Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

«سخافت» به مثابه سوراخ رخنه جمهوری اسلامی در بدنهٔ اپوزیسیون

$
0
0
«سخافت» به مثابه سوراخ رخنه جمهوری اسلامی در بدنهٔ اپوزیسیون

 

 

اما همانگونه که عرض کردم اینجا غرضم بحث و پرداختن نه به این دو نفر است و نه افراد شناخته شده دیگری که به تناوب و به روشی مشابه با آنچه چند روزه اخیر از این دونفر دیده‌ایم، هرچند گاه توجه و انرژی بخش‌های ناآگاه‌تر جامعه مخالف رژیم را به خود جلب و جذب می‌کنند. غرضم تنها اشاره به این وضعیتی است که همه مان بارها دیده‌ایم، و الگوی خاصی که در این منازعات به شکلی احتمالا حساب شده و برنامه‌ریزی شده تکرار میگردد، الگویی که اندکی ملاحظه مشخص خواهد کرد جهت و دستاوردهای کاملا مشخصی دارد، از جمله  کم کردن فشارها و برگرداندن توجهات از جمهوری اسلامی، ایجاد چند دستگی بین مخالفان جمهوری اسلامی، تضعیف روحیه مخالفین، و سابوتاژ کردن تلاشهایی که برای ایجاد وحدت و همراهی بین مخالفین رژیم انجام می‌گیرند.

 

اینکه سایت‌های شناخته شده و ناشناس جمهوری اسلامی از کیهان گرفته تا «جام نیوز» و «کلاغ پرس»  با کمال میل به بحث و درج جزیی‌ترین جنبه های این درگیری‌ها، گستردن خبرهای مربوطه، و دامن زدن به التهاب ناشی از این برخوردها در میان جامعه خارج از کشور می‌پردازند را نمی‌بایست اتفاقی و بی مفهوم تلقی کرد.  

 

سئوال این است که آیا چنین دینامیسمی حقیقتا حیرت‌آور و غیر طبیعی نمی‌نماید که شخصیت‌هایی غیر مهم و در واقع بی‌اهمیت در جریان سیاسی حرکت مردمی به مدد تاکتیک‌های رسانه‌ای هر چند گاهی تبدیل به قطب‌های مغناطیسی قدرتمند و طوفان زا  در جامعه مجازی می‌شوند و بخصوص کم تجربه ترهای‌مان را به این شکل به غوغا، دودستگی و انحراف از مسائل حقیقی می‌کشانند؟

 

اجازه بدهید یک بار دیگر هم تاکید کنم که اگرچه به هر حال اتفاقات اخیر موجب شد که نوشتن این متن را لازم بدانم، اما نظرم  صحبت از افراد خاص و یا تایید مستقیم این ادعای مطرح‌ که اینها «اسب‌های تروای رژیم» هستند نیست، اتفاقا فکر می‌کنم وضعیت اگر به آن سادگی بود شاید دیدن و حل کردنش از اینکه می بینیم راحت تر می‌شد. این صحیح که شتر تروا با بارش هم که به میان‌مان آمد برخی از دوستان توان دیدنش را نداشتند، اما در هر حال برای باقی ما حل مسئله راحت تر می‌شد. مشکل واقعی وجود یک الگوی خاص پذیرفته شده در گفتمان فرهنگی و مدل رفتاری غالب در جامعه ماست که به سان یک اسب تروا یا بهتر بگویم یک ویروس بومی متاسفانه صفوف‌مان را بسیار در مقابل مشکل خاصی به نام «سخافت» آسیب پذیر کرده است.  

 

به عبارت دیگر، ارتباط بدنه جامعه ما با سخافت شبیه به ارتباط یک بدن است با ویروسی که به آن واکسینه نشده باشد. این البته مسئله تازه‌ای نیست، اما آنچه امروز این وضع را تبدیل به یک تهدید جدی کرده است جمهوری اسلامی و نهادهای جنگ روانی اوست که ظاهرا از این مسئله آگاهند و به قول معروف «سوراخ دعا» را یافته اند و به خوبی مشغول استفاده از آن حربه هستند.  

 

اصطلاح سوراخ دعا یا دقیق‌تر بگویم «سوراخ رخنه» اینجا در واقع کاربرد خوبی پیدا میکند، چرا که  اگر اسب تروا توانست سی چهل نفر یونانی را وارد قلعه تروائی‌ها کند، این مشکل ما به مرور زمان عملا مثل یک نقب یا یک سوراخ تروا عمل کرده که عمله و اکره جمهوری اسلامی هروقت میل‌شان می‌کشد نفس مسمومشان را از همانجا به شکل گفتمان های نابهنجار و اغلب پر از خشونت، عاری از آرامش و منطق، و لبریز از الگوهای عاطفی و احساسی بی‌پایه به درون قلاع ذهنی بدنه «اپوزیسیون» تزریق می‌کنند.  

 

متن جامعه ما، همانطور که بالاتر عرض شد نسبت به این نوع مسمومیت متاسفانه آنچنان آسیب پذیر است و چنان به راحتی در گردابش اسیر می‌شود و به سرعت در لجنزارش فرو می‌رود که به محض ورود سیگنال‌های ابتدایی خود جامعه کار تخریب و آسیب رسانی به خودش را بر عهده می‌گیرد و تنها کاری که برای سربازان گمنام و غیر گمنام می‌ماند تماشا است و گاها تحریک کردن ملتی که دو طرف شکاف ایستاده‌اند و به یکدیگر دندان نشان می‌دهند و تهمت و توهین به سوی همدیگر شلیک می‌کنند.

 

پس چه باید کرد؟  بله، منطق و گفتمان رایج اجتماعی و فرهنگی مان باید عوض شود تا خلایق به این راحتی اسیر این بازی‌ها نشوند و خودشان را به جنگ و جدال‌های بی‌ارزش پیچ اندرپیچ در پی هیچ نسپارند. فکر خوبی است، اما رسیدن به آن روز سال‌ها بلکه دهه ها کار می‌برد. سئوال اینجاست که امروز چه باید کرد، آیا راهی برای بستن این سوراخ دعای جمهوری اسلامی هست یا خیر؟ 

 

تنها پاسخ قابل توجهی که به ذهن من می‌رسد مسوولیت مهم و فوری نخبگان و فرهیختگان جامعه ما  در قبال این وضعیت است، که غفلت از آن می‌تواند به قیمت سنگینی برای همه مان تمام شود.  به عبارت دیگر، من توصیه‌ام این است که نخبه‌ها و فرهیختگان جامعه ما بایستی هر بار که این شعله ها سر میکشند خود را مستقیما مسئول احساس کنند که به جای کنار کشیدن از این گونه درگیری های سخیف (که البته عادت معمول و طبیعی نخبه ها و فرهیختگان است) بایستی وارد صحنه شوند، مستقیما مردم را خطاب قرار بدهند و هرچه سریعتر از پخش شدن و بالاگرفتن شعله ها جلوگیری کنند تا کمترین میزان انرژی و آشفتگی از این ترفند ها حاصل شود.  این چنین رفتاری در نقش آتش نشانان جامعه سیاسی، اگرچه با رفتار و جایگاه سنتی و معمول روشنفکران و نخبه گان متفاوت است، اما آنان  بایستی توجه کنند که امروز برگزیدگان و رهبران سیاسی جامعه  همانقدر که در چشم تاریخ مسئولند تا در میان خود به اتحاد در مقابل رژیم برسند، همانقدر هم مسئولیت تاریخی دارند تا جامعه ای که به دنبال دارند را از گسیختگی بازگردانند و به اتحاد لازم نزدیک کنند.  بی‌تردید برای پیروزی و نجات ایران به اتحاد در هردو سطح نیاز داریم، و در غیاب اندیشه و رفتار نهادینه شده‌ای که مردم ما را  در برابر این ترفندها مقاوم کند، مسوولیت آسیب‌زدایی در این زمینه‌ها بر عهده  رهبران اجتماعی و سیاسی ما قرار می‌گیرد.

 

نخبه‌گان و فرهیختگان ما امروز بایستی جدا متوجه باشند که در این زمان غیر عادی این نوع وقایع و التهابات غیر عادی را باید  با چشمانی باز، مراقب و هوشیار نگریست، بخصوص التهاباتی که حدت سخافتشان از مرزهای معمول ناهنجاری می‌گذرد، التهاباتی که در جامعه موجهای غیرعادی و فرای قدر و مکان افراد درگیر تولید می‌کنند، و به‌خصوص هنگامی که رسانه‌های رژیم هم به وضوح جهت دامن زدن به آن التهاب وارد معرکه  می‌شوند.  این نوع اتفاقات را نبایستی ساده گرفت و گذشت، بخصوص در این مرحله از بلوغ و قوام اجتماعی و سیاسی مردم ما که  مسئله «اتحاد» و امکان یکپارچه گشتن مردم و نخبه گانشان در مقابل رژیم به گواهی بزرگ و کوچک در صدر مسئله های ما و در نتیجه در صدر توجه رژیم است، چرا که اینگونه التهابات و شکافها در جامعه توان و انرژی بسیارزیادی مصرف می‌کنند و بخصوص نقطه دستیابی به اتحاد فراگیر را مکررا به عقب می‌اندازند.

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

Trending Articles