Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

آیا نفت، عامل تاخیر رسیدن به دموکراسی در ایران است؟-۱

$
0
0
آیا نفت، عامل تاخیر رسیدن به دموکراسی در ایران است؟-۱

در طول یک سال گذشته، برخی از همراهان و همکاران خودنویس بر روی چند موضوع متمرکز بوده‌اند و با توجه به اسناد و گفتگو با افراد مختلف، سعی کرده‌اند گوشه‌هایی از واقعیت‌هایی که اکثرا به دلایل مختلف پنهان مانده را کشف یا به نحوی مطرح کنند.

چرا به دنبال مسائلی هستیم که اکثریت به آنها بی‌توجه‌اند؟ به قول دوستان، «بیکاریم»! سرمان «درد» می‌کند!...ولی نه، اگر معتقدیم که دانستن حق همه است، دانستن چیزهایی که به عمد در دولت‌های مختلف از دید عموم پنهان مانده، از نظر ما جزو حقوق اصلی شهروندان ایرانی است.

 از مجموعه عواملی که برخی از تحلیل‌گران سیاسی و اقتصادی در باره تاثیر منفی آن بر دموکراسی در ایران بارها سخن گفته‌اند، «نفت» است. عباس عبدی می‌گوید: «وجود درآمدهاي كلان نفتي در خزانه دولت‌ها، از جمله عوامل مخرب شكل‌گيري جنبشي اجتماعي و سياسي با اولويت آزادي است. اين منبع رانتي توجه همه را به خود جلب مي‌كند و اولين هدف كسب سهميه بيشتر از اين منبع است و اينجاست كه شعار برابري‌طلبانه مقدم بر شعار آزادي‌خواهانه مي‌شود. و هر فرصت‌طلب ناصادقي هم مي‌تواند متولي عهده‌دار جنبش برابري‌طلبي شود، و حتي رهبران صديق و درستكار هم براي پيشرفت جنبش وسوسه مي‌شوند كه مطالبات برابري‌خواهانه مردم را بر شعار آزادي‌خواهانه مقدم بدارند، يا در عمل و به قيمت ناديده گرفتن اهداف آزاديخواهانه ،نيازهاي برابري‌طلبانه را تأمين كنند.» او در جای دیگر هم می‌گوید: «توزيع مستقيم پول نفت، راه دموكراسي را باز مي‌كند».

  نگاه‌های مختلفی وجود دارد. بررسی‌هایی علمی ویژه‌ای هم شده است. اما برخی هم معتقدند که نفت می‌تواند در کنار عوامل دیگر، از جمله عاملان عدم دستیابی به دموکراسی باشد. در این برنامه پرگار، می‌توانید تفاوت نگاه‌ها را ببینید. 

فرهنگ سیاسی می‌تواند عاملی تاثیرگذار باشد، اما طبیعتا در کشوری که ساختارهای دموکراتیک در آنها شکل نگرفته و استبداد ریشه‌دار است، احتمالا می‌توان تاثیر منفی قدرت‌مندتر شدن دولت به همین واسطه را بیشتر دید.

اما وقتی دولتی وابسته به مالیات مردم نباشد، می‌تواند حاکم بر همه چیز باشد...

 برخی مثل عباس عبدی دیدگاه‌ خودشان را نسبت به این مساله دارند. تا وقتی نظام مالیاتی ایران به هیچ دردی نمی‌خورد و مردم، طلب‌کار دولت‌شان نیستند، دموکراسی عملا نمی‌تواند شکل بگیرد! ما ایرانی‌ها وقتی در خارج از ایران بابت مالیاتی که از ما گرفته می‌شود می‌نالیم، به این توجه نمی‌کنیم که اولا چه خدماتی می‌گیریم، و چگونه می‌توانیم از دولت‌ها طلب‌کار باشیم؟ اما وقتی دولتی حاکم بر نفت باشد و از درآمد نفت مردم‌اش را سیراب کند و مردم هم به این پول معتاد شده باشند، سرنوشت‌شان و هر کاری که می‌کنند وابسته به بازی‌ای است که دولت با نفت می‌کند.

با احترام به نظرهای مختلف، حداقل به عنوان یک روزنامه‌نگار برداشتی دارم، و نفت را عامل «رعیت» ماندن مردم ایران می‌دانم. حداقل به خاطر رشته‌ام، آگاهی بسیار اندکی در باره منابع نفتی و مطالعات این حوزه دارم. دوستانی دارم که در این حوزه فعال بوده‌اند و مدارکی را از طریق محققین به‌دست آورده ام که شاید بتوان برای بررسی بیشتر در اختیار مخاطبان قرار داد.

من با این ایده موافقم که نفت می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین موانع رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران باشد. اما ادر این باره باید تحقیق بهتری شود. سوال بزرگ‌تر اینجاست؛ چرا ما روزنامه‌نگاران به دنبال ازاد کردن اطلاعات در باره نفت نبوده‌ایم؟ شاید هر کسی دلیل خودش را داشته باشد. مهم این است که بدانیم آیا مسوولیتی نسبت به شهروندان‌مان داریم یا نه، و اگر بر اساس قواعد رسانه‌ای، مهم‌ترین مسوولیت‌ ما، گفتن واقعیت و تامین منافع شهروندان است، پس حتما یک پای‌مان می‌لنگد.

شاید خیال کنید که دارم بی‌ربط می‌گویم، اما ماجرا را از زاویه دید حقوق انسانی‌مان ببینیم! چرا حقوق بشر در ایران به راحتی نقض می‌شود و شهروندان قدرت ایستادن در برابر حاکم را ندارند؟ حاکم، ولی نعمت است! چه کسی می‌تواند مقابل ولی‌نعمتی که پول‌اش و «حقوق»اش را از طریق نفت می‌پردازد بایستد؟ کسی که مقابل ولی‌نعمت می‌ایستد، گویی دست غذادهنده‌اش را گاز گرفته است! آیا شما کسی که سیرتان می‌کند را از خود می‌رانید؟

از نظر حاکم، «حقوق» ما تامین شده است. خود حاکم «حقوق» ما را تامین کرده و جز آن «حق»ی نداریم! اگر «حقوق» بیشتری از حاکم نفتی بخواهید، «حق»تان را کف دست‌تان می‌گذارد.

 

فضای نفتی ایران، تیره و تار است

شفافیت طلبیدن در فضای تیره و تار نفتی ایران غیر ممکن است. به جهت پیگیری یک پرونده نه چندان ساده، به نکاتی برخورده‌ایم  که شاید از نظر بسیاری از شهروندان «عادی» باشد، اما اگر دانستن حق مردم است، و مردم به دنبال دانستن‌شان نبوده‌اند، شاید ناشی از این حس باشد که «حق» نداشته‌اند بدانند. به عنوان مثال، کدام دستگاه نظارتی غیر وابسته به دولت، عملکرد شرکت‌های دولتی را مورد بررسی قرار داده است؟ کدام شرکت‌ها قراردادها و نحوه انعقاد‌شان را بررسی کرده‌اند؟ آیا مدیران دولتی حق گرفتن «پورسانت» داشته‌اند؟ مدیران دولتی چگونه توانسته‌اند در خارج از کشور در شرکت‌هایی سهیم باشند و از طریق «حق» ملت، به «حق و حقوق» برسند؟

به نظر من، نبود شفافیت مهم‌ترین عاملی است که باعث می‌شود سوال‌های زیادی برای کسانی که از حد عادی«فضول»تر باشند به وجود آید.

اگر خاطرتان باشد، سال‌ها پیش، احمدی‌نژاد می‌خواست کسانی را به وزارت نفت برساند که از نزدیکان او محسوب می‌شدند. چرا؟ مگر قبلی‌ها چه کرده بودند که احمدی‌نژاد می خواست به همان روش عمل کند؟ آیا نبود نظارت واقعی بر معاملات در دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی باعث نشده بود که برخی از تازه به قدرت رسیده‌ها اشتهای‌شان برای قبضه کردن حوزه نفت زیاد شود؟

سال‌ها پیش وقتی ماموران نظارت نروژ بر روی معاملات یک شرکت نفتی این کشور با ایرانی‌ها دقیق شدند، متوجه شدند که یک جای کار می‌لنگد. اگر ناظران غیر وابسته به ماجرای شرکت «استات-اویل» گیر نمی‌دادند، شما هیچوقت متوجه خارج از «نرم» بودن معامله نفتی-گازی میان ایران و این شرکت می‌شدید؟ طبیعتا نه! کدام خبرنگار و گروه خبری ایرانی در این باره اطلاع داشت؟ کدام خبرنگار و گروه خبری ایرانی به معاملات حوزه نفت علاقه‌مند است تا ببیند منتفعین از معاملات چه کسانی و چه گروه‌هایی هستند؟

یک منطق رایج در ایران می‌گوید که «بگذار فلانی دزدی کند، یک چیزی هم گیر مردم می‌آید». گمانم این منطق خود از مهم‌ترین سدهای رسیدن به دموکراسی است. اعتقاد دارم که بخشی از اهالی رسانه منطبق با این منطق به اهالی قدرت نگاه می‌کنند. شاید برای بسیاری از دوستان ما، «بد» بهتر از «بدتر» باشد، حتی اگر نخواهد روز به روز «بهتر» شود. دوست همکاری می‌گفت: «سیاستمداران ما مثل حافظ به ماجرا نگاه می‌کنند؛ "اگر شراب خوری، جرعه‌ای فشان بر خاک، از گناه که نفعی رسد به غیر، چه‌باک"»، به عبارتی، معتقد بود اگر سیاستمدار و فردی در مجموعه حاکمیت دزدی کند و سهمی از شکار را به «رعایا» بدهد، «باکی» نیست. مشکل من با این نگاه این است که همیشه باید نگاه‌مان به «دزد»ها باشد تا «باک»مان را پر کنند.

بررسی پرونده‌های مختلف نفتی شاید به ما کمک کند تا بدانیم آیا مثلا مورد مثل «استات-اویل» مسبوق به سابقه بوده و حاصل روندی بوده که جماعت نفتی به آن عادت کرده بودند یا نه، یک بار اتفاق افتاده و تکرار نشده بود. 

اما ثبت شرکت‌های متعدد در جاهایی که ناظران ایرانی امکان بررسی پرونده‌های‌شان را ندارند چه معنایی دارد. گرچه، در همان ایران خودمان هم نمی‌توان به راحتی چیزی را بررسی کرد!

ممکن است از خودتان سوال کرده باشید که چرا بسیاری از شرکت‌های وابستگان به قدرت در امارات عربی متحده و در شهر دوبی ثبت شده‌اند؟ و چرا جماعت با خانواده‌هایی ایرانی-اماراتی شریک شده‌اند؟ اگر تا حالا نپرسیده‌اید که سرمایه عظیم «ایرانی» که در امارات اندوخته شده از کجا آمده، لطفا بپرسید، اگر به رسیدن به ایرانی دموکراتیک علاقه‌مندید! اگر «نفت» ایران حق مردم ایران است، پس پول نفت چرا در جای دیگری سرمایه‌گذاری می‌شود و سهمی به مردم نمی‌رسد؟

من کمونیست نیستم، اعتقادی به توزیع درآمد ایده‌آل جماعت چپ ندارم، اما اگر ندانیم که چه بر سر «حق» ما آمده، گمانم باید بدانیم که در طول سال‌های بعد از انقلاب، چه میزان نفت ایران بنا به چه دلایلی و با چه قیمت‌هایی به کشورهایی مثل سوریه رفته است...

 بفهمیم که چه گروه‌هایی از نفتی که به هر شکل متعلق به مردم بوده، بهره‌مند شده‌اند و چه میزان به مردم داده‌اند...شاید پیش‌داوری ما اشتباه باشد! شاید این همه سال حق مردم را دو دستی تقدیم عامه کرده‌اند و فروتنانه زیسته‌اند تا «کوخ‌نشینان» هر چه زودتر «کاخ‌نشین» شوند.

 من تنها می‌توانم بر اساس مدارک و مستنداتی که در طی یک سال گذشته به‌دست آورده‌ام سوال‌هایی را طرح کنم، اما شما نیز اگر مایل هستید، می‌توانید در این بحث و احیانا تحقیق مشارکت کنید. 

 

ادامه دارد


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

Trending Articles