از واق واق تا نوار مغزی
این خانم والده ما از قدیم ندیم ها یک نذری کرده بود که اگر خدا بعد از دو جین دختر یک پسر کاکل زری (یعنی بنده هفته زاده) نصیبش کرد هر سال اربعین یک شعله زردی به پا کند و در و همساده را به فیض برساند.
در سالهای اخیر هم هر چه با خانم والده وارد مذاکره شدیم و مثل امریکا تمامی گزینهها را روی میز گذاشتیم که سر جدش بیخیال شود اما انگار نه انگار تا این که به دلیل مشکلات ارزی و بحران اقتصادی و به دنبال آن گرانی زعفران و برنج و شکر و باقی غذایا و قضایا امسال نذری شعله زرد تغییر کاربری داد و خانم والده با یک کیلو آرد و یک لیوان گلاب، حلوا درست کرد و سر و ته قضیه را هم اورد در این هاگیر واگیر بی پولی!
حالا غرض از این بیاض طولانی این بود که عرض کنم در حین پخت حلوای تولد ما، چنان شور حسینی خانم والده ما را فراگرفت که دستور داد یک نوحهای، روضهای، مصیبتی (خودمان کم مصیبت داریم) خلاصه چیزی پخش کنیم و فضا را معنوی کنیم.
ما هم از سر کوچه دو تا سی دی نوحه خریدیم تا این خانم والده دست از یخه ما بردارد و خلاص شویم.
اما چشمتان روز بد نبیند سی دی اول را گذاشتیم مداحی یک پسر بچه ای بود به اسم سید علی مومنی که گویا از شاگردان سید جواد ذاکر است. همان که قلاده به گردنش میانداخت و نوحه (من سگ درگاه حسینم... واق واق حسین... واق واق حسین...) خیلی گل کرد!
اما خب دیگر الان دوره و زمانه واق واق کردن گذشته است و مداحیها همه به سبک تکنو (اوپس اوپس) شده است بنابر این این مداح دم گرفته بود که «رقاصم و رقاصم، رقاصه عباسم» بعد همه ملت هم لخت و پتی بودند و همنوایی میکردند.
خانم والده ما این صحنهها را دید یک تفی انداخت به صورت ما که «پسر حیا کن! من دارم حلوای تو را درست میکنم، این دری وریها چی است گذاشتی» و خلاصه کلی قسم و آیه که حتما اشتباه عوضی شده و سی دی دوم را گذاشتیم حالا این یکی پاک قاطی کرده بود و میگفت: نوار مغز سرم در محضر دکترا خط خطی و قاطی بود... خودتان گوش بدهید اگر از خنده پخش نشدید کف زمین! حدس بزنید واکنش خانم والده ما را...
مسوولان و احساس ناب تکلیف
کاش این نمایندگان مجلس که زحمت کشیدند و قانون انتخابات را اصلاح کردند و فحش و فضیحت احمدینژاد را به جان خریدند یک زحمت مضاعفی میکشیدند و این تاریخ انتخابات را چند ماه جلو میانداختند چون خدا وکیلی وضعیت خیلی قاراشمیش شده است...
شما نگاه کنید هنوز شش ماه مانده به انتخابات روزی سه نفر از مسوولان کار و زندگی را تعطیل کرده و برای حضور در صحنه احساس تکلیف میکنند.
حالا این تکلیف چه کوفتی است ما نمیدانیم اما همین قدر بگویم که جدا از همه وزرا و نماینده های مجلس و اعضای هیئت دولت و وزاری سابق و غیره.. کار به جاهای باریک کشیده و مثلا همین پیش پای شما صفر نعیمی رز نماینده آستارا هم اعلام کرد که «حضور در صحنه انتخابات یک تکلیف است و اگر فضا ایجاب کند به عنوان سرباز ولایت، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری میشوم».
وضعیت به همین منوال پیش برود من نگرانم بعد از آقا صفر این منزل جان ما هم کلا امورات منزل و زندگی را بی خیال شود و یک وقت شبی نصف شبی احساس تکلیف کند و حالا خر بیار باقالی بار کن.
احمدی نژاد و قرص کار کن
یعنی این مجلس که یک هفته تعطیل می شود انگار این احمدی نژاد یک مشت قرص بیزاکودیل (کار کن) می اندازد بالا و چنان سه موتوره کار میکند که انگار نشادر استعمال کرده است.
شما نگاه کنید همین یک هفته اخیر که بهارستان نشینان دنبال ددر دودور بودند و مجلس تعطیل بود، احمدی نژاد یک وزیر زن که البته مموتی گفته بود «تنها مرد کابینه است» را کله پا کرد، و زمزمه های شوت کردن وزیر نفت و کشور و معاون اولش هم به گوش رسید و دستور استخدام ۱۵۰۰ نفر به حمید بقایی و ۴۰۰۰ نفر به هر استانداری و هفت-هشت-ده تا مصاحبه چکشی علیه دولت و مجلس و خلاصه به کوب کار کردها...
یادتان است زمان اجلاس بیتعهدها هم که شش روز مملکت تعطیل بود این احمدینژاد هفت تا استاندار را یک جا عوض کرد.
در واقع اگر یکی دو هفته دیگر مجلس تعطیل شود بعید نیست احمدینژاد کمباین بردارد برود بیت رهبری را شخم بزند و یک باغ وحشی آنجا تاسیس کند و حضرت آقا را هم بگذارد مثلا سفیر ایران در سوریه!
معجزه مشاغل آقای الهام
درست است که آمارهای رسمی دولت در حوزه اشتغال از سال ۸۴ تا ۹۰، نشان از افزایش ۲۰۲ هزار نفری تعداد بیکاران کشور دارد اما سرت سلامت.
مهم این است که در عوض شوهر معجزه هزاره سوم یعنی آقای الهام (به خدا فامیلی اش الهام است) هنوز نیامده ظرف دو هفته سه تا شغل را یک جا روی شغل های دیگرش هاپولی کرد.
این معجزه این طوری اتفاق افتاد که ابتدا ۲۱ آذر الهام شوهر فاطمه یا برعکس رئیس شورای اطلاعرسانی و سخنگوی دولت شد، بعد در ۶ دی معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی احمدینژاد شد و بلافاصله در ۱۰ دی نماینده رییس جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شد و عن قریب بود که احمدینژاد تابلوی تعویض محمد رضا رحیمی معاون اول احمدینژاد با آقای الهام را بالا ببرد که گویا حضرت آقا دستور دادند این تعویض را بی خیال شود.
اختلاس امامزادهها
ببین کار به کجا رسیده که از بس در این ۳۰ سال امامزاده تاسیس کردهاند حالا باید در مجلس کمیته ویژه تحقیق و تفحص از سازمان اوقاف و امور خیریه کشور به خاطر ابهام در دهها میلیارد تومان درآمد امامزادههای فاقد «شجرهنامه» راه بیاندازند.
طبق آمار رسمی اعلام شده که در ایران بیش از ۱۲۷هزار موقوفه٬ یک میلیون رقبه و ۱۸هزار بقعه و امامزاده وجود دارد که درآمدهای هنگفت شان طوری است که باید پشت سر شهرام جزایری و خاوری و امیر خسروی نماز بخوانیم.
اول امرداد ماه سال ۱۳۹۰ سایت «سیاستنامه» در گزارشی اعلام کرده بود در ۳۰ سال گذشته به طور میانگین ۳۰۰ «امامزاده» در سال به امامزادههای کشور افزوده شده است.
حالا ما کار به این امامزادههای درآمد زا نداریم اما خدا وکیلی مسئولان باید یک فکری به حال این امامزادهای که در جاده منتهی به یکی از شهرهای شمالی کشور است و مردم منطقه به آن «امامزاده بیغیرت» میگویند بکنند.
لامصب چند هزار سال است که این امامزاده این همه پول از ملت گرفته اما حتی یک نفر را محض رضای خدا شفا نداده است تو بگو یک سرما خوردگی ساده!
نسل سوسول بیسکوئیت
وقتی می گوییم ما نسل سوخته هستیم باور نمیکنید.
زمان ما این «سوسول بیسکوئیت» بازی های آلودگی هوا و تعطیلی مدارس و این حرفها نبود.
صبح بلند می شدیم برف تا خرتناق آدم بالا آمده بود باید از جلوی خانه تونل مانش میزدیم تا مدرسه خودمان را میرساندیم تازه به علت تاخیر، نیم ساعت دست هایمان را باید در برف میخواباندیم تا یخ بزند بعد ناظم مدرسه که حکم پدر خانواده تناردیه را داشت با سیم بلندگو به کف دستهایمان بزند.
تازه برف که هیچی، شما سن تان قد نمیدهد باور کنید از آسمان موشک میبارید باز ما میرفتیم مدرسه در پناهگاه درس میخواندیم تازه این وضع مان است که حتی نمیتوانیم سه هزار میلیارد تومان را به عدد بنویسم!
بازار روحانیت داغ است
خب خدا رو شکر یک سوژه جدید برای این ستون هفته خوانی ما پیدا شد.
محمدعلی موحدی کرمانی٬ امام جمعه جدید الورود تهران در همین اولین خطبهاش کلی دل ما را تسخیر کرد و خنده بر لبان ملت نشاند تا جای خالی نمیرالمومنین جنتی احساس نشود.
باور کنید خطبه این هفته محمد موحدی کرمانی بامزه تر از «قصه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی بود.
موحدی کرمانی در تایید حدیث «آقای گودرزی چه ربطی به خانم شقایقی دارد» یا همان روایت «گوزن و شقایق» گفته که امیدوارم «جنبش اشغال وال استریت» مقدمه ظهور «امام زمان» باشد.
بعد هم در این وانفسای کسادی بازار گفته که «دنیا بداند بازار ما روحانیت به عنوان خادم مردم هنوز گرم است»
بر منکرش لعنت! بازار پر رونق که چه عرض کنم، امروز و فرداست که بعد از بورس نفت و بورس ارز و بورس کشاورزی و بورس کوفت و زهرمار یک بورس روحانیت هم راه بیاندازند هر روحانی درصدی از سهامش را برای خرید و فروش در اختیار علاقه مندان قرار دهد.
حالا شما سهام کدام آخوند را میخرید؟