Quantcast
Channel: Khodnevis
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

اپوزسیون از «تَوهّم» تا کشف «واقعیت»(۱)

$
0
0
اپوزسیون از «تَوهّم» تا کشف «واقعیت»(۱)

 

به‌دنبال انقلاب ۵۷ ،جمعیت زیادی از مردم کشور به علت ظلم، بی عدالتی، سوء مدیریت، سلب آزادی‌های مصرح و همچنین عدم تحمل آراء و نظرات گوناگون از سوی حاکمان دیکتاتور، از ایران مهاجرت  یا تبعید شده و یا در داخل کشور انزوا اختیار کرده‌اند. عده‌ای از این  جماعت به عنوان اپوزسیون با تشکیل گروه‌ها و احزابی به مخالفت با رژیم برخاسته و یا منفرداً و بدون وابستگی تشکیلاتی بزعم خود به مبارزه باجمهوری اسلامی پرداخته‌اند. اما با اینکه این جماعت (اپوزسیون) از نظر کمّی تعداد قابل توجهی را در برمی‌گیرند، چرا تا کنون نتوانسته‌اند بر حاکمیت فائق بیایند؟

 

در این یادداشت دو قسمتی سعی بر آنست که با استناد به عملکرد اپوزسیون داخلی و خارجی و همچنین تجربیات تاریخی، به این سوال پاسخ داده شود و پس از آن راهکاری که به باور نگارنده می‌تواند فرجام خوشایندی را درراستای سرنگونی رژیم و جایگزینی حکومتی دموکراتیک بدنبال داشته باشد، ارئه گردد.

 

تنوع جناح‌های مختلف اپوزسیون که در طی سی و سه سال حکومت جمهوری اسلامی بوجود آمده آنقدر زیاد است که شاید در نگاه اول نشود راهکار مناسبی برای اجماع اینان نشان داد. حامیان و وابستگان رژیم سلطنتی که به عبارتی اولین جمعیت اپوزسیون را شکل دادند و درپی آن ملی مذهبی‌ها، احزاب و افراد جدائی طلب در مناطق ترکمن‌نشین و کردستان، سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های چپ و کمونیست، اقلیت‌های دینی و مذهبی همچون بهائی‌ها و و. . .  از یک سو و از سوی دیگر کسانی‌که به علت عدم رعایت عدالت اجتماعی، عدم فراهم بودن شرایط تحصیل و اشتغال و نبود آزادی‌های فردی و اجتماعی مجبور به ترک وطن شده و یا در داخل کشور روشی منفعلانه را پیش گرفتند اما بالقوه به عنوان اپوزسیون باقی مانده‌اند، مجموعه‌ای بزرگ از شهروندان مخالف رژیم ایران را تشکیل می‌دهند. بدیهی است که هماهنگ نمودن این همه تنوع با یکدیگر کاری بس دشوار و به باور برخی غیر ممکن  می‌باشد.

 

اختلافات بارز در ایده‌ها و عقاید جبهه اپوزسیون از یک سو و ذهنیت منفی اغلب آنان از یکدگر که دیگری راعامل آورگی و مصائب خود می‌پندارد از سوی دیگر و مضافا بر اینها عدم اشتراک نظر در رابطه با روش سرنگونی رژیم فعلی، خود به معضلی تبدیل شده که حتی تصور وحدت را بسیار دشوار نموده است.

 

نکته حائز اهمیت دیگری که می‌توان به موارد بالا اضافه نمود این است که گرایش‌های مختلف اپوزسیون که اینک به صد‌ها دسته ریزو درشت تبدیل گردیده‌اند علاوه بر اختلاف بر سر شیوه مبارزه، بر نوع حکومت آتی نیز اتفاق نظر نداشته که از این منظرهم مشکلی بزرگ بر دیگر مشکلات افزوده می‌گردد.

 

در چینین شرایطی جناح‌های مختلف اپوزسیون هر کدام خود را راسا نماینده اکثریت مردم می‌پندارند و برای اثبات این ادعا، اعلام می‌دارند چنانچه کسی تردیدی در مدعای ما دارد میتوان با مراجعه به آراء مردم در طی برگزاری یک رفراندم آزاد، نظر اکثریت را استحصال نمود!

 

ادعای فوق و روش  تلویحی ارائه شده برای اثبات  آن از سوی اینان، یادآور همان داستان معروف می‌باشد که گویند :«ملا نصرالدین ادعا کرد، نقطه‌ای که من ایستاده‌ام مرکز زمین است و هر کس به گفته من شک دارد می‌تواند با متر یا هر وسیله دیگر، اندازه‌گیری کند!!»

 

 پر واضح است که اثبات چنین ادعائی در موقعیت کنونی که دیکتاتوران حاکمیت را در اختیار دارند به هیچ وجه مقدور نمی‌باشد. البته ممکن است در پاسخ نگارنده ادعا شود که منظور ما رفراندمی است که پس از سرنگونی رژیم فعلی صورت می‌گیرد. اتفاقا مشکل همینجاست که اینان اثبات مدعای خود را موکول به انجام شرطی مشکل‌تر می‌کنند و در دقیقا اینجاست که مصداق شرط ملا نصرالدین قرار می‌گیرند. «ملا» هم اثبات ادعای خود را به انجام شرطی مشکل‌تر منوط می‌کند!!!

 

به نظر میرسد«لافِ گزاف»، تنها  اتهامی است که می‌توان متوجه اشخاص و گروه‌هائی که خود را بدون ارائه استدلالی معقول نماینده اکثریت مردم معرفی  می‌کنند، نمود(البته گفته شد «اتهام» و هر متهمی حق دفاع دارد). افرادی که با این‌گونه ترفند‌ها در نظر دارند موقعیت خود را تقویت نمایند، فاقد محبوبیت و مقبولیت مردمی هستند.

 

به باور من  این مدعیان اگر دچار توهَم نباشند، به نیکی از عدم محبوبیت خود در میان مردم  آگاه هستند لیکن به این دلیل که بتوانند در جبهه مخالفین باقی مانده و رانده نشوند ودر ترتیبات حکومت آینده نقشی داشته و سهمی از قدرت را تصاحب کنند به این ادعای پوچ و واهی متوسل می‌شوند و هم‌چون «ملا» به خوبی می‌دانند کسی را یارای  رد این مدعا نیست. البته این نظر در مورد سردمداران حکومت فعلی که خود را نماینده اکثریت مردم می‌داند نیز صادق است. اصولا هر کسی که در این موردبیشتر گزافه گوئی نماید، کمتر در میان مردم محبوبیت دارد زیرا نمایندگی از سوی مردم امریست «تفویضی» و نه ادعائی !

 

حال این کلمه «مردم»، چه گوهر جادوئی و گران بهائی‌است که برخی با دل خوش کردن به آن، در نظر دارند اوهام خود را به واقعیت بدل کنند؟ اساسا مردم چه کسانی هستند و چه نقشی می‌توانند در تحولات کلان کشور ایفا نمایند؟

 

به نظر نگارنده شهروندان یا جمعیت یک کشور به دو گروه تقسیم می‌شوند. یک گروه بزرگ که اکثریت مردم را در بر می‌گیرد و یک گروه کوچک که تبعاً در اقلیت قرار دارند.

 

اکثریت مردم یک کشور  ( در اینجا کشور ایران) کسانی هستند که از حاکمیت انتظار دارند که بستر یک زندگی معمولی که متضمن امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و آزادی‌های متعارف باشد را فراهم آورد. اصولا این اکثریت به غیر از تلاش برای برخورداری از موارد ذکر شده، مشارکتی در تحولات کلان اجتماعی همچون سرنگونی رژیم وجایگزینی حکومتی دیگر نمی‌کنند. اگر در کوچه و خیابان هم اعتراضی صورت گیرد فورا از محل مجادله خارج شده و محافظه‌کارانه خود را به نقطه‌ای امن می‌رسانند. همانطور که گفته شد اینان  تمام همَ و غمَ خود را در فراهم آوردن امنیت و تهیه رزق و روزی بکار می‌بندند و وارد مسائل ماجرا جویانه نمی‌شوند. اگر وضعیت جامعه را به نوعی خطرناک حس کنند، بدون معطلی خود را از معرکه رهانیده و به منطقه یا کشوری امن مهاجرت می‌نمایند.

 

در کشورهائی که درگیر جنگ‌های داخلی شده‌اند و یا به دلایل دیگر، امنیت اجتماعی مختل گردیده است صدها هزار و بلکه میلیون ها نفر از جمعیت آن کشور به صورت گروهی به مهاجرت به مناطق امنتر نقل مکان کرده‌اند. مهاجرت میلیونی مردم افغانستان در طی سال‌های اشغال این کشور توسط شوروی و جنگ‌های داخلی پس از آن و همچنین مهاجرت جمعیت زیادی از مردم عراق در پی جنگ نیروهای بین‌المللی بر علیه این کشور، از نمونه‌های روشن این مدعاست.

 

در مواردی که در درون کشور برای بهبود اوضاع اعتراضاتی بوقوع میپیوندد نیز این اکثریت نقشی ندارند‌. همانطور که در جریان انقلاب ۵۷ همه به خوبی آگاهند در هیچکدام از شهرستان‌های کوچک و روستاها، کمترین مخالفتی با رژیم سلطنتی صورت نگرفت. فقط در چند شهر بزرگ و آنهم در حد تظاهرات نهایتا چند ده هزار نفری، تمام بضاعت نیرو‌های انقلابی بود. با نگاهی به آمار جمعیتی در سال ۵۷ میتوان تا حدود زیادی تخمین زد که چند درصد مردم به مبارزه بر علیه رژیم شاه برخواستند.

 

برابر آمار رسمی ، جمعیت کشور در سال ۵۷ حدود ۳۶ میلیون نفر بوده است. از این تعداد، جمعیت شهری حدود[٪۴۴] (۱۵،۸۰۰،۰۰۰) و جمعیت روستائی [٪۵۶] را شامل می‌شد. همان‌طور که اشاره گردید و جای تردیدی در آن نیست جمعیت روستائی در پیروزی انقلاب کوچکترین نقشی نداشتند ( البته این به آن معنا نیست که همه آنان از حکومت شاه راضی بوده‌اند بلکه در این آمار می‌خواهیم نقش و تعداد نیروهای میدانی انقلاب را برآورد نمائیم ) از [٪۴۴] باقی‌مانده که در بین ۳۷۳ شهر پخش گردیده بودند به جز ۳ شهر بزرگ که جمعیتی بالای ۵۰۰۰ هزار نفر داشتند و ۱۷ شهر که جمعیتی بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزارنفر را شامل می‌شدند، بیش از ۳۰۰ شهر دیگر زیر صد هزار نفر جمعیت داشته‌اند(در صورتی که در این شهر ها حتی یک راهپیمائی بر علیه رژیم شاه صورت نگرفت). بنا بر این، محاسبه ما باید فقط شامل چند شهری باشد که مبارزان برای سرنگونی رژیم سلطنتی به فعالیت و برگزاری تظاهرات مشغول بودند، معطوف گردد. در تهران که پر جمعیت‌ترین شهر کشور است پر تعداد‌ترین تظاهراتی که صورت گرفت، تظاهرات روز تاسوعای ۵۷ بود که کارشناسان، جمعیت شرکت کننده را ده‌ها هزار نفر تخمین زده‌اند. یعنی شاید به یکصد هزار نفر هم نمی‌رسیده است. نا گفته نماند که  حضور دراین تظاهرات مسالمت‌آمیز، کمترین ریسک را برای شرکت کنندگان به همراه داشت. زیرا مقامات حکومت نظامی وعده داده بودند که از این تجمع جلوگیری نمی‌‌کنند. در بقیه راهپیمائی‌ها، اجتماع کنندگان به صدها و یا نهایتا به هزاران نفر بالغ می‌شد. در شهرهای بزرگ دیگر وضع به همین صورت بود، البته در ابعادی کوچکتر!

 

حال با یک برآورد سر انگشتی و ساده می‌توان به در صد انقلابیونی که رژیم سلطنتی را ساقط نمودند پی‌برد. تعدادی که شاید به [٪۲]  جمعیت کل کشور هم نرسد.

 

همان‌طور که بنا بر آمار و به صورت مستدل توضیح داده شد، اکثریت جامعه نقشی در ایجاد تحولات کلان نداشته و ندارند گرچه پس از پیروزی انقلاب برخی از همین جمعیت خاموش و به اعتقاد من «جمعیت پیرو»، هم در تظاهرات مختلف و البته بی‌خطر و هم در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کردند و رای خود را به  نفع جناح پیروز به صندوق‌ها ریختند. همان‌طور که قبلا اشاره شد این اکثریت به هیچ‌وجه حاظر به ریسک کردن نیستند و فقط در پی تامین امنیت خود و خانواده‌شان می‌باشند.

 

اما مشخصات اصلی طیف اقلیت چیست؟ در توصیف  طیف اقلیت باید گفت که این جمعیت دقیقا مشخصاتی مغایر و متضاد با «اکثریت پیرو» را ، دارا می‌باشند. به عبارتی دیگر این جمعیت  با تمام توان خود و جسورانه در پی ایجاد تحولات بنیادی در جامعه و[ یا ]دفاع از حاکمیت موجود می‌باشند. یعنی این طیف، در همان ابتدا به دو قسمت تقسیم می‌شود. یک قسم، حامیان و وابستگان جسور حکومت هستند که با تمام قوا از حاکمیت موجود دفاع می‌کنند و قسم دوم شامل کسانی می‌شود که با همان جسارت  به مخالفت با رژیم  برخاسته و از هیچ کوششی برای ایجاد تحول دریغ نمی‌نمایند. در حقیقت  تنش و جدال بین این دو گروه و غلبه هر کدام بر دیگری مسبب  تثبیت و یا تغییر حاکمیت می‌شود. بدیهی است که هر کدام از این دو گروه به نوبه خود زیر مجموعه هائی  نیز دارند. زیر مجموعه اول شامل «نخبگان، اندیشمندان ، تئورسین‌ها» بوده که با نشان دادن مسیر مبارزه و یا مقاومت، «نیروهای میدانی»( یا زیر مجموعه دوم) خود را بسیج، و راهی کاروزار می‌کند.

 

درست است که اقلیت مذکور از قلَت نفرات برخوردار است اما بسیار تاثیرگذار می‌باشد. چنانکه در اکثر انقلابات  و تحولات معاصر چه در ایران و چه در سایر کشورها همین اقلیت تاثیرگذار بوده‌اند که با اقدامات خود مسبب تحولات شگرفی بوده و بنیان بسیاری از حکومت‌های خودکامه را برچیده‌اند.

 

اکنون با چنین توضیحات مبسوطی به موضوع اصلی بحث  بر می‌گردیم.

 

حال باید از دوستانی که خود را نماینده مردم می‌دانند و مدعی هستند که از محبوبیت مردمی برخوردارند پرسید که منظورتان از مردم، اکثریت «پیرو» می‌باشد یا  اقلیت  «موثر»؟

 

اگر منظور  اینان داشتن محبوبیت  و نمایندگی از اکثریت «پیرو» می‌باشد باید گفت زهی خیال باطل که این جماعت برای رسیدن شما به اهداف و امیال‌تان جان خود و امنیت خانواده‌شان را به خطر انداخته و وارد این ورطه خطرناک شوند. اکثریت «پیرو» حتی برای ارتقاء و رشد خود نیز حاضر به ریسک نیست چه برسد به اینکه خواسته باشد برای دیگری پا به میدان مبارزه گذارد. ممکن است که اگر دیگرانی پیشگام شوند و حکومت فعلی را ساقط کنند، برخی گروه‌ها مورد اقبال جمعیت  «پیرو» قرار گیرند اما اینکه توقع داشته باشیم  این اکثریت قدمی در این راه بگذارند ،خیال باطلی ببیش نیست.

 

اما اگر مدعیانی که خود را نماینده و محبوب مردم می‌دانند، منظورشان از «مردم» همان اقلیت «تاثیرگذار» می‌باشد، می‌توان امیدوار بود که آب در هاون نمی‌کوبند و با اِعمال ملاحظاتی، به ثمر نشستن اهداف‌شان را نظاره گرخواهند بود. اما این ملاحظات که نقش اساسی را در این میان بازی می‌کند چیست؟

 

برای پاسخ به این سوال و نیز گفتاری دیگر، خواهشمندم بخش دوم این یادداشت را پیگیری کنید.

 

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1413

Trending Articles