شهرستانهای اطرف شهر خوانسار این شهر را به معامله با کاسبانش میشناسند و گردشگران به لاله های واژگونش. خوانساراگر چه شهری مشهور است اما مانند دیگر شهرهای استان اصفهان کمتر به چهرههای سیاسی و مدیرانش در ساختار جمهوری اسلامی شناخته میشود.
روزهای اول انقلاب اسلامی بود که دو مهندس برق خوانساری از سیم کشی مراسم های انقلاب و فیلمبرداری راه کرسی ریاست درجمهوری اسلامی را پیش گرفتند.مهندسان جوان البته شوهر خالهای هم داشتند که از دور مواظبشان بود. منتظری معاون وزیر نیرو درامور جنگ که درسالهای پس از جنگ علاقهای چندان به پستهای مدیریتی نداشت و به دانشگاه برگشته بود. او البته پس از مرگش بیشتر شناخته شد. زمانی که سرمقاله روزنامه کیهان شد و حسین شریعتمداری به مراسم ختمش آمد.
محمد احمدیان و محمد صادق قاضیزاده پسرخالههای جوانی بودند که همراه یکدیگر راهی مشابه رفتند. دو مهندس جوان درسالهای ابتدایی راه سازمان سازندگی و آموزش را درپیش گرفتند.سازمانی که برای تصفیه نیروهای بازمانده ازنظام شاهنشاهی در وزارت نیرو تاسیس شده بود و یک پیام روشن داشت؛ سازندگی معنوی و به عبارتی تعهد پیش از آموزش ضروری است.این سازمان فرصتی را برای مهندسان جوان فراهم کرد تا راه لندن را درپیش بگیرند و بورسیه شوند.
زمان بورس شدن محمد احمدیان اما برایش بد یمن و یا خوش یمن بود. بورسیه او مصادف با انتشارات کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی شد. مهندس جوان به همراه تعدادی از بورسیههای مقیم لندن طرحی ریختند برای اعتراض به انتشار این کتاب. اعتراضی که البته همراه با خرابکاری بود. انفجار بمب برای آتش سوزی یک کتابفروشی مرتبط با فروش «آیات شیطانی» سلمان رشدیبود. مهندس جوان به مانند سالهای اول انقلاب تخصص مهندسی برق خود را به کار گرفت و طراح بمب شد.
جوانان انقلابی اما گویا درکار خود خبره نبودند و ماجرا لو رفت. سهم مهندس جوان کمتر از بقیه بود و مانند دیگرانی چون مهرداد کوکبی گرفتار زندان نشد. مهرداد کوکبی ۱۳ ماه را در زندان گذراند و پس از بازگشت به ایران هنگامی که برای سخنرانی به دانشگاه شهید عباسپور تهران رفته بود از نقش مهندس جوان در طراحی بمبها گفت.
مهندس جوان به ایران بازگشت و جوهر مدرکش خشک نشده بود که رئیس دانشگاه صنعت آب و برق شد. دانشگاهی که پیش از انقلاب آمریکائیها با عنوان مرکز تخصصی آموزش برق بنا نهاده بودند. پس از انقلاب این مرکز دانشگاهی شده بود برای آموزش پرسنل وزارت نیرو و پذیرش دانشجو برای این دانشگاه.
احمدیان از همان ابتدا روابط پنهان خود را به رخ کشید و هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت برای بازدید به دانشگاه آمد. مهندس جوان که دیگردکتر شده بود درمدیریت هم مانند بمبسازی متخصص بود، صدای دانشجویان درآمد و در چهارده خرداد سال ۱۳۷۵ به نشانه اعتراض تحصن کردند. همزمانی تحصن با ۱۴ خرداد فرصت مناسبی بود تا دکترجوان به جای پاسخگویی پای نیروهای امنیتی را به دانشگاه بکشد و تعدادی از دانشجویان بازخواست شوند.
سال بعد اما انتخاباتی در راه بود و دانشجویان درحالی که فضای بسته دانشگاه فرصتی برای تحرک نمی داد خطر کردند و برای ریاست سید محمد خاتمی تبیلغ.تلاش دانشجویان در دوم خرداد اما گویا بیشتر از همه به کام دکتر جوان شد.او که در کیفش نشریه یا لثارات برای تخریب خاتمی را جابه جا می کرد و به رخ معترضان می کشید پس از انتخابات به دلیل آنچه که دانشجویان به تمسخر بی طرف خواندن حبیب الله بیطرف وزیر نیروی خاتمی می خواندند معاون وزیر شد.
دکتر جوان حیفش میآمد که سکوی ریاست دانشگاه صنعت آب و برق را از دست بدهد پس پسرخالهاش را برای ریاست توصیه کرد و محمدصادق قاضیزاده رئیس دانشگاه شد.
دنیا به کام دکترجوان بود و احمدیان معاونت های مهمتری گرفت تا معاون وزیر در امور برق شد. قاضیزاده نیز از ریاست دانشگاه به معاونت وزارت نیرو رفت اما دردانشگاه صنعت آب و برق همچنان قدرتش محفوظ بود.
دولت اصولگرای احمدینژاد فرصت مناسبی را برای طرح احمدیان درسمت وزارت نیرو فراهم کرد اما بد اقبالی احمدیان شاید این بود که علی ذبیحی، استاد دانشگاه صنعت آب و برق که او چندان جدی نمیگرفتش مشاور نزدیک احمدینژاد بود. احمدیان چندی دردولت اول احمدی نژاد معاون وزیر بود و دردولت بعد معاونت خود را از دست داد. اما گویا اصولگرایان به سرعت متوجه اشتباه خود شدند و او معاون و قائم مقام سازمان انرژی اتمی ایران شد.
قائم مقام این روزهای سازمان انرژی اتمی ایران که به مدیریتی خنثی بی سر و صدا در وزارت نیرو مشهور بود همچنان آهسته میرود و میآید تا سمتهای خود را داشته باشد. دولت انگلیس هم پس از سالها احتمالا مهندس جوان و طراح بمب را فراموش کرده است.