Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all 1413 articles
Browse latest View live

تعطیلی خانه سینما، زندگی پس از مرگ سینماگران را هم مختل کرد!

$
0
0
تعطیلی خانه سینما، زندگی پس از مرگ سینماگران را هم مختل کرد!

در نبود خانه سینما به نظر می‌رسد، سینماگران پس از «مرگ» هم مشکل پیدا کرده‌اند.

بر اساس اخبار منتشر شده، امكان تشييع جنازه و دفن عبداالله بوتيمار، بازیگر تئاتر و سینما، فعلا مقدور نيست.

بوتيمار كه بامداد چهارشنبه درگذشته است در تهران كسي را ندارد و تنها فرزندش هم در آلمان به سر مي‌برد.

دوستان بوتيمار در انتظار اجازه وي براي دفن پدرش هستند و احتمال دارد اين موضوع تا دوشنبه آينده طول بكشد.

همچنین اجازه دفن بوتيمار در قطعه هنرمندان در بهشت زهرا صادر نشده است.

خانه سینما در چنین مواقعی به امور کفن و دفن هنرمندان رسیدگی می‌کرد.

حمید فرخ‌نژاد، بازیگر سینما، چند روز پیش بااشاره به انحلال خانه سینما گفته بود «سینماگران فعلا نمیرند».

 


یک ترور صبحگاهی دیگر توسط موتورسواران سحرخیز!

$
0
0
یک ترور صبحگاهی دیگر توسط موتورسواران سحرخیز!

یک گروه از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی در شهر خرم‌آباد که در ساعات اولیه صبح شنبه عازم محل کار بودند توسط دو نفر موتورسوار هدف گلوله قرار گرفتند.

در جریان این حادثه ستوان یکم «رضا علی پیمانی» چهل و سه ساله از نیروهای ارتش کشته و یک نفر دیگر به نام «سعید بیرانوند» مجروح شد.

این ترور ساعت شش و سی دقیقه صبح امروز در محله کوی ارتش صورت گرفته است. 

جزییات بیشتری از این ترور منتشر نشده است.

پیشتر نیز، روز چهارشنبه ۲۱ دی، در انفجار یک بمب که حدود ساعت ۸:۳۰ دقیقه بامداد در تهران روی داد، فردی به نام مصطفی احمدی روشن کشته شد.

این بمب را یک موتورسوار به ماشین مصطفی احمدی روشن چسبانده بود.

 

همچنین سال گذشته مسعود علی‌محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران بود در بامداد ۲۲ دی ۱۳۸۸ هنگام بیرون آمدن از منزلش بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد.

 

 

روزی که گوگل و ویکیپدیا «سیاه پوش» شدند

$
0
0
روزی که گوگل و ویکیپدیا «سیاه پوش» شدند

 

درواکنش به اقدامات کنگره امریکا در تصویب دو طرح مبارزه با تکثیر غیر مجاز محصولات دیجیتالی، وب سایت ویکیپدیا یک روز از دسترس خارج شد و گوگل نیز لوگوی خود را به رنگ سیاه در آورد. هواداران آزادی بیان معتقدند تصویب این طرح‌ها به سانسور جنبه‌ای قانونی خواهد بخشید. 

 

چهارشنبه کاربرانی که به وب سایت انگلیسی ویکیپدیا مراجعه می‌کردند با صفحه سیاهی مواجه می‌شدند که این پیغام بر روی آن نقش بسته بود: «دنیایی را بدون دانش آزاد تصور کنید!» ویکیپدیا همچنین نوشته بود: «بیش از ۱۰ سال، میلیون‌ها ساعت وقت گذاشته‌ایم تا بزرگ‌ترین دانش‌نامه تاریخ بشر را گردآوری کنیم. اکنون، کنگره آمریکا در پی وضع قانونی‌ست که می‌تواند به صورت مهلکی به اینترنت آزاد آسیب زند.» ویکیپدیا با بیش از بیست میلیون مقاله در حال حاضر بزرگ‌ترین دانشنامه جهان است. 

 

همچنین در همین روز گوگل لوگوی خود را با تصویری سیاه پوشانده بود و نوشته بود: «به کنگره بگویید: لطفاً وب را سانسور نکن!» 

 

این اعتراضات عکس‌العملی است به قانون توقف سرقت آنلاین (SOPA) و قانون محافظت از IP یا PIPA، دو قانونی که طرح آن‌ها با هدف متوقف کردن سرقتهای آنلاین به کنگره امریکا ارائه شده‌اند. ارایه کنندگان این طرح از آن به عنوان راهی برای حفظ قانون کپی رایت نام می‌برند. 

 

این در حالی است که مخالفان از جمله شرکت‌های بزرگ اینترنتی مانند گوگل، ویکیپدیا، موزیلا، تویی‌تر، یاهو،‌ای بی‌و … در نامه‌ای به نمایندگان کنگره گفته‌اند: «ما نگران این هستیم که این مقررات یک مخاطره جدی برای پیشینه‌ی کاری و رفتاری در نو آوری، کار آفرینی و امنیت سایبری ما باشد.» 

 

گزارش شده است که پیش از اقدامات غول‌های اینترنتی طرح سوپا در کنگره آمریکا ۸۰ حامی و ۳۱ مخالف داشته٬ اما اکنون تعداد حامیان به ۶۵ و تعداد مخالفان به ۱۰۱ نفر رسیده است. 

این نامه در شرایطی منتشر شد که تنها یک روز بعد پلیس آمریکا با همکاری پلیس نیوزلند مدیران یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های اشتراک گذاری فایل به نام «مگا آپلود» را به جرم نقض قانون کپی رایت و پولشویی بازداشت کرد. 

دستگیر شده اصلی این پرونده، کیم اشمیتس٬ بنیان‌گذار مگا آپلود است که یکی از مشهور‌ترین هکرهای دنیا و معروف به کیم دات کم است. کیم اشمیتس ۳۷ ساله، آلمانی‌تبار و ساکن هنگ‌کنگ و نیوزیلند است. اعلام شده است در سال ۲۰۱۰ اشمیتس بیش از ۴۲ میلیون دلار درآمد از این راه به دست آورده است. 

مگا آپلود که اکنون تعطیل شده، بزرگ‌ترین سایت اشتراک گذاری اینترنتی است که بیش از ۱۵۰ میلیون عضو دارد و در روز بیش از ۵۰ میلیون بار از آن بازدید می‌شود. پلیس فدرال می‌گوید که این وب سایت بیش از ۵۰۰ میلیون دلار به شرکت‌های تولید سرگرمی و رسانه آسیب وارد کرده. 

 

دستگیری اشمیتس موج بزرگی از حملات اینترنتی هکر‌ها به سایت‌های دولتی امریکا را در پی داشته است. حملاتی که گروه هکرهای نا‌شناس اعلام کرده با شدت بیشتری ادامه خواهد داشت. 

آنچه آشکار است همچنان این جدال میان دولت و کنگره آمریکا و قوانین کپی رایت ادامه خواهد دشت. اقداماتی که از یک سو مورد حمایت شرکت‌های تولید نرم افزار، موسیقی و فیلم و غیره است و از طرف دیگر موج بزرگی از نگرانی را برای طرفداران آزادی بیان به همراه داشته است.

 

از عالمتاج تا قمر؛ از فروغ تا گلشيفته

$
0
0
از عالمتاج تا قمر؛ از فروغ تا گلشيفته


براي پي بردن به اين مشكل تاريخي‌، كه چرا در خلال هزار و چهارصد سال گذشته، تعداد فرودهاي تاريخي‌مان‌ بسيار بيشتر از فرازها بوده‌است، راهي به غير از مرور تاريخ نداريم.  مردان و زنان تاريخ‌ساز، در لحظه‌اي كه حركتي را مي‌آفرينند، شايد ندانند كه ابعاد آن در آيندة نسلهاي بعد، چقدر گسترده و دوران‌ساز خواهد بود و پر واضح است كه تنها گذر زمان مي‌تواند درستي و نادرستي تصميمات آنان را مشخص كند.


از آنجا كه قدرت تصميم‌گيري سياسي - به خصوص پس از حملة اعراب-  به كلي به دست مردان افتاد، شايد سخني گزاف نباشد كه بگوييم اغلب فرودها و سقوط‌هاي تاريخيِ اين هزار و چهارصد سال، به دست مردان شكل گرفته است. اما اگر به اندك فرازهاي تاريخ معاصر كشورمان نگاهي بياندازيم، درايت و شهامت زنان تاريخ‌ساز بسيار خودنمايي مي‌كند. به عنوان مثال در كتب و مقالات بسياري كه دربارة تاريخ معاصر ايران نگاشته شده، آنجا كه به پديدة كشف حجاب اشاره مي‌شود، اغلب اين تصميم رضا‌شاه پهلوي را الگوبرداري از تركيه يا از سرِ ديكتاتور مآبي مي‌دانند، اما چه كسي مي‌تواند انكار كند كه در همان زمان، زناني بوده‌اند كه با نمايش درايت و توانايي‌هايشان شاه را به سوي چنين تصميمي سوق داده‌اند. رضا شاه پهلوی در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ زمانيكه کشف حجاب را رسما اعلام مي‌کرد، در مراسمی که در جشن پایان تحصیلی دختران، در دانش سرای مقدماتی تهران برگزار شد، سخنانش را چنین آغاز كرد:


 «بی نهایت مسرورم که می‌بینم خانم‌ها در نتیجة دانایی و معرفت، به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی برده­‌اند...»


جملاتِ آغازينِ سخنراني، نشان مي‌دهد كه رضا‌شاه پهلوي از خواست زناني پيروي مي‌كرد كه از ابتداي جنبش مشروطه، به هر وسيله‌اي براي حضور در عرصه‌هاي علمي و هنري و سياسي و فرهنگي كشور تمايل خود را اعلام كرده بودند و شاه به موقع صداي آنان را شنيد و به كمكشان شتافت.


به عنوان نمونه، خانم عالمتاج قائم مقامي- نبيرة ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزير دورة قاجار- شاعري بود كه در سال ۱۲۶۲ در فراهان به دنيا آمد كه در زمان فرمان كشف حجاب، شاعري جوان و نوپا نبوده است. او در آن زمان پنجاه‌و‌ دو سال از عمرش گذشته و دوران مشروطه را تجربه كرده بود. شايد بتوان او را اولين بانوي معترض به نابرابري‌هاي جنسي و به قول امروزي‌ها شاعر فمنيست ايراني به شمار آورد كه گفت:


قيد عفت قيد سنت قيد شرع و قيد عرف


زينت پاي زن است از بهر پاي مرد نيست


همچنين در جايي ديگر مي‌گويد:


مرد اگر مجنون شود از شور عشق زن رواست


زانکه او مرد است و کارش برتر از چون و چراست


لیک گر اندک هوایی در سر زن راه یافت


قتل او شرعاً هم ار جایز نشد، عرفاً رواست


بر برادر، بر پدر، بر شوست رجم او، از آنک


عشق دختر، عشق زن، بر مرد نامحرم خطاست


به عنوان نمونه‌اي ديگر، در سال  ۱۳۰۳ يعني يازده سال پيش از فرمان كشف حجاب، قمر‌الملوك وزيري نخستين كنسرت خود را- آنهم بي‌حجاب-  بر صحنه برد و فرداي آن روز، به دليل همين بي‌پروايي، مورد توبيخ نظميه قرار گرفت و از او تعهد گرفتند تا ديگر بي‌حجاب كنسرت اجرا نكند. اين نشان مي‌دهد كه او پيش از اين با مقاومت‌هايش جامعه را با آواز خواندنِ زنان آشتي داده بود ولي هنوز موضوع بي‌حجابي موردي بود كه زنان بايد در راهش تاوان مي‌دادند.


پس از فرمان كشف حجاب، پروين اعتصامي به عنوان نمونة زناني كه از نابرابري موجود رنج مي‌بردند در اشعاري سرود:


زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود         


پیـشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشانی نبود


زندگی و ‌مرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت          


زن چه بود آن روزها، گر زان که زندانی نبود


کس چو زن، اندر سیاهی قرنها منـــزل نکرد          


کس چو زن، در معبد سالوس قربانی نبود


در عدالتخانه‌ی انصاف، زن شاهد نداشت         


در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود


دادخواهی‌های زن می‌ماند عمری بی‌جواب         


آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود ...


و در ادامه در انتهاي همين شعر مي‌سرايد:


خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار       


ورنه در این کارِ سخت امید آسانی نبود


شه‌ نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی، ‌ناخدای    


ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود


باید این انوار را پروین به چشم عقل دید     


مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود


اين سرودة پروين اعتصامي نمونه‌اي بارز براي آن دسته از تاريخدانانِ مغرض است كه مدعي هستند فرمان كشف حجاب، فرماني خودسرانه و بي‌توجه به اجتماع بوده است. پروين نمونة زناني است كه در همان دوران از اين نابرابري به ستوه آمده بودند و - به قول خودش - نگاه ابزاري و دينيِ  سالوسان مذهبي به زنان را برنمي‌تافتند و رهايي از آن گرفتاريِ تاريخي را – آنهم يك شبه- در خواب هم نمي‌ديدند. براي همين بود كه وي– كه حتي رژيم اسلامي هم نتوانست او را جيره‌خوار دربار بنامد-   شاه را براي چنين تصميم شجاعانه‌اي مدح كرده است.


اما سلسلة حركت‌هاي تساوي‌جويانه و آزادي‌خواهانة زنان پس از كشف حجاب، گسسته و رها نشد؛ بلكه با شتاب و ابعادي گسترده‌تر در عرصه‌هاي زندگي و حتي هنري ادامه يافت. اگرچه بسياري از بي‌هنران و حتي روشنفكرانِ زير نفوذ مذهبيون، غافل از جنبه‌هاي هنري و فرماليستي، اجراي نمايش عريان در جشن هنر شيراز را حركتي زشت و نكوهيده قلمداد كردند،‌ اما نبايد به لجن پاكني‌هاي آنان تن دهيم و همچنين نبايد فراموش كنيم كه در اجراي شجاعانة آن نيز پاي زناني شجاع در ميان بوده ‌است؛ بازيگرانِ آن نمايش و فرح ديبا به عنوان مسئول برگزار كنندة مراسم.


همزمان، در زماني‌كه همه تصور مي‌كردند حال كه كتاب‌هاي سارتر را خوانده‌اند، پس حتماً روشنفكر هم شده‌اند، فروغ فرخزاد درخشيد و خط بطلان بر اين خيال واهي كشيد. او برگي به همة برگ‌هاي زنان پيش از خود افزود و به انسان‌هايي كه هنوز چشم‌هاشان خيره به پله‌هاي غرفه‌هاي عاج در بهشت باز مانده بود و پرواي دوزخ داشتند و هنوز افسانة آخرت همچنان آنان را به سوي سر به سجاده نهادن مي‌كشاند، هشدار داد تا دست از خرافه‌هاي مذهبي  بردارند و به آزاديِ تن و ذهن روي آورند. فروغ خطاب به آنان سرود:


چه گريزيت زمن؟  چه شتابيت به راه؟


به كه خواهي بردن، در شبي اين همه تاريك، پناه


مرمرين پلة آن غرفة عاج، اي دريغا كه زما بس دور است


لحظه‌ها را درياب، چشم فردا كور است


نه چراغي‌است كه از دور نمايان است


شايد آن نقطة نوراني، چشم گرگان بيابان است!


و در ادامه مي‌سرايد:


مِي فرو مانده به جام، سر به سجاده نهادن تا كي؟


او در اينجاست نهان، مي‌درخشد در مِي.


گر به هم آويزيم، ما دو سرگشتة تنها چون موج


به پناهي كه تو مي‌جويي خواهيم رسيد، اندرآن لحظة جادوييِ اوج


در آن روزها اين شعر فروغ، دست كمي از عريان شدن در انظار نداشت. فروغ در قالب هنرش و با واژه‌هايش اين عرياني را به نمايش گذاشت. با همين سروده‌ها بود كه فروغ، حتي بين شعرا و روشنفكراني كه سارتر و نيچه را هم خوانده‌ بودند، جايي نداشت و اغلبِ آنها- كه بسيار هم خود را آوانگارد و پيشرو مي‌دانستند- فروغ را طرد كردند و اين موضوع، حكايت از  واقعيتي تلخ داشت كه آن تلاشِ تساوي جويانه، هنوز به مقاومت و جانفشانيِ بيشتر نياز دارد. تأسف‌ بار تر آنكه با وجود اينكه فروغ هشدار داده بود:


«شايد آن نقطة نوراني، چشم گرگان بيابان است!»


اما شوربختانه بازهم جامعه و حتي اغلب شعرا و نويسندگانِ هم دورانِ فروغ از فشار پنبه‌ها، گوشهايشان آزرده نمي‌شد و سرانجام در سال ۵۷، باغي پر از گلِ كاغذين روييد كه به هيچ كجايش نمي‌شد حتي قباي ژنده‌اي آويخت. اما دريغ كه صدايي را كه رضا شاه به درايت شنيد و با شهامت در جبران اين نابرابري كوشيد، ۴۳ سال بعد در انقلاب اسلامي، ناشنيده گرفته شد و زن را دوباره به قعر دوران طلايي صدر اسلام فرستادند.


در اينجا باز هم بد نيست كه اين جمله را دوباره تكرار كنم كه تنها گذر زمان درستي و نادرستيِ حركت‌هاي مردان و زنان تاريخ‌ساز را نشان مي‌دهد. گذر زمان نشان داد كه عالمتاج و قمر و رضا‌شاه و پروين و فروغ و همة زنان و مردانِ  برابري خواه، در آن روزها به درستي عمل كرده‌اند.  براي راستي آزماييِ اين بزرگان همين بس كه وضعيت امروز زنان كشورمان را با افغانستان و يا پاكستان كه نام جمهوري اسلامي را بر خود دارند، مقايسه كنيم. امروز برخلاف هشدارهاي فروغ، از به تحقق پيوستن روياي سجاده نشينان يا آن دسته از روشنفكران كه دل در گرو سجاده نشينان داشتند، سي و سه سال مي‌گذرد و هنوز اين عريان شدن براي برابري طلبي و آزادي خواهي ادامه دارد. اين‌بار گلشيفته اين پرده را كنار زد و آشكار كرد كه هنوز برخي از سجاده نشينان از خواب‌هاي طلايي‌شان بيدار نشده‌اند. چه آنها كه او را به بي عفتي متهم كردند و چه آنها كه گلشيفته را براي جنبش سبز مضر دانستند و چه آنها كه گفتند او را رها كن و به زندانيانِ سياسي بچسب، همه در يك زمينه با هم مشترك بوده‌اند:


«پيش از آنكه پيام گلشيفته را درك كنند، اين اقدام او را از منظر جنسي نگريسته‌اند»


در صد سال اخير، حركتي را كه عالمتاج و قمر آغاز كردند، به دست فروغ، در قالب كلماتي محترمانه و هنرمندانه به اوج رسيد؛ ولي ما از دركش عاجز بوده‌ايم و امروز، گلشيفته به ناچار همان حركت را علني‌تر و بي‌پروا‌ تر ادامه داد تا براي انتقالِ اين پيامِ نه چندان پيچيده، حتي واژه‌ها نيز واسطه نباشند؛ تا شايد پنبه‌ها را كه بيش از هزاره‌اي در گوشمان جا خوش كرده‌اند، بيرون آوريم و بپذيريم: مادامي كه به آزاديِ تن نرسيده‌ايم، سخن از آزادي انديشه گزافه‌اي بيش نيست.

 

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 

 

عبور سکه از مرز نهصدهزار تومان و توقف پیش‌فروش آن

$
0
0
عبور سکه از مرز نهصدهزار تومان و توقف پیش‌فروش آن

امروز قیمت هر سکه طلا در ایران مرز نهصد هزار تومان را نیز رد کرد.

این افزایش بی‌سابقه صدای اعتراض رسانه‌های حکومتی را نیز در آورده است.

خبرگزاری فارس در خبری با تیتر «مسئولان در خواب زمستانی» نوشته است: «سکه بهار آزادی که امروز رکوردزنی تازه خود را با ۸۲۰ هزار تومان آغاز کرده بود، لحظاتی پیش رکورد ۹۰۰ هزار تومان را ثبت کرد.»

بر این اساس، قیمت سکه طرح قدیم با طرح جدید یکسان شد و سکه تمام به ۹۰۰ هزار تومان، نیم سکه به ۴۵۰ هزار تومان، ربع سکه ۲۳۰ هزار تومان و سکه یک گرمی بانک مرکزی به ۱۱۵ هزار تومان رسید.

این در حالی است که طبق آخرین دستور بانك مركزی جمهوری اسلامی، پیش‌فروش سكه طلا از امروز در بانك ملی ایران متوقف شد.

بانك ملی تا روز پنج‌شنبه گذشته سكه تمام بهار آزادی منقوش به تصویر خمینی را با قیمت ۵۴۶ هزار تومان پیش‌فروش می‌كرد.

اکنون این اقدام از اول تا سوم بهمن‌ماه متوقف شده و قرار است از روز سوم بهمن‌ماه با تعیین و اعلام روش جدید، پیش‌فروش سكه از سر گرفته شود.

از سوی دیگر هنگام تحویل سكه‌های پیش‌فروش شده قرار است مالیات بر ارزش افزوده‌ی آن براساس نرخ روز كه توسط بانك اعلام می‌شود، دریافت شود.

پیش‌بینی می‌شود این اقدام به نوبه خود با افزایش قیمت سكه در بازار همراه شود.

همچنین دلار آمریکا هم اکنون ۱۹۰۰ تومان و انس جهانی ۱۶۶۶/۵ دلار است.

این در حالی است که امروز اعلام شد که دلار آمریکا از مبادلات تجاری ایران و روسیه حذف شده است.

محمودرضا سجادی سفیر ایران در مسکو در یک کنفرانس مطبوعاتی در مسکو گفت: ایران و روسیه در معاملات تجاری خود بر پول رایج دو کشور اتکا دارند و دلار آمریکا در این زمینه استفاده نمی شود.

وی گفت: ما این کار را از خیلی وقت پیش آغاز کرده‌ایم و تجار و بازرگانان ایرانی برای خرید تولیدات روسیه از روبل استفاده می‌کنند و دلار آمریکا در این باره مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. 

 

دلار...

درباره وبینار امنیت سایبری

اپوزسیون از «تَوهّم» تا کشف «واقعیت»(۱)

$
0
0
اپوزسیون از «تَوهّم» تا کشف «واقعیت»(۱)

 

به‌دنبال انقلاب ۵۷ ،جمعیت زیادی از مردم کشور به علت ظلم، بی عدالتی، سوء مدیریت، سلب آزادی‌های مصرح و همچنین عدم تحمل آراء و نظرات گوناگون از سوی حاکمان دیکتاتور، از ایران مهاجرت  یا تبعید شده و یا در داخل کشور انزوا اختیار کرده‌اند. عده‌ای از این  جماعت به عنوان اپوزسیون با تشکیل گروه‌ها و احزابی به مخالفت با رژیم برخاسته و یا منفرداً و بدون وابستگی تشکیلاتی بزعم خود به مبارزه باجمهوری اسلامی پرداخته‌اند. اما با اینکه این جماعت (اپوزسیون) از نظر کمّی تعداد قابل توجهی را در برمی‌گیرند، چرا تا کنون نتوانسته‌اند بر حاکمیت فائق بیایند؟

 

در این یادداشت دو قسمتی سعی بر آنست که با استناد به عملکرد اپوزسیون داخلی و خارجی و همچنین تجربیات تاریخی، به این سوال پاسخ داده شود و پس از آن راهکاری که به باور نگارنده می‌تواند فرجام خوشایندی را درراستای سرنگونی رژیم و جایگزینی حکومتی دموکراتیک بدنبال داشته باشد، ارئه گردد.

 

تنوع جناح‌های مختلف اپوزسیون که در طی سی و سه سال حکومت جمهوری اسلامی بوجود آمده آنقدر زیاد است که شاید در نگاه اول نشود راهکار مناسبی برای اجماع اینان نشان داد. حامیان و وابستگان رژیم سلطنتی که به عبارتی اولین جمعیت اپوزسیون را شکل دادند و درپی آن ملی مذهبی‌ها، احزاب و افراد جدائی طلب در مناطق ترکمن‌نشین و کردستان، سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های چپ و کمونیست، اقلیت‌های دینی و مذهبی همچون بهائی‌ها و و. . .  از یک سو و از سوی دیگر کسانی‌که به علت عدم رعایت عدالت اجتماعی، عدم فراهم بودن شرایط تحصیل و اشتغال و نبود آزادی‌های فردی و اجتماعی مجبور به ترک وطن شده و یا در داخل کشور روشی منفعلانه را پیش گرفتند اما بالقوه به عنوان اپوزسیون باقی مانده‌اند، مجموعه‌ای بزرگ از شهروندان مخالف رژیم ایران را تشکیل می‌دهند. بدیهی است که هماهنگ نمودن این همه تنوع با یکدیگر کاری بس دشوار و به باور برخی غیر ممکن  می‌باشد.

 

اختلافات بارز در ایده‌ها و عقاید جبهه اپوزسیون از یک سو و ذهنیت منفی اغلب آنان از یکدگر که دیگری راعامل آورگی و مصائب خود می‌پندارد از سوی دیگر و مضافا بر اینها عدم اشتراک نظر در رابطه با روش سرنگونی رژیم فعلی، خود به معضلی تبدیل شده که حتی تصور وحدت را بسیار دشوار نموده است.

 

نکته حائز اهمیت دیگری که می‌توان به موارد بالا اضافه نمود این است که گرایش‌های مختلف اپوزسیون که اینک به صد‌ها دسته ریزو درشت تبدیل گردیده‌اند علاوه بر اختلاف بر سر شیوه مبارزه، بر نوع حکومت آتی نیز اتفاق نظر نداشته که از این منظرهم مشکلی بزرگ بر دیگر مشکلات افزوده می‌گردد.

 

در چینین شرایطی جناح‌های مختلف اپوزسیون هر کدام خود را راسا نماینده اکثریت مردم می‌پندارند و برای اثبات این ادعا، اعلام می‌دارند چنانچه کسی تردیدی در مدعای ما دارد میتوان با مراجعه به آراء مردم در طی برگزاری یک رفراندم آزاد، نظر اکثریت را استحصال نمود!

 

ادعای فوق و روش  تلویحی ارائه شده برای اثبات  آن از سوی اینان، یادآور همان داستان معروف می‌باشد که گویند :«ملا نصرالدین ادعا کرد، نقطه‌ای که من ایستاده‌ام مرکز زمین است و هر کس به گفته من شک دارد می‌تواند با متر یا هر وسیله دیگر، اندازه‌گیری کند!!»

 

 پر واضح است که اثبات چنین ادعائی در موقعیت کنونی که دیکتاتوران حاکمیت را در اختیار دارند به هیچ وجه مقدور نمی‌باشد. البته ممکن است در پاسخ نگارنده ادعا شود که منظور ما رفراندمی است که پس از سرنگونی رژیم فعلی صورت می‌گیرد. اتفاقا مشکل همینجاست که اینان اثبات مدعای خود را موکول به انجام شرطی مشکل‌تر می‌کنند و در دقیقا اینجاست که مصداق شرط ملا نصرالدین قرار می‌گیرند. «ملا» هم اثبات ادعای خود را به انجام شرطی مشکل‌تر منوط می‌کند!!!

 

به نظر میرسد«لافِ گزاف»، تنها  اتهامی است که می‌توان متوجه اشخاص و گروه‌هائی که خود را بدون ارائه استدلالی معقول نماینده اکثریت مردم معرفی  می‌کنند، نمود(البته گفته شد «اتهام» و هر متهمی حق دفاع دارد). افرادی که با این‌گونه ترفند‌ها در نظر دارند موقعیت خود را تقویت نمایند، فاقد محبوبیت و مقبولیت مردمی هستند.

 

به باور من  این مدعیان اگر دچار توهَم نباشند، به نیکی از عدم محبوبیت خود در میان مردم  آگاه هستند لیکن به این دلیل که بتوانند در جبهه مخالفین باقی مانده و رانده نشوند ودر ترتیبات حکومت آینده نقشی داشته و سهمی از قدرت را تصاحب کنند به این ادعای پوچ و واهی متوسل می‌شوند و هم‌چون «ملا» به خوبی می‌دانند کسی را یارای  رد این مدعا نیست. البته این نظر در مورد سردمداران حکومت فعلی که خود را نماینده اکثریت مردم می‌داند نیز صادق است. اصولا هر کسی که در این موردبیشتر گزافه گوئی نماید، کمتر در میان مردم محبوبیت دارد زیرا نمایندگی از سوی مردم امریست «تفویضی» و نه ادعائی !

 

حال این کلمه «مردم»، چه گوهر جادوئی و گران بهائی‌است که برخی با دل خوش کردن به آن، در نظر دارند اوهام خود را به واقعیت بدل کنند؟ اساسا مردم چه کسانی هستند و چه نقشی می‌توانند در تحولات کلان کشور ایفا نمایند؟

 

به نظر نگارنده شهروندان یا جمعیت یک کشور به دو گروه تقسیم می‌شوند. یک گروه بزرگ که اکثریت مردم را در بر می‌گیرد و یک گروه کوچک که تبعاً در اقلیت قرار دارند.

 

اکثریت مردم یک کشور  ( در اینجا کشور ایران) کسانی هستند که از حاکمیت انتظار دارند که بستر یک زندگی معمولی که متضمن امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و آزادی‌های متعارف باشد را فراهم آورد. اصولا این اکثریت به غیر از تلاش برای برخورداری از موارد ذکر شده، مشارکتی در تحولات کلان اجتماعی همچون سرنگونی رژیم وجایگزینی حکومتی دیگر نمی‌کنند. اگر در کوچه و خیابان هم اعتراضی صورت گیرد فورا از محل مجادله خارج شده و محافظه‌کارانه خود را به نقطه‌ای امن می‌رسانند. همانطور که گفته شد اینان  تمام همَ و غمَ خود را در فراهم آوردن امنیت و تهیه رزق و روزی بکار می‌بندند و وارد مسائل ماجرا جویانه نمی‌شوند. اگر وضعیت جامعه را به نوعی خطرناک حس کنند، بدون معطلی خود را از معرکه رهانیده و به منطقه یا کشوری امن مهاجرت می‌نمایند.

 

در کشورهائی که درگیر جنگ‌های داخلی شده‌اند و یا به دلایل دیگر، امنیت اجتماعی مختل گردیده است صدها هزار و بلکه میلیون ها نفر از جمعیت آن کشور به صورت گروهی به مهاجرت به مناطق امنتر نقل مکان کرده‌اند. مهاجرت میلیونی مردم افغانستان در طی سال‌های اشغال این کشور توسط شوروی و جنگ‌های داخلی پس از آن و همچنین مهاجرت جمعیت زیادی از مردم عراق در پی جنگ نیروهای بین‌المللی بر علیه این کشور، از نمونه‌های روشن این مدعاست.

 

در مواردی که در درون کشور برای بهبود اوضاع اعتراضاتی بوقوع میپیوندد نیز این اکثریت نقشی ندارند‌. همانطور که در جریان انقلاب ۵۷ همه به خوبی آگاهند در هیچکدام از شهرستان‌های کوچک و روستاها، کمترین مخالفتی با رژیم سلطنتی صورت نگرفت. فقط در چند شهر بزرگ و آنهم در حد تظاهرات نهایتا چند ده هزار نفری، تمام بضاعت نیرو‌های انقلابی بود. با نگاهی به آمار جمعیتی در سال ۵۷ میتوان تا حدود زیادی تخمین زد که چند درصد مردم به مبارزه بر علیه رژیم شاه برخواستند.

 

برابر آمار رسمی ، جمعیت کشور در سال ۵۷ حدود ۳۶ میلیون نفر بوده است. از این تعداد، جمعیت شهری حدود[٪۴۴] (۱۵،۸۰۰،۰۰۰) و جمعیت روستائی [٪۵۶] را شامل می‌شد. همان‌طور که اشاره گردید و جای تردیدی در آن نیست جمعیت روستائی در پیروزی انقلاب کوچکترین نقشی نداشتند ( البته این به آن معنا نیست که همه آنان از حکومت شاه راضی بوده‌اند بلکه در این آمار می‌خواهیم نقش و تعداد نیروهای میدانی انقلاب را برآورد نمائیم ) از [٪۴۴] باقی‌مانده که در بین ۳۷۳ شهر پخش گردیده بودند به جز ۳ شهر بزرگ که جمعیتی بالای ۵۰۰۰ هزار نفر داشتند و ۱۷ شهر که جمعیتی بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزارنفر را شامل می‌شدند، بیش از ۳۰۰ شهر دیگر زیر صد هزار نفر جمعیت داشته‌اند(در صورتی که در این شهر ها حتی یک راهپیمائی بر علیه رژیم شاه صورت نگرفت). بنا بر این، محاسبه ما باید فقط شامل چند شهری باشد که مبارزان برای سرنگونی رژیم سلطنتی به فعالیت و برگزاری تظاهرات مشغول بودند، معطوف گردد. در تهران که پر جمعیت‌ترین شهر کشور است پر تعداد‌ترین تظاهراتی که صورت گرفت، تظاهرات روز تاسوعای ۵۷ بود که کارشناسان، جمعیت شرکت کننده را ده‌ها هزار نفر تخمین زده‌اند. یعنی شاید به یکصد هزار نفر هم نمی‌رسیده است. نا گفته نماند که  حضور دراین تظاهرات مسالمت‌آمیز، کمترین ریسک را برای شرکت کنندگان به همراه داشت. زیرا مقامات حکومت نظامی وعده داده بودند که از این تجمع جلوگیری نمی‌‌کنند. در بقیه راهپیمائی‌ها، اجتماع کنندگان به صدها و یا نهایتا به هزاران نفر بالغ می‌شد. در شهرهای بزرگ دیگر وضع به همین صورت بود، البته در ابعادی کوچکتر!

 

حال با یک برآورد سر انگشتی و ساده می‌توان به در صد انقلابیونی که رژیم سلطنتی را ساقط نمودند پی‌برد. تعدادی که شاید به [٪۲]  جمعیت کل کشور هم نرسد.

 

همان‌طور که بنا بر آمار و به صورت مستدل توضیح داده شد، اکثریت جامعه نقشی در ایجاد تحولات کلان نداشته و ندارند گرچه پس از پیروزی انقلاب برخی از همین جمعیت خاموش و به اعتقاد من «جمعیت پیرو»، هم در تظاهرات مختلف و البته بی‌خطر و هم در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کردند و رای خود را به  نفع جناح پیروز به صندوق‌ها ریختند. همان‌طور که قبلا اشاره شد این اکثریت به هیچ‌وجه حاظر به ریسک کردن نیستند و فقط در پی تامین امنیت خود و خانواده‌شان می‌باشند.

 

اما مشخصات اصلی طیف اقلیت چیست؟ در توصیف  طیف اقلیت باید گفت که این جمعیت دقیقا مشخصاتی مغایر و متضاد با «اکثریت پیرو» را ، دارا می‌باشند. به عبارتی دیگر این جمعیت  با تمام توان خود و جسورانه در پی ایجاد تحولات بنیادی در جامعه و[ یا ]دفاع از حاکمیت موجود می‌باشند. یعنی این طیف، در همان ابتدا به دو قسمت تقسیم می‌شود. یک قسم، حامیان و وابستگان جسور حکومت هستند که با تمام قوا از حاکمیت موجود دفاع می‌کنند و قسم دوم شامل کسانی می‌شود که با همان جسارت  به مخالفت با رژیم  برخاسته و از هیچ کوششی برای ایجاد تحول دریغ نمی‌نمایند. در حقیقت  تنش و جدال بین این دو گروه و غلبه هر کدام بر دیگری مسبب  تثبیت و یا تغییر حاکمیت می‌شود. بدیهی است که هر کدام از این دو گروه به نوبه خود زیر مجموعه هائی  نیز دارند. زیر مجموعه اول شامل «نخبگان، اندیشمندان ، تئورسین‌ها» بوده که با نشان دادن مسیر مبارزه و یا مقاومت، «نیروهای میدانی»( یا زیر مجموعه دوم) خود را بسیج، و راهی کاروزار می‌کند.

 

درست است که اقلیت مذکور از قلَت نفرات برخوردار است اما بسیار تاثیرگذار می‌باشد. چنانکه در اکثر انقلابات  و تحولات معاصر چه در ایران و چه در سایر کشورها همین اقلیت تاثیرگذار بوده‌اند که با اقدامات خود مسبب تحولات شگرفی بوده و بنیان بسیاری از حکومت‌های خودکامه را برچیده‌اند.

 

اکنون با چنین توضیحات مبسوطی به موضوع اصلی بحث  بر می‌گردیم.

 

حال باید از دوستانی که خود را نماینده مردم می‌دانند و مدعی هستند که از محبوبیت مردمی برخوردارند پرسید که منظورتان از مردم، اکثریت «پیرو» می‌باشد یا  اقلیت  «موثر»؟

 

اگر منظور  اینان داشتن محبوبیت  و نمایندگی از اکثریت «پیرو» می‌باشد باید گفت زهی خیال باطل که این جماعت برای رسیدن شما به اهداف و امیال‌تان جان خود و امنیت خانواده‌شان را به خطر انداخته و وارد این ورطه خطرناک شوند. اکثریت «پیرو» حتی برای ارتقاء و رشد خود نیز حاضر به ریسک نیست چه برسد به اینکه خواسته باشد برای دیگری پا به میدان مبارزه گذارد. ممکن است که اگر دیگرانی پیشگام شوند و حکومت فعلی را ساقط کنند، برخی گروه‌ها مورد اقبال جمعیت  «پیرو» قرار گیرند اما اینکه توقع داشته باشیم  این اکثریت قدمی در این راه بگذارند ،خیال باطلی ببیش نیست.

 

اما اگر مدعیانی که خود را نماینده و محبوب مردم می‌دانند، منظورشان از «مردم» همان اقلیت «تاثیرگذار» می‌باشد، می‌توان امیدوار بود که آب در هاون نمی‌کوبند و با اِعمال ملاحظاتی، به ثمر نشستن اهداف‌شان را نظاره گرخواهند بود. اما این ملاحظات که نقش اساسی را در این میان بازی می‌کند چیست؟

 

برای پاسخ به این سوال و نیز گفتاری دیگر، خواهشمندم بخش دوم این یادداشت را پیگیری کنید.

 

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 


دولت و قدم بعدی در ماجرای سکه و ارز

$
0
0
دولت و قدم بعدی در ماجرای سکه و ارز

نویسنده در آبان ماه برنامه دولت برای واقعی کردن قیمت ارز تا انتخابات مجلس را پیش بینی کرده بوده و در هفته گذشته نیز در هنگامی‌که قیمت دلار در حدود ۱۷۰۰ تومان ثابت شده بود پیش بینی کرد که در چند روز قیمت دلار به ۲۰۰۰ هزار تومان خواهد رسید.

نویسنده به تاثیر فوری تحریم‌های اخیر بر اتفاقات اخیر اعتقادی ندارد و حتی مشکلی هم در کوتاه مدت برای فروش نفت ایران متصور نیست. تحریم مالی ایران سال‌هاست که اعمال شده و دولت راهکارهایی برای دور زدن آن و البته با بهای گزاف دارد و از سوی دیگر از ذخایر ارزی لازم برای فرونشاندن عطش بازار نه چندان بزرگ ایران برخوردار است و با همین ابزار قیمت دلار را بدون توجه به نرخ تورم پایین نگه می‌داشته است.

دولت از ابزار دلار برای فشار به سایر ارکان نظام استفاده می‌کند و زهر چشم خود را نیز گرفته و در کنار آن نقدینگی لازم برای جبران بخشی ازکسری بودجه خود را هم جبران کرده است ولی قدم بعدی چیست؟

نویسنده بر این باور است که دولت ضمن رسیدن به اهداف کوتاه مدت خود برای رساندن قیمت طلا (اگر دولت در چند سال گذشته مقادیر قابل توجهی طلا نخریده بود با قیمت سکه کاری نداشت) و به ویژه ارز به حدود نصف قیمت واقعی آن، دیگر از توانایی‌های خود برای کنترل این روال با سرعت و زمانبدی مورد نظرش مطمئن نیست. بنابراین در این مرحله سعی می‌کند جلوی این موج را بگیرد و در زمان دل‌خواه خودش دوباره آن را آزاد کند.

پیش‌بینی نویسنده، برکناری رییس بانک مرکزی و جایگزینی آن با فردی نزدیک به دولت و عرصه ارز فراوان توسط دولت یا وابستگان خود پس از تعطیلات فعلی است. با این روش دولت تقصیرها را به گردن سیاست های قبلی بانک مرکزی انداخته، مصوبه افزایش سود سپرده‌ها به فراموشی سپرده می‌شود، نقدینگی از سطح جامعه جذب شده و قیمت در حدود فعلی ثابت خواهد ماند (حتی اگر بالاتر رود دوباره کاهش می‌یابد) تا نزدیکی انتخابات مجلس که با توجه به شرایط آن روز قدم بعدی را خواهد برداشت.


 

تحریم نفت ایران از سوی اروپا؛ فلاحیان: کار، کار روس‌هاست!

$
0
0
تحریم نفت ایران از سوی اروپا؛ فلاحیان: کار، کار روس‌هاست!

این تحریم در نشست وزیران امور خارجه بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا در بروکسل به تصویب رسیده است.

بر اساس گزارش رسانه‌های خبری، این تحریم‌ها شامل توقف فوری امضای قراردادهای جدید با ایران برای خرید و فروش نفت خام و فرآورده‌های نفتی و پایان قراردادهای جاری تا اول ژوئیه یعنی یازدهم تیر ۱۳۹۱ می‌شود.

همچنین قرار است این اتحادیه دارایی بانک مرکزی ایران در قاره اروپا را مسدود کند.

اما این تحریم‌ها بدون واکنش بازارهای نفت جهان نبوده و بهای نفت افزایش یافته است.

به گزارش بی‌بی‌سی، در معاملات روز دوشنبه، قیمت هر بشکه نفت خام برنت دریای شمال برای تحویل در ماه مارس به ۱۱۰ دلار و ۶۳ سنت رسید. قیمت هر بشکه نفت خام وست تگزاس اینترمدیت هم ۹۹ دلار و ۲۱ سنت اعلام شده است.

اروپا مقصد یک پنجم نفت صادراتی ایران است و يونان نيمی از نفت خود را از ايران وارد می‌کند. اما اتحاديه اروپا می‌گوید اطمينان کافی برای عرضه نفت جايگزين وجود دارد.

این اطمینان اروپا از این ناشی می‌شود که برخی از کشورهای عربی حوزه خليج فارس قول تأمین نفت اروپا را به اتحادیه اروپا داده‌اند.

اسرائیل از این اقدام کشورهای اروپایی استقبال کرده است.

همچنین وزیر اسبق اطلاعات جمهوری اسلامی پیشنهاد داده که ایران قبل از اجرایی شدن این تصمیم صادرات نفت را متوقف کند.

علی فلاحیان در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، گفته است: «آنها بیش از این گفته بودند اگر بخواهیم برای نفت ایران جایگزین پیدا کنیم، ۶ماه وقت لازم است و اگر قبل از این مدت نفت ایران را تحریم کنیم، قیمت نفت به شدت بالا رفته و برنامه‌های ما به هم می‌ریزد.»

در عین حال وی احتمال داده که «این هیاهو و جنجال را روس‌ها برپا کرده باشند تا بتوانند نفت خود را به جای ایران بفروشند.»

قیمت سکه و دلار باز هم افزایش یافت

$
0
0
قیمت سکه و دلار باز هم افزایش یافت

خبرگزاری ایسنا خبر داده امروز سكه طرح قديم يك ميليون و ۵۰ هزار تومان، سكه طرح جديد يك ميليون و ۵۰ هزار تومان، نيم سكه ۵۳۰ هزار تومان، ربع سكه ۲۷۰ هزار تومان و سكه گرمي ۱۴۰ هزار تومان معامله شد.

سایت مثقال نیز در اخرین «به روز رسانی» خود، قیمت سله طلا را یک میلیون و ۲۰ هزار تومان و دلار آمریکا را ۲۱۰۰ تومان اعلام کرده است.

همچنین بر این اساس، دست‌فروش‌هاي دلار، قيمت آن ‌را ۲۳۰۰ تومان تعيين كردند و هر دلار را با نرخ ۲۲۰۰ تومان مي‌خرند.

اما خبرگزاری فارس، قیمت دلار را در بازار آزاد ۲ هزار و ۵۰ تومان اعلام کرده است.

سایت قانون نیز خبر داده که تا ساعت ۱۵ امروز به وقت تهران، قیمت هر دلار ۲۰۶۰ تومان بوده است.

با آنکه پيش‌فروش سكه با قيمت جديد از امروز در كليه‌ي شعب بانك ملي ايران آغاز شده، اما نتوانسته تاثیری در مهار روند افزایشی قیمت سکه در بازار بگذارد.

براساس اعلام بانك مركزي قيمت پيش‌فروش سكه از امروز تا ششم بهمن‌ماه با تحويل شش ماهه با قيمت پنج ميليون و ۹۸۹ هزار ريال و براي تحويل چهار ماهه با نرخ شش ميليون و ۲۷۴ هزار ريال خواهد بود.

 

ماجرای خلبان ناراضی و خواب زمستانی ویراستار

$
0
0
ماجرای خلبان ناراضی و خواب زمستانی ویراستار

کمی بیش از یک ماه پیش، درست در شب مبارک یلدا، مطلبی نوشتم راجع به زردنویسی در خودنویس با این عنوان: "زردنویسی در خودنویس؛ کوتاهی از میزبان یا میهمان؟". در آن نوشته از غفلت ویراستار در دادن اجازه انتشار به دو مطلب گفتم. هر دو مطلب را نویسندگانی ناشناس به عنوان مهمان خودنویس فرستاده بودند.

 

اما امروز در صفحه اول خودنویس شاهد انتشار مطلبی بودم به قلم یکی از پرکارترین نویسندگان سایت (یا شاید پرکارترین نویسنده سایت). عنوان مطلب این است: «خبرگزاری آذربایجان: اعدام یکی از اعضای ناراضی سپاه پاسداران». سوال مشترکی که پس از خواندن دو نوشته قبلی و این نوشته جدید به ذهن می‌رسد این است که آیا لینک دادن به هر نوشته ای روی هر وب سایتی رافع مسوولیت نگارنده است و آیا نوشته را از ویرایش بی نیاز میکند؟

 

و اما ماجرای مطلب اخیر یا همان "خلبان ناراضی". وب سایتی به نام خبرگزاری آذربایجان ادعا میکند که نامه ای "توسط یکی از پرسنل میهن دوست پایگاه هوایی در شیراز" به دستشان رسیده. این وب سایت متن نامه ادعایی را نیز منتشر کرده است. نویسندگان که خود را "پرسنل جوان پایگاه هوایی در شیراز" خوانده اند، از اعدام "یکی از خلبانان مذهبی، متدین ، صدیق، فهمیده و بسیار محترم" و همچنین "اسوه تقوی و شهامت"، "رحمت الله حیدری"، "همزمان با اعدام چندین نفر از سارقان و اشرار در روز ۲۶ دیماه ۱۳۹۰ در شیراز" و "با استفاده از شرایط خبری و در خفا" خبر داده اند.

 

بیایید چند بند از یکی از نوشته های آقای کوثر را با هم مرور کنیم:

 

"درک این مساله که آیا هرچیزی که این روزها می‌خوانیم واقعیت دارد یا ندارد به این سادگی‌ها میسر نیست. ممکن است به خاطر گرایشی سیاسی، دوست داشته باشیم چیزی بخوانیم که انتظارش را داریم. خبری بر پایه پیش‌داوری‌هامان. مثلا دوست داریم در باره «دزدی» سردار محصولی چیزی بخوانیم."

 

"جالب‌تر این است که از نظر گروهی از مخاطبان، رسانه‌ای خوب است که چنین خبرهایی را بنویسد و البته طرف دیگر ماجرا را هم فراموش کند"

 

"من متوجه نمی‌شوم آیا دوستان ما در بعضی رسانه‌ها مجبورند ناشر «پروپاگاندا» باشند یا راه دیگری هم برای انتقال دو طرف هر ماجرا به مخاطبان وجود دارد؟"

 

نگارنده پرکار خودنویس اگر میخواست به اندرز تلویحی آقای کوثر توجه کند، کافی بود جستجوی کوچکی بکند و به طرف دوم ماجرا هم بپردازد. اما دریغ!

 

و اما طرف دوم. روز ۲۵ دی و نه ۲۶ دی، خبرگزاری ایسنا می‌نویسد: «صبح امروز حكم اعدام در مورد پنج نفر از مجرمان سرقت مسلحانه، آدم‌ربايي، تجاوز به عنف در ملا عام و هفت نفر از محكومان پرونده‌هاي قاچاق مواد مخدر در محل زندان، اجرا شد." ایسنا در تشریح این خبر می افزاید: "رحمت حيدري، آدم‌ربايي كه طي سال‌هاي89 و 90 اقدام به آدم‌ربايي و قتل كودك يازده‌ساله به‌نام مهدي رييسي كرده و همچنين محمدعرفان تارتار را ربوده بود، در محل ميدان احسان به دار مكافات آويخته شد." و همچنین "اين جاني، آدم‌ربايي نافرجام كودك دوازه ساله، سرقت مسلحانه خودرو، منجر به قتل راننده به‌نام محمدرضا علي‌پور و سرقت مسلحانه خودرو منجر به قتل ابراهيم خاوندسنگري، دو فقره سرقت به عنف از دو بانو و همچنين حمل و نگهداري اسلحه را در پرونده خود داشت.»

 

انعکاس این خبر را می‌توانید در سایت‌های «عصر ایران» و «جنوب نیوز» هم بخوانید.

 

بنابراین با فردی به نام «رحمت الله حیدری» مواجه هستیم که با چند کلیک ناقابل از یک خلبان «مذهبی، متدین ، صدیق، فهمیده و بسیار محترم» و همچنین «اسوه تقوی و شهامت» تبدیل می‌شود به یک جانی قاتل آدم ربا. مطلب خودنویس اما فقط به یک سوی ماجرا لینک می‌دهد.

 

درست همین جاست که مفهومی به نام «عدم جانبداری» یا «بی طرفی» خدشه‌دار می‌شود و این لطمه کوچکی نیست. لطمه‌ای که مسوولیت مستقیم آن متوجه ویراستار مطلب است.

-------

 

خودنویس: از توجه شما به ضعف‌های‌مان ممنونیم. نکته مورد نظر به ادیتور شیفت بامدادی منتقل گردید. و خبر نیز حذف شد. ممکن است چنین اتفاقی در سایتی مثل خودنویس با توجه به حجم بالای مطالب رسیده، بیافتد، اما توجه دوستانی چون شما باعث دقت بیشترمان می‌شود. شما می‌توانید خطاهای ویراستاری را مستقیما به سردبیری، به نشانی editor@khodnevis.org تذکر دهید.

خریداران سکه و ارز

دکتر جمشید اسدی: از کجا معلوم اگر دولت درآمد نداشته باشد همه سپرده‌های مردم را برندارد

$
0
0
دکتر جمشید اسدی: از کجا معلوم اگر دولت درآمد نداشته باشد همه سپرده‌های مردم را برندارد

 


 در بخش اول گفتگوی خودنویس با جمشید اسدی به بررسی اوضاع آشفته بازار ارزو سکه پرداختیمدر ادامه گفتگو با دکتر جمشید اسدی، اقتصاددان مقیم پاریس، در رابطه با اثر افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی بر بازار ارز و امکان دور زدن تحریمها به وسیله حذف دلار از تجارت نفتی ایران پرسیدیم. جمشید اسدی معتقد است که افزایش سود سپرده بانکی به دلیل عدم اعتماد مردم به دولت، کمکی به بازار ارز نخواهد کرد و انجام آن هم به معنی «جام زهر نوشیدن» و اعتراف احمدی نژاد به ضربه زدن به اقتصاد ایران در شش سال گذشته است. این اقتصاددان بر این باور است که حذف دلار از معاملههای نفتی یعنی پذیرش جمهوری اسلامی به این امر که دیگر صاحب درآمد خود نیست. وی معتقد است که «جمهوری اسلامی هیچ راه علاج قطعی وجود ندارد جز رفع تنش با جهان! که این کار را هم نخواهد کرد زیرا که شیشه عمر خود را در دستیابی به انرژی و سلاح هستهای  و غنی سازی میداند و از این  کار نمیتواند دست بردارد». جمشید اسدی نتیجه میگیرد که، شرایط دشوار اقتصاد ایران و فشار به مردم، آگاهانه توسط جمهوری اسلامی به وجود آمده است. در ادامه این گفتگو را میخوانید

چرتکه: آیا افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی کمکی به وضعیت فعلی اقتصاد خواهد کرد؟

جمشید اسدی: اول این که این یک دعوای بزرگی بوده است که آقای احمدینژاد نمی پذیرفته که نرخ بهره بانکی در حدی باشد که بتواند هزینههای مالی را بپوشاند. این دعوا از روز اول وجود داشته است. اما افزایش نرخ بهره به این معنی است که آقای احمدینژاد باید بپذیرد که شش سال به اقتصاد ایران ضربه زده وامروز اشتباه خود را بپذیرد یعنی این ناگفته یک جور جام زهر نوشیدن است و این را همه باید به روشنی بدانند.

اما من مطمئن نیستم که افزایش نرخ بهره بانکی اگر هم صورت بگیرد در حدی باشد که هزینه های بانکی را پوشش دهد و یک سودی هم داشته باشد.

 چرتکه: اثر افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی بر بازار ارز چه خواهد بود؟ یعنی چطور این سیاست بر بازار ارز اثر می گذارد و فلسفه اجرای آن چیست؟

جمشید اسدی: هدف از اجرای این سیاست این است که مردم به سراغ سنگ های قیمتی و ارز نروند و حالا که بانک به ما سود میدهد، پولهایمان را در بانک می‌گذاریم. اما این دوشرط دارداول اینکه مردم مطمئن باشد که سودی که بانک میدهد بیشتر از نرخ تورم است به طور کلی، که من این را بعید میدانم و دوم اینکه از کل آینده اقتصاد ایران نگران نباشند. اگر مردم حساب کنند که کل موجودیت کشور و اقتصاد ما زیر سوال است و در خطر است با توجه به تحریمها، بازهم ترجیح میدهند پول خود را بیرون ببرند. چه کسی امروز اطمینان دارد که در این شرایط اگر دولت درآمد نداشته باشد یک مرتبه تمام سپرده ها را برندارد؟ یا اگر بانکی ورشکست شد،  بانک مرکزی که ضامن بانکها هست، پول داشته باشد که ور شکستگی بانکها را جبران کند که پس انداز مردم از بین نرود؟ من فکر میکنم که این دل مشغولیها و این پرسشها، امروز در بین مردم هست.

چرتکه: آیا حذف دلار از معامله های نفتی به دور زدن تحریم ها یا کاهش هزینه آن کمک خواهد کرد؟ 

جمشید اسدی: این کاری است که چین مدتها است که دارد انجام می دهد. اما دو نکته را هم باید در نظر داشت. اول اینکه ممکن است مثلا هند هم مثل چین موفق به این کار شود اما چطور باید این کار را انجام دهد که تحریم ها را دور بزنند؟  مثلا هند از ایران هزار دلار نفت میخرد، میگوید ما هزار دلار برای شما حساب باز میکنیم و شما معادل آن هر چه خواستید از کالاهای ما بردارید و ببرید. این حقیقت دور زدن تحریم ها به این شکل است. اما این دو مشکل دارد. اول اینکه اگر جمهوری اسلامی بگوید که ما به ازای پولی که پیش شما داریم میخواهیم که تاسیسات نفتی بخریم، هند نمی تواند این کار را بکنند زیرا که مورد شماتت آمریکا قرار میگیرد. آمریکا خواهد گفت که نباید در اقتصاد ایران سرمایه گذاری کنید و چرا شما این کار را کردید؟ راحتترین کار این است که آمریکا خواهد گفت بین ما و ایران یکی را انتخاب کنید. چین را در نظر بگیرید. در رابطه با چین هم همین طور است. ایران نزد چین بسیار حساب اعتبار دارد اما یکی از پروژههای نفت و گاز را تا به حال کار نکردهاند. نمیگویم که نفت نمیخرند، میخرند اما قرار بوده صد تا پروژه تاسیساتی راه بیندازند که این کار نکردهاند، فقط در این مورد اظهار علاقه کردهاند.

اما نکته دوم! ایران در حالت عادی نفتش را به هند می فروشد و می تواند از هرکجای دنیا که می خواهد بهترین کالا را خریداری کند. اما وقتی دلار را حذف کند مثلا در رابطه با هند، هند می گوید که نمی توانم به شما دلار بدهم به دلیل تحریم ها و شما هم مجبورید که از ما نفت بخریداین یعنی ایران دیگر صاحب درآمد خود نیست. به عبارتی ریشش گروی هندی هاست. یا هند می گوید که ما از شما نفت نمی خریم. در این حالت صاحب درآمد اختیار درآمدش را ندارد. یعنی درآمد به او تعلق ندارد و به او تخصیص پیدا می کند. مثل این است که شما از مغازه ای لباسی می خرید اما دوستش نداریدو به مغازه میروید و میگویید این لباس دیگر به درد من نمیخورد. صاحب مغازه اما به شما پول نمیدهد و میگوید در بهترین حالت من به شما قبضی میدهم وشما هر وقت خواستید معادل این مقدار، بیایید و خرید کنید. یعنی شما هرچه که او دارد باید بخرید نه هرچه که میخواهید را. میخواهم بگویم که حتی اگر موفق به دور زدن تحریمها به این شکل شوند، این کار اول مشکل خرید کالاهای تاسیساتی و سرمایه ای را حل نمیکند و دوم اینکه دیگر ایران صاحب درآمد خود نیست.

یک راه حل دیگر هم البته این ها دارند، مثل کاری که با یونان کردند و آن فروش نسیه نفت است. یعنی خریدار هروقت پول داشت بدهد. این طوری به همه میگویند که ما مورد تحریم نیستیم. اما حالا کی آن ها بخواهند پول را پس دهند؟  مثلا یونان که الان ورشکسته است و پول ندارد بدهد. پول هم داشته باشد میگوید ما میخواهیم پول شما را بدهیم اما چون تحریم میشویم پول شما را نمیدهیم. یعنی هیچ راه علاج قطعی ندارد جمهوری اسلامی جز رفع تنش با جهان! که این کار را هم نخواهد کرد زیرا که شیشه عمر خود را در دستیابی به انرژی و سلاح هستهای  و غنی سازی میداند و از این  کار نمیتواند دست بردارد.

شرایط دشوار اقتصاد ایران، شرایطی است که آگاهانه وبا میل به تنش افروزی جمهوری اسلامی به وجود آمده است و منجر به دوران سختی برای ایرانیان شده است.

 

بسیج چرا نشستی، تنگه شده گشاده!

$
0
0
بسیج چرا نشستی، تنگه شده گشاده!

 

 

ما: سلام آقای ناو. مگه فرمانده ارتش ما به شما توصیه نکرده بود که برنگردی؟ پس چرا برگشتی؟


ناو: با سلام و تحیات الهی به محضر ولی عصر، سر تخت طاووس، بنده البته کوچکتر از آنم که خواسته باشم برگردم ولی آنی که برگشته ما نیستیم، این ممدمان است که برگشته. ما برای یک امر خیری از خلیج فارس رفتیم و هنوز هم برنگشته‌ایم.

 

ما: خب چه فرقی می‌کند؟ ناو، ناو است دیگر. مگر وقتی می‌گویند خر باید اسمش را هم بگویند؟


ناو: البته شما درست می‌فرمائی، لیکن واضح و مبرهن است که ممد ما و بچه‌های دیگر همینجوری خودشان سر خر را کج نکرده‌اند بیایند خلیج بلکه ناخداهایشان آنها را اورده که خداوند الهی با دعای شما امت خداجو همه را غرق بفرماید.

 

ما: تو که عین بلبل حرف می‌زنی بگو ببینم اصلاً این بی‌ناموس‌ها برای چی آمده‌اند خلیج ما؟


ناو: والا از خدا چه پنهان ما خودمان هم خبر نداریم دقیقاً برای چی آمده‌اند، فقط یک قلم اینرا می‌دانیم که اگر همین بچه‌های متعهد نبودند تا الآن دوتا کشتی شما را دزدان دریائی سومالی برده بودند، آن کشتی‌ای هم که آن هفته غرق شد تمام سرنشینانش به لقاء الله پیوسته بودند.

 

ما: یعنی تازگی‌ها با ناو هواپیمابر غریق نجات می‌دهند؟ یعنی باید از این به بعد توی استخرها ناو بیندازیم که کسی غرق نشود؟


ناو: والا ما خودمان هم هزار دفعه با خودمان فکر کردیم که اگر بجای ناو، گاو شده بودیم خیلی به نفعمان بود. منتها این ارتش امریکای جهانخوار ما را یکجوری می‌سازد که اتفاقاً خیلی هم هوشمندیم و مو را از ماست می‌کشیم بیرون. اصلاً همه‌اش تقصیر این رئیس جمهور قلابی و رهبر و سپاه شماست. همش یک حرفهائی می‌زنند که ما را علیرغم میل باطنی از آن‌سر دنیا خرکش می‌کنند می‌آورند اینجا.

 

ما: جنابعالی اگر از این هیکلت خجالت نمی‌کشی از ان قایق‌های تندروی ما چی؟ خجالت تو سرت بخورد، نمی‌ترسی؟


ناو: البته ما اگر دست خودمان باشد خیلی دوست داریم که بترسیم ولی همانطور که خدمت شما عرض کردم این نامردها ما را یکجوری می‌سازند که روم به دیوار اگر یک وقتی یک بادی از ما در برود تمام نیروی دریائی شما را باد می‌برد قایق‌های تندروی‌تان هم روش.

 

ما: حالا قایق تندرو هیچی، تو و رفقات از تهدیدهای فرمانده‌های ما نمی‌ترسید؟


ناو: بخدا اگر اینهم دست خودمان باشد خیلی دوست داریم که بترسیم منتها فرمانده‌های شما تهدید که نمی‌کنند، برادرانه «توصیه» می‌کنند. آنها حتماً خیر و صلاح ما را می‌خواهند اما همانطور که عرض کردم خدا ما را گاو می‌کرد ناو نمی‌کرد. هرچی می‌کشیم از همین است که توصیه حالی‌مان نمی‌شود برای همین هم آخرش خانه خراب می‌شویم. راستی حالا من یک سوالی: آن فرمانده کل ارتش شما الآن دقیقاً کجاست؟!

 


عاقبت ریال

حذف یک خبر از خودنویس

$
0
0
حذف یک خبر از خودنویس

با تذکر آقای پدرام پارسا، خبر مربوط به اعدام یک عضو سپاه در شیراز که از سایت «خبرگزاری آذربایجان» نقل شده بود، حذف شد. بر اساس اطالاعات مندرج در سایت‌های دیگر، «رحمت‌الله حیدری» که در گزارش سایت خبرگزاری آذربایجان عضو «اعدامی» سپاه بوده، به اتهام دیگری محکوم به و سپس اعدام شده است.

از اشتباه در نقل خبر پوزش می‌طلبیم.

سردبیری خودنویس

 

جان‌های بی‌بهای ایرانیان

$
0
0
جان‌های بی‌بهای ایرانیان

به‌دلیل ممیزی و مدیریت ناکارآمد، آمارها در ایران چندان دقیق و موثق نیستند اما  نگاهی به هر یک از آمار زیر،  تصویری دلخراش را پیش چشم مجسم می‌کند:

 


  • مرگ سالانه حدود هشتاد هزار نفر در اثر عوامل محیطی

  • مرگ سالانه حدود هفتاد و سه هزار ایرانی در اثر مصرف دخانیات 

  • مرگ سالانه حدود چهل هزار نفر در اثر انواع سرطان

  • مرگ سالانه حدود چهل هزار نفر در اثر بیماری‌ قند

  • مرگ سالانه حدود بیست و سه هزار نفر در تصادفات رانندگی (طی سی‌سال حیات جمهوری اسلامی مرگ حدود هشتصد هزار نفر و مجروح شدن نه میلیون نفر در اثر حوادث رانندگی) 

  • مرگ سالانه حدود ده هزار نفر در اثر بیماری‌های قلبی

  • مرگ سالانه حدود سه هزار  تا چهار هزار نفر در اثر آلودگي هوا

  • خودکشی سالانه حدود سه هزار نفر و مرگ حدود سه هزار نفر در اثر سوء مصرف مواد مخدر

  • مرگ سالانه حدود دوهزار و ششصد نفر به وسیله آب، گاز و برق

  • مرگ سالانه چهارصد مادر هنگام زایمان

  • بیش از سیصد مورد  اعدام ( ۳۷۰۰ اعدام)

  • ...

 

برای مرگ ندا سر و صدای زیادی شد، قتل‌های ناموسی در صدر خبرهای داغ قرار دارند، اما مرگ‌های روزانهٔ بیشتری  در ایران رخ می‌دهد که آنگونه که سزاوارند به آن پرداخته نمی‌شود.

یکی از عوامل موثر بسیاری از مرگ‌های فوق مدیریت بی کفایت جمهوری اسلامی است. ایران می‌تواند و باید سرزمینی امن‌تر برای زندگی باشد.

آیا روح اولاف پالمه اپوزیسیون ایرانی را متحد می‌کند؟

$
0
0
آیا روح اولاف پالمه اپوزیسیون ایرانی را متحد می‌کند؟

بامداد امروز، یک منبع نزدیک به اتحادیه اروپا به خودنویس گفت که قرار است در این کنفرانس [به روایتی کارگاه‌های آموزشی] در ماه فوریه در استکهلم برگزار شود و کسانی از دیدگاه‌های مختلف مهمان این برنامه هستند.

بر اساس فهرستی که در اختیار خودنویس قرار گرفت، از شهریار آهی، محسن سازگارا، هوشنگ اسدی، محسن مخملباف، مجتبی واحدی، عبدالله مهتدی، مهران براتی، حسن شریعتمداری، علی‌رضا نوری‌زاده، سراج میردامادی و خیلی‌های دیگر برای حضور در این جلسه دعوت شده‌اند. دعوت شدگان از میان روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی و حقوق بشری و کسانی که با بنیادهای مختلف همکاری می‌کنند هستند. یک تحلیلگر(نام محفوظ) به خودنویس گفت که تلاش برای جمع کردن نیروهای پراکنده اپوزیسیون، برای نمایش اتحاد میان گروه‌های سیاسی و قومی ایرانی به قدرت‌های بزرگ است تا به این گروه به عنوان «آلترناتیو» رژیم فعلی نگاه شود.

به گفت یک منبع، در ماه‌های اخیر، طرفداران دیدگاه راه‌اندازی «کنگره ملی» و «شورای ملی» دیدارهای مختلفی در اروپا داشته‌اند. حضور شهریار آهی و محسن سازگارا در این جلسه می‌تواند به معنای تداوم بحث‌های اخیر در پاریس باشد. چندی پیش نیز جلسه‌ای در لندن با گروهی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی برگزار شده بود.

با این حال به نظر می‌رسد تعدادی از دعوت شدگان در این برنامه حاضر نشوند. گفته می‌شود «شورای هماهنگی راه سبز امید» از نزدیکان خود خواسته در این جلسه حضور نیابند. گفته می‌شود دعوت شدگانی که با «شورای هماهنگی» هماهنگی دارند در استکهلم حاضر نخواهند بود. همچنین معلوم نیست تعدادی از «چپ» و «جمهوری‌خواهان» در این جلسه شرکت کنند.

در فهرست دعوت‌شدگان نام تعدادی از «سبز»های پاریس به چشم می‌خورد. همچنین برخی به خاطر دیگاه‌های سیاسی خود که با «کنگره ملی» و «شورای ملی» هم‌راه نیست در این جلسه حضور نمی‌یابند.

همچنین، تعدادی از دعوت شدگان به خاطر نداشتن گذرنامه یا اجازه خروج از کشورهای‌شان امکان حضور را از دست می‌دهند.

تکمیلی: مجتبی واحدی در تماس با خودنویس گفت که در این جلسه حاضر نخواهد بود.

اقتصاد مال خر است

$
0
0
اقتصاد مال خر است

 

در چند هفته گذشته که التهاب بازار ارز و طلا، مستقل از دلایل آن ، گوشه ای از وضعیت ایران با ارزش پول ملی پایین را نشان داد و البته ثابت کرد که مردم اصلا آمادگی این وضعیت و از آن بالاتر آینده نزدیک ایران بدون نفت را ندارند. بالا بودن ارزش پول ملی به خودی خود دشمن تولید و صادرات است و دوست واردات . ۱۰-۱۵ سال قبل با استفاده ازهمین حربه آمریکا اقتصاد ژاپن را با بالابردن ارزش ین زمین‌گیر کرد ولی زورش به چین برای بالا بردن ارزش یوان نمی‌رسد. خود آمریکا هر وقت دچار رکود می‌شود با پایین آوردن ارزش دلار خود به اقتصادش رونق می دهد و سایر کشورها را تشویق به خرید خدمت و کالای آمریکایی می‌کند.


موضوع یاد شده از بدیهی‌ترین اصول علم اقتصاد است، همان علمی که رییس جمهور ایران آن را نه علم بلکه ابزاری غربی برای به بند کشیدن ملتهای دیگر و رهبر فقید انقلاب مال خر می‌دانست. برای نویسنده دلیل گفتن این جمله از سوی ایشان همیشه جای سئوال بود ولی وقتی با سایرهموطنان در ارتباط با اقتصاد  ایده‌آلی که در ذهن دارند و دیدی که به اقتصادهای غربی دارند صحبت می‌کند، جواب خود را می‌گیرد:


فقط خرها از صبح تا شب مثل خر کار می‌کنند


فقط خرها این همه مالیات می‌دهند


فقط خرها درآمد خود را داوطلبانه اظهار می‌کنند و نصف آن را مالیات می‌دهند


فقط خرها کمک دولتی را اگر نیاز هم ندارند ، نمی‌گیرند


فقط خرها برای دیدن فیلم و خواندن کتاب پول ( آنهم آنقدر زیاد!)می دهند و کپی نمی‌گیرند


فقط خرها پول خود برای تحقیق و توسعه (باد هوا!) خرج می کنند و فقط زمین و ملک نمی‌خرند


فقط خرها کار داوطلبانه می‌کنند


فقط خرها از شفافیت اطلاعات استقبال می‌کنند و چراغ خاموش حرکت نمی‌کنند


فقط خرها درهای کشور را باز می‌کنند و به جای انحصار و کسب پول سرشار برای خود رقیب درست می‌کنند


فقط خرها پول راحت دلالی و نزول خواری را رها کرده دنبال کشاورزی و تولید و دانش و فن می‌روند


فقط خرها کلی پول برای ثبت اختراع می‌دهند یا عمر خود را برای نوشتن کتاب حرام می‌کنند


فقط خرها به کارآفرین ها پول با تضمین دولتی می‌دهند که از هر ۱۰ مورد شاید یکی بگیرد


فقط خرها در بورس سهام شرکت‌هایی که فقط یک سایت و بدون زمین و ساختمان و سرمایه نقدی هستند می‌خرند


فقط خرها وقتی منابع کشورشان را می‌فروشند آن را خرج سوبسید و یارانه نمی‌کنند. مگه پدران ما برایمان گذاشتند تا ما فکر بعدی ها باشیم؟


فقط خرها پروژه‌های بلند مدت دارند . فردا کی مرده است که زنده؟


و ....


اگر خرها این کارها را می‌کنند ، پس اقتصاد هم مال خر است و بس


-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 

 

Viewing all 1413 articles
Browse latest View live