انتظارها به پایان رسید و محک انتصابات ۹۰ کرد آنچه را باید میکرد. حکومت جهل و جنایت ولایت فقیه از اساس مشروعیتی نداشت که بخواهد با این انتخابات زیر سوال رود. کارکرد مهم این انتصابات، راست آزمایی رفتار اصلاح طلبان حکومتی بود.
حکومتی شیطانی که برای بقای خویش حاضر شود انسان های بیگناه را بکشد قطع به یقین برای بار دوم و سوم و چهارم و الی آخر هم چنین میکند. کشتار بسیاری از مقام های نظام سابق بدون محاکمه بلافاصله پس از انقلاب ۵۷ ، کشتار مردم کردستان، کشتارهای اوایل دهه شصت، جنایت علیه بشریت در سال ۶۷، قتل دگراندیشان و تروریسم آشکار دولتی در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه تهران و تبریز در سال ۷۸، حوادث پس از انتخابات ۸۸، عاشورای ۸۸، بهمن و اسفند ۸۹، قتل زندانیان سیاسی هدی صابر و هاله سحابی ،....
به همین ترتیب حکومتی شیطانی که به صحنه آرایی های خطرناک رو بیاورد و نتایج مضحک را از صندوقهای رای برون آورد قطع به یقین برای دفعات بعد نیز چنین خواهد کرد. از رفراندوم یک گزینه ای «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» گرفته تا انتصابات ۸۸ و اکنون انتصابات ۹۰.
اگر در برابر انحرافات از همان ابتدا ایستادگی صورت نگیرد و رفتارهایی خلاف در یک نظام سیاسی به روند تبدیل شود اصلاح آنها بسیار سخت خواهد بود و در صورت ریشه دواندن این روندها و بروز روندهای موازی از این دست کل نظام سیاسی فاسد شده و راهی به جز سرنگونی باقی نمیماند. مثال بارز آن حکومت جهل و جنایت ولایت فقیه است. دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه در حال حاضر هم دولت است، هم قوه قضاییه و هم قوه مقننه! تقلب میکند، دزدی میکند، آدم میکشد و خود نیز به قضاوت خود مینشیند. اساساً قانون اساسی در کشور وجود ندارد که بخواهیم خواستار اجرای بی تنازل آن شویم! رژیم ولایت فقیه در حال حاضر یک حکومت ملوک الطوایفی به مرکزیت پادگانهای سپاه و بسیج است که توسط اراذل و اوباش حکومتی گردانده میشود و هر آنچه بخواهد انجام میدهد. دستگاهی که به کل فاسد است را از کجا قرار است اصلاح کنیم؟
این روزها در مورد رای به صندوق ریخته شده در انتصابات ۹۰ توسط یک عنصر معلومالحال حکومتی به نام سید محمد خاتمی تفاسیر زیادی صورت میگیرد و تعدادی او را به خیانت و امثال آن متهم میکنند. دوستان جوان گاهاَ به بیراهه میروند. خیانت اصلی را ایشان و دار و دستهاش با عقب نشینی های مکرر در هشت سالی که بر مسند کار بودند به انجام رساندند. جایی که سیستم جمهوری اسلامی به طور کل فاسد نشده بود و کور سویی از امید برای اصلاح این دستگاه ارتجاعی وجود داشت. اکنون پس از فراگیر شدن فساد سازمان یافته در تمامی بخشهای نظام سراسر فریب ولایت فقیه و محتوم بودن سقوط این دستگاه ارتجاعی، این دستگاه شیطانی با یک رای خاتمی و امثال خاتمی نجات نخواهد یافت.
خاتمی بنا بر ذاتش عمل میکند. سابقه یک روز بازجویی و فشار و زندان را در قبل و بعد از انقلاب ندارد. از آلمان به تهران پرواز کرده و نه رنج زندان میداند و نه مبارز بوده و نه هزینهای داده است. از لحاظ فکری هم سرسپرده دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه است و این را نه یک بار و نه دو بار بلکه در زمان صدارتش دهها بار به اثبات رسانده است. خاتمی خیانت خود را سالیان سال است که انجام داده است. در حال حاضر خیانت را تعدادی قلم به دست مزد بگیر میکنند که دانسته یا ندانسته از خاتمی چیز دیگری میسازند و در افکار عمومی عرضه میکنند. خاتمی مشاطهگر است یک روز با شعار جامعه مدنی، یک روز با شعار جامعه مدینه النبی و دست آخر نیز با اختراع مردم سالاری دینی!
خاتمی به مانند احمدینژاد بیپروا دروغ نمیگوید بلکه دروغ را قشنگ و مرحلهای میگوید. در دروغگویی برای خود دارای سبک منحصر به فرد است. از جامعه مدنی با تمام زیباییهایش صحبت میکند و وقتی میبیند کار پیش نمیرود میگوید جامعه مدنی همان جامعه مدینه النبی است و باز وقتی میبیند جامعه مدینه النبی بالاخره دارای تعاریف تاریخی است که با اوضاع و احوال جاری سازگار نمیباشد، پس به ناگاه مردم سالاری دینی را اختراع میکند که عبارتی موهومی مثل جمهوری اسلامی است و پس از آن چهارده سال طول میکشد تا کارگردان سیرک جمهوری اسلامی رسماً برقراری استبداد قانونی و مردم سالاری دینی در کشور را اعلام کند.
نمونه دیگر این رفتار در طول سال گذشته نیز بروز یافت. جایی که ابتدا برای انتخابات شرط میگذارد و تبلیغ میکند و از عدم مشارکت صحبتها میکند ولی وقتی میبیند کار پیش نمی رود در بزنگاه تاریخی خود را به زیر قبای جنایتکار میکشد و اعلام میکند که من گفته ام لیست نمی دهم و لیست ندادن با تحریم متفاوت است. و تحریم هزینه زا است. و جالب اینکه خود را چهره ای ملی نیز جا میزند و خواستار آشتی ملی میشود. ادعایی که مرغ پخته را نیز به خنده وا میدارد.
آن کس که میخواهد خواستار آشتی ملی شود باید جربزه داشته باشد که از حقوق همه اعم از نیروهای چپ، مجاهدین خلق، نیروهای مشروطه طلب، دراویش، زنان، اقوام و ملیت های مختلف کرد و لر و بلوچ و آذری و ترکمن و عرب و ... دفاع کند. خاتمی در هشت سال صدارت خود و در سالیان گذشته چند بار این کارها را انجام داده که اکنون مدعی آشتی ملی میشود؟ شاید منظور مشاطه گر بزرگ نظام جمهوری اسلامی از آشتی ملی همان آشتی بین دار و دسته جنایتکار دوران طلایی امام راحل و دار و دسته جنایتکاردوران امام علی خامنه ای است! آگاهان بهتر دانند!
همرزمان و همراهان!
تاریخ انقلاب را مرور کنید. چرا نیروهای چپ، مجاهدین خلق، نیروهای ملی، نیروهای ملی – مذهبی، نیروهای مذهبی وغیر همسو با ولایت فقیه و ... یک به یک از گردونه این نظام شیطانی حذف شدند؟
جواب این سوال کلیدی بسیار ساده است همه آنها دارای اصول بودند. رژیم ولایت فقیه تنها نیروهای سیاسی را میتواند تحمل کند که هیچ اصولی به جز مجیز گویی ارباب قدرت ندارند. نیروهایی که به مانند عروسکان خیمه شب بازی در مواقع ضروری برای بزک کردن نظام شیطانی ولایت فقیه بکار آیند. اصلاح طلبان حکومتی همان فرصت طلبانی هستند که زندگی انگلی در جوار بارگاه ولایت تنها و تنها شیوه زیستن آنهاست.
چه عده ای خوششان بیاید و چه خوششان نیاید، این یک حقیقت تلخ است که خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و هر آنکس که تکلیف خود را با جرثومه فساد جمهوری اسلامی روشن نکند همگی سرهای یک اژدهای دهشتناک بودند و هستند که زندگی چندین نسل از مردم ایران زمین را تباه کردند. اینان اگر بند ناف ارتزاقشان را از این نظام شیطانی بریدند آنگاه شاید مردم آنها را به دامان خود بپذیرند و گرنه سرنوشت اینان با سرنوشت نظام جهل و جنایت ولایت فقیه پیوند خورده است.
برای چندمین بار برای وسط بازان تکرار میکنیم که موسوی و کروبی اگر جایگاهی در بین مردم یافتند تنها و تنها به این علت بود که «اولین گام در اصلاح طلبی اصیل» را محکم و استوار برداشتند. از خود گذشتند و خود شکستند و همراه مردم شدند و مهمتر از آن، همراه مردم ماندند و همین گونه بود داستان آیت الله منتظری.
در جنبش رنگارنگ و متکثر آزادیخواهی ایران صداقت حلقه اتصال است. آنکس که به صداقت خیانت کند از این دایره بیرون است. ما در این مسیر و در دفاع از این حلقه اتصال نه رنگ و نه نام میشناسیم. جنبش آزادیخواهی ایران استوار به پیش میرود و در این مسیر هر آنکس در مقابل آن بایستد زیر ضربات پر قدرت آن له خواهد شد. حذف سید محمد خاتمی به عنوان یک نیروی سیاسی از جنبش آزادیخواهی شاید برای عده ای خوشایند نباشد ولی آنان که به آزادی وطن و عبور از این برزخ دهشتناک میاندیشند باید با خود صادقانه خلوت کنند که اگر امروز در برابر خیانت به صداقت نایستیم ، فردا این عمل شنیع به یک روند در جنبش آزادیخواهی تبدیل خواهد شد و آنگاه ما با نظام جمهوری اسلامی تفاوتی نخواهیم داشت. درهای جنبش آزادیخواهی برای آنکس که از نظام جهل و جنایت ببرد، همیشه باز است.
در پایان به دوستان و همرزمان در این حرکت عظیم یاد آور میشود که شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را که در کوران حوادث پیش رو قطب نمای حرکتی ماست، هیچگاه از یاد نبرند. و به یاد داشته باشند که هر حرکت اصلاحی که علت العلل مشکلات را نشانه نرود، فریب و سرابی بیش نیست. در جمهوری ولایت فقیه همه راهها به دستگاه شیطانی ولایت فقیه منتهی میشود و وقتی این دستگاه فاسد شود، همه چیز فاسد شده است.
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان
------------
مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.