جنگِ دود و شراب
هفته گذشته بالاخره یک نفر محض رضای خدا از این بسیجی ها پیدا شد که نسبت به حمله احتمالی امریکا و اسرائیل به ایران ابراز نگرانی کند!
روزنامه کیهان (دامت کثافاته) از قول یکی از خوانندگانش که خدا پدرش را قرین رحمت کند، نوشت که «اگر چه ایران هدف راحتی برای آمریکا و اسرائیل نیست ولی مسئولین کشور باید هوشیار باشند تا مورد هدف ناگهانی دشمنان قرار نگیریم».
البته این نویسنده کیهان دلیل حمله احتمالی به ایران را «اُوِر دوز کردن» سران امریکا و اسرائیل در اثر زیاده روی در مصرف آب شنگولی ذکر کرده و نوشته که: «چه بسا سران آمریکا و اسرائیل در اثر زیاده روی در مصرف شراب و مواد الکلی مرتکب کار احمقانه ای بشوند. باید با آمادگی هرچه بیشتر این احتمال را به صفر رساند».
البته ما هم نگرانیم که این طرف هم یک وقت تلخکی-ملخکی ناب مزار شریف گیرشان نیاید و خدای نگرده جنس نامرغوب به دست مسئولان برسد و در اثر کاهش مصرف، اعصاب معصاب درست و حسابی برای ایشان باقی نماند و کار احمقانه شان را دائم تکرار کنند!
خلاصه این که با این وضعیت باید شانس بیاوریم که آن طرف کمتر لب تر کند و این طرف هم درست حسابی دود بگیرند! تا جنگ نشود!
عروسک فائزه برای بابا اکبر!
یک زمانی یادمان است می گفتند شرط بندی حرام است و جیز است و شگون ندارد، همین چند وقت پیش هم در خبرها خواندیم سربازان گمنام امام زمان دامت درازاته! مسئولان یک سایت اینترنتی مربوط به پیش بینی بازی های لیگ فوتبال را به جرم ترویج شرط بندی بازداشت کردند حالا هفته گذشته سردار سعید قاسمی (همان که گفت ملت به دلیل این که احمدی نژاد شپش گذاشته بود به او رای دادند) اعلام کرد که حاضر است شرط ببندد که فائژه هاشمی هرگز به زندان نمی رود!
در حالی که تا چند روز دیگر فائزه هاشمی رفسنجانی، باید برای اجرای حکم شش ماه حبس، خود را به زندان معرفی کند، اما این حاج سعید قاسمی از سرداران سپاه، در جمع اعضای بسیج دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: «اگر چنین حکمی را برای فائزه هاشمی بریدند و نصف روز این خانم در زندان بود من ریشم را می تراشم».
یعنی اگر شب عید نبود و گرفتار این آجیل ماجیل نبودم خودم یک کمپین تشکیل می دادم تا فائزه خانم شده یک تک پا تا اوین برود و بیاید تا ببینیم این حاج سعید شش تیغ می کند یا نه!
اما خودمانیم اگر جدی جدی فائزه برود زندان حالا شاید به قیافه کله پاچه شده سعید قاسمی عادت کنیم اما تصور کنید دوشنبه به دوشنبه هاشمی رفسنجانی و عفت و محسن و یاسر و... سربالایی اوین را بروند بالا و کنار بقیه خانواده های زندانی ها برای ده دقیقه ملاقات کابینی در صف بایستند.
احتمالا فائژه خانم هم از زنان زندانی اوین، از این عروسک های جینگیلی که با نخ درست می کنند یاد می گیرد و برای بابا اکبرش درست می کند!
فکر کن! خیلی باحال می شودها...
نه دیگه این قدر!
یعنی این حمله گاز انبری آخوندها به تمامی مناصب و مَناسب و مناسک و به قول قلعه نویی کل یوم! هر آن چه پست و مقام در این مملکت است، باعث شده تا طرفدارهای خودشان هم بالاخره قاطی کنند!
هفته گذشته سایت تابناک (از بازماندگان سایت مرحوم بازتاب است که نزدیک به دکتر سردار دبیر محسن رضایی دامت حفاظاته است) در مطلبی با عنوان «دین ما سیاسی است اما نه اینقدر» با انتقاد از وضعیت فعلی در حوزه های دینداری و سیاست کشور نوشت: «اگر روزگاری تفریط دوری از سیاست و تجنب از انزوا و انفعال خطرناک بود، امروز افراط دوری از جایگاه اصیل معنوی و قدسی روحانیت خطرناکتر است. قرار بود سیاست ما دینی بشود و امروز دین ما سیاسی شده است و به نظر می رسد دین ما عین سیاست ما هست ولی نه این قدر!»
خاطرتان هست که به دلیل افزایش خط تولید روحانی در کشور و در راستای اشتغال زایی برای این عزیزان اول وزیر آموزش و پرورش اعلام کرده بود که دانش آموزان به کانون های پرورشی و دینی بیش از آزمایشگاه فیزیک احتیاج دارند! و از افزایش استخدام روحانی جهت تدریس مسائل مذهبی در مدارس کشور خبر داده بود بعد هم یک طرحی با نام «نسیم معنوی» شامل «مشاوره دینی و پاسخگویی به شبهات دینی» با حضور روحانیون و طلاب حوزه های علمیه در ۳۰ ایستگاه مترو تهران اجرا شد!
خب نتیجه اش همین می شود که صدای محسن رضایی هم در می آید که این آخوندها هیچی برای ما نگذاشتند بماند!
آق حسینی در سازمان ملل!
هفته پیش متوجه شدیم که این جمهوری اسلامی، تقریبا از همه انتظار دارد (شما بخوانید طلبکار است) و ظاهرا از زنده یاد سیمین دانشور هم که هفته پیش پس از مدتها بیماری طاقت فرسا به دیار باقی شتافت توقع داشته که که مثلا مانند این تک و توک به ظاهر هنرمندان دور قاب چین، برود و مدحشان را بگوید.
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری که اصلا خودش معلوم نیست کی هست و چی هست و از کجا آمده! درباره سیمین دانشور گفت: «تعلق او به جلال باعث شده بود پس از انقلاب از او توقعات بیشتری داشته باشیم که به گمانم ایشان نتوانستند این انتظارات را برآورده کنند».
البته آقا شریف! گفته که «این مهم را برای این عرض میکنم تا درسی باشد برای ما هنرمندان جوان!» یعنی در واقع منظوری نداشته بنده خدا!
این رفیقمان که خدا روزی اش را جای دیگر بدهد در ادامه گفتگوی خود با خبرگزاری فارس گفته که «قطعا از او همیشه پرسیده خواهد شد که در روزگار سیطره مستکبران که مردم کشورش نظامی مستقل و مبتنی بر ارزشهای دینی بوجود آوردند و در این راه از عزیزترینهای خود گذشتند، انسانهای پاکی از هستی خود گذشتند، شما در کجای این ماجرا قرار داشتید؟».
البته که دیر نیست که ما یقه همین محسن خان مومنی شریف را بگیریم و بگوییم «مرد حسابی! تو خودت بگو ببینیم در این همه ظلم و فساد و تباهی و و غارت کشور در کجای ماجرا قرار داشتی؟ هان؟»
بعدش هم اگر امثال سیمین دانشور مصداق این شعر ناصر خسرو شدند «من آنم که در پای خوکان نریزم// مر این قیمتی دُر لفظ دَری را» حالا شما خودش را ناراحت نکن چرا که امثال شریفی نیا و همین داود رشیدی (آق حسینی فیلم کندو) که نفهمیدیم چه طور شد هفته پیش از ژنو و شورای حقوق بشر سازمان ملل سر در آورد و از وضعیت حقوق بشر گل و بلبل در ایران سخن گفت و مشت محکمی بر دهان یاوه گویان کوبید! زیاد است و می توانید آن ها را به هنرمندان جوانی که مدنظر دارید معرفی کنید!
دیالوگ مربوطه: - آق حسینی! جان من! یه ژتون مهمونمون کن!
شیلنگ اکسیژن در بادمجان!
با این وضعیت گرانی گوشت و مرغ و کلا هر چه جک و جانور است، تصمیم گرفتیم که قید گوشت را بزنیم و خیر سرمان گیاه خوار شویم و تا اطلاع ثانوی یعنی در واقع تیر ماه 91 که قرار است یارانه ها را پرداخت نمایند، خودمان را ببندیم به هویج و خیار که مصاحبه دکتر کردوانی یکی از چهره ماندگار علمی و یکی از جغرافی دانان کشور با سایت "شبکه ایران" را خواندیم که ضمن هشدار در خصوص معضل کمبود آب و مصرف بالای شهر تهران و همچنین مشکل پساب و فاضلاب کلان شهر تهران گفته بود: «در حال حاضر به دلیل کمبود آب در تهران و کاهش آب های زیر زمینی، از فاضلاب برای مصرف کشاورزی استفاده می شود».
وی همچنین با اشاره به مصرف سبزی در بین مردم گفته بود که «تمام سبزی هایی که در فصل بهار و پاییز مورد استفاده قرار می گیرد در منطقه شهر ری کشت می شود و به وسیله این آب که علاوه بر آلودگی فراوان دارای فاضلاب های بیمارستانی نیز است، آبیاری می شود.»پ
یا خدا! یعنی یک هویج هم نمی شود در این مملکت با خیال راحت بکشیم به دندانمان! همین روهاست که یک دفعه می بینی از وسط بادمجان، شیلنگ اکسیژن می زنه بیرون!
ما که صفا کردیم!
یعنی خدا به سر شاهده ما حاضریم هر هفته به جای این هفته خوانی، دست منزل جان را بگیریم ضمن اعلام برائت از فتنه گران! برویم نماز جمعه و بنشینیم سر صبر، گل واژه های احمد جنتی را گوش بدیم اما به جایش مجلس قول مردانه بدهد که ماهی یک بار حداقل «طرح سوال از رئیس جمهور» را اجرا کند و احمدی نژاد (حفظهم الله لسانه) را برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان به مجلس دعوت کند! تا به قول خودش با نمایندگان «شوخی» بکند و «همه دور هم صفا کنیم!»
بنده خدا این علی مطهری یک سال کار و زندگی اش را ول کرده بود تا به زعم خودش احمدی نژاد را به مجلس احضار کند و به چالش بکشد اما غافل از این که نطفه این احمدی نژاد اصلا در چاله بسته شده است، در روز موعود هم به جای این که به سوالات مطهری پاسخ دهد تیکه هایی به این بزرگی در پاچه نمایندگان مجلس می کند و همه اش هم که محض شوخی و انگولی بوده وگرنه قصدی نداشته که!
این که با کنایه گفت برخی نمایندگانی که برای دور بعد رای نیاورده اند اگر بچه خوبی بودند و این مسخره بازی سوال از رئیس جمهور را راه نمی انداختند آن ها را استخدام دولت می کرد!
یا این که نمایندگان مجلس از جمله همین طراح سوالات (علی مطهری) با شاسی-ماسی فوق لیسانس گرفتهاند!
این که سوالات نمایندگان مثل سوال امتحانی بود و خیلی هم ساده بوده و اگر باخودش مشورت می کردند به آن ها یاد می داد که چند تا سوال سخت هم طرح کنند!
این که خیلی نامرد هستند اگر نمره اش را کمتر از 20 بدهند!
این که «من چه می دانم بودجه فرهنگی کجا خرج شده!»
یا اشاره اش به مانکن های آقا که در مواقع خاص از خانه های عفاف بیرون می کشند و پس از راهپیمایی یا انتخابات یقه شان را می گیرند!
این ها همه اش برای این بود که «الان آخر سال و شب عید است، فعلا همه بروند صفا تا بعدا ببینیم چه میشود»
جشن باستانی یا جنگ باستانی؟
کاش یک شورایی هم پیدا شده بود و یک بیانیه ای هم برای این چهارشنبه سوری کوفتی داده بود و از مردم دعوت می کرد که در خانه های خود بمانند و مسیر «آشپزخانه تا اتاق خواب» را به صورت «راه پیمایی سکوت» طی کنند چون واقعا چهارشنبه سوری امسال سرسام گرفتیم از این نارنجک و ترقه هایی که هر کدام روی فاجعه چرنوبیل را سفید کرده بودند!
آخه یک نفر نیست برود تحقیق کند ببیند کدام بی پدر مادری باعث شد تا از «شال اندازی، فالگوش ایستادن، قاشقزنی، کوزه شکستن، تهیه آجیل مشکلگشا» و این همه رسم و رسوم زیبا از این جشن ملی و شادی بخش به این انفجارها در حد چرنوبیل و هیروشیما و ناکازاکی رسیدیم؟ و هر سال این بساط زارپ و زارپ نارنجک و سیگارت پدر صاحاب ما را در می آورد و دست آخر هم این همه مصدوم و مجروح راهی بیمارستان ها می شوند!
تا سال بعد...
دست آخر این که دیگر بر همگان واضح و مبرهن است که عن قریب است سال جدید فرا برسد و نشانه اش هم همین که انگار دور موتور همه آدم ها تند شده و هر آن چه که کار عقب افتاده در این یک سال داشتند را می خواهند دو روزه انجام دهند!
از دو سه روز دیگر هم مجری های بی مزه صدا و سیما در تمامی کانال ها کت شلوار نو می پوشند و موهایشان را آب و شونه میکنند و بی خود و بیجهت از مردم ایران که البته مثل همیشه «خوب ترین و مهربان ترین و با صفا ترین مردم دنیا!» هستند تعریف می کنند و مابین آن هم خنده های اعصاب خردکن تحویل می دهند!
حضرت آقا هم که مثل هر سال بازی اسم و فامیلش را راه می اندازد و یک اسمی روی سال ۹۱ می گذارد اما چشم بسته میشود حدس زد که سال ۹۱ هر جوری که شود طبق معمول اصلا ربطی به اسمی که حضرت آقا دامت توصیفاته انتخاب کردند پیدا نمی کند!
خلاصه که عید همه تان مبارک باشه
امیدوارم سال بعد سال خوبی برای همه باشه
از تمامی شما دوستان و عزیزان که این یک سال هر هفته ما را تنها نگذاشتید و همراه ما بودید صمیمانه تشکر می کنم.
آرزوی ما تحقق دعاها و آرزوهای زیبای شما در این سال جدید خواهد بود.
تا سال بعد...