یک کشور صنعتی را فرض کنید؛ مثلاً آلمان. دولت این کشور برای ادارهی خود نیازی به فروش مواد خام ندارد. به تعبیر معظمله، به فروش مواد خام «معتاد» نیست. دولت این کشور عمدتاً با گرفتن مالیات از شهروندانش اداره میشود.
دولتمردان آلمانی میدانند که اگر در سیاستگذاری اشتباه کنند به کسب و کار و تولید مردم آسیب میزنند. در اینصورت، حتی اگر هیچ اعتراض و اعتصابی اتفاق نیافتد، درآمد دولت که از مالیات است کم میشود. حتا ممکن است کار به جائی برسد که دولت مجبور شود حقوق کارمندانش را کاهش دهد یا بعضی از آنها را اخراج کند.
باز هم فرض کنید سیاستمداران حاکم آلمان بخواهند چادر را برای همهی زنهای آلمانی اجباری کنند. کافی است ده درصد بخش خصوصی در آلمان دو-سه هفته اعتصاب کنند. درآمد دولت ده درصد کم میشود و به غلط کردن میافتد. همین طور است اگر دولت بخواهد انتخابات برگزار نکند.
در ایران، که به تعبیر معظمله به فروش نفت معتاد است، چطور؟ عمده درآمد دولت از فروش نفت است. سیاستهای غلط حاکمان به کسب و کار و تولید مردم آسیب میزند، ولی درآمد دولت را کم نمیکند. اعتصاب پنجاه-شصت درصدی بخش خصوصی هم، حتا اگر ممکن بشود، تاثیر چندانی بر درآمد دولت ندارد؛ خواهد گفت «دوست دارید بروید سر کار، دوست ندارید نروید». اعتصاب بخش دولتی هم اولاً ساده نیست، ثانیاً باز هم تاثیر زیادی ندارد. تنها اعتصاب تاثیرگذار مربوط به بخش نفت است.
اگر مردم به چادر اجباری اعتراض کنند، دولت کمی نفت بیشتر میفروشد و چماقدار استخدام میکند تا آنها را کتک بزند.
به نظر شما اقتصاد صنعتی بیشتر به روحیات معظمله میخورد، یا اقتصاد اعتیادی؟ آفرین؛ درست جواب دادید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس