت، و زبان خشونت و اندیشه خشونت‌ورز، تاریخ کشورمان را کثیف کرده. ممکن است دوستانی با نگاهی جانبدارانه، دوران طلایی و سازندگی را آرمانی بخوانند. از نگاه نگارنده، دوران خمینی و سازندگی در «فاضلآب» غرق بود و خاتمی تلاشش را کرد که لا اقل از نظر سطحی، همه چیز را تمیز کند یا حتی تمیز جلوه دهد. اما مگر می‌توان نظامی غرقه در فاضلاب را که درونش هم گندیده، با ظاهرسازی تمیز کرد؟ به گمانم نمی‌شود!

رسیدن به آزادی و دموکراسی، هزینه دارد، اما به عقیده ما، خشونت ورزیدن چاره کار نیست.

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

 

--------------

مطلب اخیر اندرو سولیوان

آیا اجازه خواهیم داد جمهوری اسلامی فاحشه شرق شود؟

$
0
0
آیا اجازه خواهیم داد جمهوری اسلامی فاحشه شرق شود؟


سئوال ساده و در عین حال ترسناکی است.  شک ندارم که خیلی از دوستان پاسخ را در ذهن خودشان با خواندن تیتر داده‌اند، به این شرح‌ که «خواهد شد» یعنی چه، جمهوری اسلامی همین الانش هم فاحشه شرق است. شاید تعبیر روابط کنونی جمهوری اسلامی با روسیه و چین چندان از استعاره فاحشگی دور نباشد، اما واقعیت این است که دور نمایی که در افق از طبیعت این روابط، بخصوص با چین در مقابل داریم آنچنان درد آور و چندش انگیز است که در مقابلش آنچه تاکنون بین ایران و روسیه یا چین اتفاق افتاده به یک دوستی محبت آمیز شبیه می‌شود.


گمان نمی‌کنم نیاز به تحلیل و تعبیر چندانی باشد برای تصویر کردن خطری که اشاره شد، چرا اخبار متاسفانه به اندازه کافی گویا و روشن هستند. پس  اجازه بدهید تنها چند «نقطه» ساده را از میان اخبار همین چند روزه کنار هم بچینم و در ذهنمان آنها را به هم وصل کنیم: 

نقطه اول:‌ چینی‌ها  تقاضای غرب برای پیوستن  به تحریم نفت ایران را رد کردند (واشنگتن پست)

نقطه دوم:  چینی‌ها بدون هیچ توضیحی میزان خرید نفت خود از جمهوری اسلامی را شدیدا کاهش دادند (رویترز)

نقطه سوم:  نخست وزیر چین برای اولین بار در تاریخ معاصر چین به کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس سفر می‌کند (فرانس پرس)

نقطه چهارم:  مسوولان چینی به جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند که بهای نفت ایران «گران» است و با توجه به مشکلات موجود در بازار فروش نفت ایران، جمهوری اسلامی بایستی برای آنها تخفیفاتی قائل شود (سی ان ان)

نقطه پنجم: ایران  نفت را به قیمت ارزانتر به چین میفروشد (بیزنس ویک)


همان‌طور که گفتم، تصویر حاصل از وصل کردن همین چند نقطه ساده بسیار روشن است وبی نیاز از تعبیر و تفسیر. اما سئوال نگران کننده‌ای که با مشاهده این وضعیت  قابل پیشبینی به ذهن میآید و می‌خواستم با شما مطرح کنم این است که این روند حقیقتا تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟  و پاسخ این سئوال، لااقل آن‌طوری که من گمانش می‌کنم، باید هر دل‌سوز ایرانی را به وحشت بیاندازد، چرا که جمهوری اسلامی از یک سو طی  تاریخ سی‌ساله خودش نشان داده است که عملا  در راه حفظ  وجود خود قائل به هیچ حدود اخلاقی عرفی نیست،  و از سوی دیگر پایه گذار و دیگر مسئولان آن نیزبارها  به صراحت اعلام کرده‌اند  که حتی واجبات شرعی نیز در مقابل حفظ حیات جمهوری اسلامی میتوانند زیر پا نهاده شوند، چه برسد به دیگر امور.  به عبارت دیگر، اگر جمهوری اسلامی امروز خودفروشی و سپردن تمام ثروت‌های کشور به چین را بهای لازم برای بقای خود تشخیص دهد (که واضح است چنین خواهد بود)،  از فاحشه‌گی و «رفتن تا آخر خط» برای چینی ها ابایی نخواهد داشت. غم انگیز اما اینجاست که این «بدنی» که جمهوری اسلامی در خیابان سیاست و اقتصاد به فروش گذاشته مام وطن ماست، و در نهایت این بر شانه ما مردم ایران می‌ماند که مقابل آینه بایستیم و صادقانه از خودمان  بپرسیم آیا به این حکومت خودفروش اجازه خواهیم داد مادرمان را هم بفروشد؟


------------
‎مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 

دوازده نفر امروز در شیراز اعدام شدند

$
0
0
دوازده نفر امروز در شیراز اعدام شدند

به گزارش مهر، از این افراد هفت نفر قاچاقچی مواد مخدر در زندان شیراز و پنج نفر نیز در ملاء عام اعدام شدند.

اتهام پنج نفر دیگر نیز آدم‌ربایی، تجاوز به عنف، قتل و سرقت مسلحانه بوده است.

این در حالی است که روز ۱۵ دی، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران برای اولین بار فهرست اسامی ۱۰۱ قربانی اعدام‌های مخفیانه در زندان وکیل‌آباد مشهد را منتشر کرد.

شیرین عبادی در این باره گفته است: «بسیاری از این اعدام‌ها در اتاق‌های دربسته و بدون دخالت وکیل و اطلاع خانواده و دسترسی به یک دادرسی عادلانه صورت می‌گیرد.»

 

Viewing all 1413 articles
Browse latest View live