هر وقت رسانههایی را می بینم که به رهبران اصلاحطلب و هاشمی رفسنجانی به خاطر منافع سیاسی نوعی «مصونیت» سیاسی بخشیدهاند، حس میکنم اصلاحطلبان نیاز به یک اصلاح ساختاری دارند. دوست دارم جای معلمی باشم که به هر کدام از این فراموشکارها میگوید هزاربار بنویسند: «خمینی مجوز جنایتهای یک دهه را صادر کرد»، «همه رهبران اصلاحطلب و جناح چپ در مقابل جنایتها ساکت بودند»، « اصلاحطلبان حکومتی یا از جنایتها با خبر بودند یا بعدا خبردار شدند»، «تبعیض و تقسیمبندی شهروندان به درجه یک و درجه دو از همان اول انقلاب و زیر نظر همین اصلاحطلبان آغاز شد» و ...
ممکن است بپرسید چرا نام رضا پهلوی را مطرح کردم؟ به این دلیل که معتقدم او نیز به نحوی به خاطر سکوت در برابر مسائلی که میداند مسوول است. شاید به خاطر نگرانی از دست دادن بخشی از حامیان، هیچگاه دوست ندارد سیاستهای رژیم پهلوی را نقد کند. اما حداقل وقتی با او گفتگو کردم و بحث را به ساواک کشاندم، هر نوع استفاده از شکنجه را محکوم کرد. چنین محکوم کردنی لازم است، اما ایجاد فضای نقد گذشته و شنیدن همه حرفها به شکلی باز کار دیگری است که به نظرم باید از سوی رضا پهلوی انجام گیرد تا به ترمیمی که معتقد است دست یابد.
اصلاحطلبان فراموشکار
به نظر من، هر کسی که مدعی اصلاحطلبی است و به جنایتکاران و همکارانشان، مصونیت میبخشد و عامدانه خبرها را طوری تنظیم میکند که مخاطبان با واقعیتها روبرو نشوند و آگاهی لازم را برای انتخاب بهتر به دست نیاورند، شریک جرم است.
اگر به خاطر منافع سیاسی و مصلحتطلبی دچار این فراموشی شده باشند، جزئی از همان ساختار هستند.
فرق نسل ما با بسیاری از گذشتگان این است که به خاطر دسترسی به اطلاعات ازاد، میتوانیم مطالعه بیشتری در باره وقایع پنهان مانده در رسانههای چاپی داخل کشور داشته باشیم.
یکی از تجربیات خوب زندگی در خارج از کشور و دنبال کردن مبارزات انتخاباتی، پاسخگویی کاندیداها در برابر سوالهایی است که به سوابقشان بر میگردد. این کاندیداها حتی مجبورند در برابر رایهایی که در کنگره یا پارلمان دادهاند، پاسخگو باشند. آیا هیچگاه ما روزنامهنگاران وطنی و گاه دور از وطن، تصمیمهای مسوولان «خودی» را زیر سوال بردهایم؟ پرسیدهایم که مثلا فلان طرح مضر به حال محیط زیست چرا از سوی وزارتخانه و دولت تصویب شده و یا ... مثلا چند نفر از دوستان عزیز من یادداشتهای سید محمد خاتمی در باره مهندس بازرگان، یا نوشتههای عطا مهاجرانی در باره قطبزاده پس از دستگیریاش را نقد کرده؟
فکر میکنم کسی که مدعی اصلاحطلبی است اما به حامیان جنایتکاران مصونیت میدهد، نیاز به اصلاح دارد.
کدامیک از مسوولان جمهوری اسلامی به خاطر اعتراض به جنایتهای این نظام کنارهگیری است؟ کدامیک از اصلاحطلبان روشهای آیت الله خمینی را نفی کردهاند؟
به نظر من، حقوق بشر مهمترین سنگ محک اصلاحطلبان است. رسانههای آزاد و مستقل باید مصونیت بخشیدن به ساکتین و عاملین را پایان دهند.
خودنویس از این پس به دنبال تحقیق درباره سابقه کسانی است که مدعی مردمسالاری هستند اما از پاسخگویی به گذشته فراری بودهاند. از همه کسانی که در این راه ما را یاری خواهند کرد، پیشاپیش متشکریم.