
در روزهایی که هاشمی رفسنجانی تلاش میکند خود را نزدیکتر به آیتالله خامنهای نشان دهد و با توجه به شکاف پیش آمده میان بخشهای مختلف اصولگرایان، امیدوار است رهبری گوشه چشمی به او داشته باشد، مرور وقایع ۲۲ و ۲۵ بهمن سالهای ۸۸ و ۸۹، میتواند یادآور نکات مهمی برای فعالان سیاسی باشد.
شاید هیچ گروهی به اندازه حامیان هاشمی رفسنجانی در وارد کردن «اسب تروا» به فرهنگ سیاسی ایران موثر نبودهاند. اما نگاهی به تاریخچه اسب تروای اولیه، نشان میدهد که لشگر یونان از غفلت اهالی تروجان استفاده کرد و با این حیله، گروهی از نیروهای خود را به پشت دیوارهای شهر فرستاد وباعث سقوط دشمن شد. نکته دارای اهمیت در این استراتژی،غافلگیر کردن دشمن بود، بیآنکه دشمن انتظار حملهای بعد از جشن دریافت هدیه خدایان را داشته باشد.
اما طرح «اسب تروا»ی سایت نزدیک به یاران هاشمی در نهایت باعث غافلگیری حامیان جنبش سبز شد و «مومنتوم» را از جنبش گرفت. وقتی به جای غافل کردن دشمن، طرحی رمزگشایی شده را ارائه کرد، نتیجهاش جز بازداشت بسیاری از معترضین به انتخابات در میدان صادقیه و خیابانهای منتهی به میدان آزادی نبود...در روزی که وفاداران به نظام با صدها اتوبوس راهی میدان آزادی شده بودند...
رسانههای جناح راست، طرح اسب تروا را مایه شکست «فرقه سبز» خواندند.
حامیان جنبش سبز که پس از تجمع بزرگ در قم برای حرمت نهادن به آیت الله منتظری و تظاهرات عاشورا باعث ترس و نگرانی نظام شده بودند، با طرحی که عملا قدرت و ابتکار عمل را به حاکمیت بازگرداند، موقعیت و مومنتوم خود را از دست دادند.
اما میتوان گفت که بزرگترین آسیبی که طرح «اسب تروا» به جنبش رساند، که تفسیرش باز هم برگرفته از اساطیر یونان و جنگ معروف تروا است، عیان کردن «پاشنه آشیل» جنبش، یعنی فقدان رهبری متمرکز بود.
راهپیمایی ۲۲ بهمن برگزار شد، اما بسیاری بازداشت شدند و کتک خوردند...
در روز ۲۲ بهمن، برای خاتمی، کروبی، موسوی و خیلیهای دیگر مشکل ایجاد کردند...رئیس وقت مجلس خبرگان که از مردم خواسته بود «حضور حداكثری» داشته باشند، با سلام و صلوات از خیابان فلسطین وارد خیابان انقلاب شد...بسیار دورتر از نقاطی که به کروبی حمله کردند...جایی که همسر میرحسین موسوی با برخورد فیزیکی روبرو شد...
اینجا شاید بتوان بعد از سه سال پرسید که نقش هاشمی رفسنجانی با توجه به تاکید فرزندش مهدی بر تقسیم وظایف در داخل و خارج چه بوده است؟
مطمئنا تا سالها نمیتوان از جزئیات آخرین دیدار رهبری با هاشمی پیش از ۲۲ بهمن ۸۸ مطلع شد، اما کنار هم گذاشتن وقایع و فعالیتی که بر پایه «تقسیم وظایف» استوار بوده، میتواند بسیار راهگشا باشد. اما فکر میکنید اختلاف درونی خانواده هاشمی در آن زمان از همه پنهان ماند؟ چرا همسر و دختران رئیس مجمع از «مصلحت»اندیشی او راضی نبودند؟ آیا این مصلحتاندیشی چیزی جز همراهی نسبی با رهبری در آن موقعیت زمانی بود؟
...
مهدی کروبی و میرحسین موسوی اما در خرداد ۸۹ مایل بودند شور و هیجان را به حامیان جنبش سبز بازگردانند. بعد از مخالفت وزارت کشور، نظر هاشمی رفسنجانی در باره راهپیمایی مردم در سالگرد انتخابات چه بود؟ آیا هاشمی نقشی در منصرف کردن رهبران جنبش سبز از فرخواندن مردم به راهپیمایی داشت؟
یک منبع نزدیک به هاشمی آن زمان به خودنویس گفته بود که «سردار»، راهپیمایی در سالگرد انتخابات را به «مصلحت» نمیداند.
اما وقتی نوبت به برگزاری راهپیمایی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ رسید، این هاشمی رفسنجانی بود که مخالفت کرد. معتقد بود که ۲۲ بهمن متعلق به همه است و مخالف و موافق باید در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنند...پس از اعتراضهای گسترده خیابانی ۲۵ بهمن نیز، رئیس وقت مجلس خبرگان در پاسخ به خبرنگار سیما گفت که هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد ضربه زننده به مملکت و خود انسان و به فتوای آیتالله خمینی حرام است. به این تعبیر، تظاهرکنندگان و معترضین مرتکب «فعل حرام» شده بودند.
هیات رئیسه مجلس خبرگان نیز در دفتر هاشمی تشکیل جلسه داد و بیانیهای در محکومیت عمل معترضین صادر کرد.
...
از ماجرای «اسب تروا» سه سال گذشته...از «حرام» خواندن عمل معترضین دو سال...هاشمی اینک برای حفظ خود و حتی استفاده از شکاف ایجاد شده میان احمدینژاد و بقیه حاکمیت، نهایت تلاش را میکند. سایتهای نزدیک به هاشمی و اصلاحطلبانی که دل به سردار سازندگی بستهاند، بدون توجه به شکست بزرگ خانواده لاریجانی، اغلب، احمدینژاد و مهرههایش را زیر ذرهبین بردهاند...
باید دید «مصلحت» چه حکم میکند؟